زنده‌یاد علی سلیمانی، یک‌بار قبل از عزیمت به کربلا شیطنتی می‌کند و در سایت جهانی «لانگ‌واک – پیاده‌روی طولانی» پیغامی می‌گذارد و لائیک‌های گوشه و کنار جهان را به کربلا می کشاند. خاطرات این بازیگر فقید از پیاده‌روی کربلا را با همسر و دخترش مرور می‌کنیم.

علی سلیمانی

همشهری آنلاین- الناز عباسیان: هنوز هم وقتی قرار است خاطرات پیاده‌روی اربعین را ورق بزنیم روایت مرحوم علی سلیمانی از حضور لائیک‌ها در این پیاده‌روی، جذاب و شنیدنی است؛ بازیگر فقید سینما و تلویزیون که یک‌بار قبل از عزیمت به کربلا شیطنتی می‌کند و در سایت جهانی «لانگ‌واک – پیاده‌روی طولانی» پیغامی می‌گذارد. همین پیغام ماجراهایی را برای لائیک‌های گوشه و کنار جهان رقم می‌زند. در آستانه اربعین حسینی خاطرات او را از پیاده‌روی کربلا همراه با سهیلا جوادی، همسر و سبا سلیمانی، دخترش مرور می‌کنیم.

* *

عشق به امام‌حسین(ع) همچون مغناطیسی هرساله در موسم اربعین، آزادگان جهان را به دور خودش جمع می‌کند؛ زنده‌یاد علی سلیمانی که او را بیشتر با سریال‌های «سقوط یک فرشته» و «وضعیت سفید» یا در سینما با «اشنوگل» و «بی‌پولی» می‌شناختیم، چند سالی در راهپیمایی اربعین حسینی شرکت ‌کرد. خودش می‌گفت: «پیاده‌روی اربعین تجربه‌ای است که خیلی نمی‌توان درباره‌اش صحبت کرد؛ خیلی درونی و متافیزیکی است؛ همیشه با خودم در این مسیر می‌گویم «بُعد منزل نبود در سفر روحانی»؛ چون به‌واقع بعد فاصله نیست. سفر فیزیکی است، اما خستگی راه ندارد! سفر درونی است و از خود به امام‌حسین(ع) و از خود به دیگران این تأثیرگذاری القا و انتقال پیدا می‌کند.»

مرحوم سلیمانی از سال ۱۳۹۱ تا سال ۱۳۹۹ که آخرین سفر اربعینی او بود، هر سال خودش را به راهپیمایی اربعین می‌رساند؛ حتی اگر سر فیلمبرداری بود، مرخصی چند روزه می‌گرفت و با یک کوله‌پشتی راهی می‌شد تا از قافله راهپیمایان حسینی عقب نماند. او حتی ارادتش به امام‌حسین(ع) و این حرکت عظیم اربعینی را با هنر کارگردانی‌اش به معرض دید علاقه‌مندان گذاشته بود. همیشه می‌گفت آثار نمایشی مناسبی برای ظرفیت عظیم و شکوه بالنده راهپیمایی اربعین حسینی ساخته نشده است.

ویژگی‌های زنده یاد علی سلیمانی در پیاده‌روی اربعین | علی سلیمانی چطور لائیک‌ها را در نجف برای پیاده‌روی جمع کرد؟

لائیک‌ها برای امام حسین(ع) گریه کردند

او از جمع کردن خارجی‌ها برای سفر اربعین اینطور تعریف می‌کرد: «یک خاطره‌ای دارم که تأثیرگذار است؛ سال۹۲ دومین باری بود که کوله‌ام را برمی‌داشتم و اربعینی می‌شدم! شیطنتی کردم برای سایت جهانی «لانگ‌واک- پیاده‌روی طولانی» پیغامی گذاشتم که هرکسی می‌خواهد پیاده‌روی کند به این آدرس بیاید: «نجف، خیابان ابراهیم‌آبادی.» نمی‌دانستیم می‌آیند و آدرس درست است. من روی هوا یک آدرسی دادم، اما واقعاً نجف یک خیابان ابراهیمی داشت؛ آنها آمدند؛ یکی از برزیل، فنلاند، فرانسه و ... همه لائیک بودند؛ لائیک به‌معنای بی‌دینی و نه بی‌خدایی؛ خدا را قبول دارند، ولی دینی را تبلیغ نمی‌کنند؛ واقعاً باور نمی‌کردم، اما رفتم و دیدم دختر و پسری که به لحاظ ظاهری مقید نیستند، در میان راهپیمایان اربعین حسینی بودند. خودشان هم از این همه شکوه پیاده‌روی تعجب کرده بودند و در این موج قرار گرفتند. ۱۶نفری بودند؛ ۷خانم و ۹ آقا؛ می‌پرسیدند: اینها به کجا می‌روند؛ من در جواب گفتم به‌سمت قبر پسر پیامبر(ص) می‌روند. پرسیدند: کدام پیامبر و گفتم محمد! باز هم برایشان سؤال پیش آمد: مگر چند سال است که از دنیا رفته که آنقدر با شکوه به دیدارش می‌روند؟ گفتم ۱۴۰۰سال پیش این اتفاق افتاده و پیاده‌روی می‌کنیم؛ چون عاشقش هستیم. موجی که با چشم خودشان می‌دیدند، یک نفر گریه می‌کند، یکی نوحه‌خوانی و یکی هم از مهمانان و پیاده‌روندگان پذیرایی می‌کند. یک سؤالی پرسیدند که همه را به حالت بغض واداشت؛ یکی از آن خارجی‌ها پرسید: یعنی حسین کیست؟ توضیح دادم این حسین(ع) از مکه به کوفه رفت و آن ماجرای عاشورا، غربت، شهادت، ظلم یزید و مابقی ماجرا ... ترجمه من یک ساعت و نیم طول کشید و همه این ۱۷نفر گریه می‌کردند؛ درحالی‌که لائیک بودند و مذهبی نداشتند؛ آنقدر تحت‌تأثیر قرار گرفتند که به من گفتند: تو برو ما اینجا کار داریم و به سمت کربلا رفتند.»

سبا سلیمانی، دختر مرحوم علی سلیمانی:

حسرت همسفری با پدر در راهپیمایی اربعین در دلم ماند

سبا سلیمانی، تنها ۲۲سال و ۹روز از حضور پدرش لذت برده و حالا بعد از گذشت ۲سال از درگذشت او از یادگاری‌ها و داشته‌هایی که از پدر برایش مانده می‌گوید: «بابا برای من یک دنیا کتاب و خاطره به جا گذاشته که لابه‌لای هر کدام از این کتاب‌ها یک خاطره و یک اثر از او هست. هر بار یک کتابی را باز می‌کنم او را حس می‌کنم. دوست دارم بیشتر کنجکاوی کنم و به جواب‌ها و نشانه‌های بیشتری برسم. حضورش همیشه در زندگی‌ام پررنگ بوده است. در این ۲سال هر کار مهمی که می‌خواستم انجام دهم، اول با مادرم و بعد با بابا مشورت کردم که الحق هم سریع و درست با نشانه راهنمایی‌ام کرده است.»

در ایام منتهی به اربعین حسینی بیشتر از همیشه خاطرات پدر برای او تداعی می‌شود. خودش می‌گوید: «همیشه دلم می‌خواست با پدر در مسیر پیاده‌روی اربعین همسفر شوم، اما این حسرت به دل من باقی ماند. همیشه وقتی از سفر اربعین برمی‌گشت، کلی از خاطرات و کشفیاتش می‌گفت. از خوراکی‌های تازه‌ای که امتحان کرده بود، گرفته تا رسم و رسومات جدیدی که یاد گرفته بود. همه خاطراتش را در دفترچه معروف عسلی‌رنگش می‌نوشت تا هیچ‌وقت یادش نرود.»

او از صحبت‌های پدرش پیرامون نهضت عاشورا اینطور می‌گوید: «بابا همیشه با من خیلی منطقی و عقلانی درباره امام‌حسین(ع) صحبت می‌کرد. به زبان ساده، احساسی‌اش نمی‌کرد. همیشه درباره حق‌طلبی امام‌حسین(ع) به من می‌گفت؛ اینکه انسانی می‌تواند سعادتمند باشد که آزاده زندگی کند. درواقع این سبک از زندگی ساده نیست. من به تشویق و راهنمایی بابا، امام‌حسین(ع) را با خواندن چندین کتاب شناختم و فهمیدم در هر زمان و دوره‌ای که باشیم، امام‌حسین(ع) می‌تواند شاخص و معیار خوبی برای شرافتمندانه زندگی کردن باشد.»

ویژگی‌های زنده یاد علی سلیمانی در پیاده‌روی اربعین | علی سلیمانی چطور لائیک‌ها را در نجف برای پیاده‌روی جمع کرد؟

سهیلا جوادی، همسر مرحوم سلیمانی

قرار خانواده سلیمانی در ظهر عاشورا در هیئت محله جوادیه

این روزهای منتهی به اربعین حسینی، یاد و خاطره هنرمند فقید آقای سلیمانی بیش از پیش میان دوستداران‌شان زنده می‌شود. سهیلا جوادی، همسر زنده‌یاد علی سلیمانی از عشق و ارادت ایشان به امام‌حسین(ع) و ائمه(ع) می‌گوید: «علی همیشه و همه‌جا با افتخار می‌گفت که من امام‌حسینی هستم. روزهای منتهی به اربعین معمولا همه برنامه‌هایش را طوری تنظیم می‌کرد که در پیاده‌روی اربعین شرکت کند. حتما یک همسفر پیدا می‌کرد که با هم بروند. در ایام ‌ماه محرم عاشق رفتن به هیئت بود. هیئت حضرت علی‌اصغر(ع) در جوادیه را خیلی دوست داشت و همیشه آنجا می‌رفت. ظهر عاشورا در هیئت میاندار بود. من، دخترم و همسرم به همراه چند نفر از دوستان و فامیل، قرار همیشگی مان بود که ظهر عاشورا وقتی همه می‌رفتند خانه، ما تازه هیئت را تمیز می‌کردیم، ظرف‌ها را می‌شستیم تا برای مراسم شام‌غریبان آماده باشد.»

همسر سلیمانی همیشه درباره او تعبیر «شور زندگی» را به‌کار می‌برد و می‌گوید: «علی، آدم پرشور و پرهیجانی بود. عاشق زندگی و کمک کردن به دیگران بود. وقتی وارد جمعی می‌شد سعی می‌کرد به اطرافیان این حس‌وحال خوش خودش را منتقل کند. بین جمع دوستان و فامیل به این شور و هیجان مشهور بود که من همیشه به او شور زندگی می‌گویم.»

ویژگی‌های زنده یاد علی سلیمانی در پیاده‌روی اربعین | علی سلیمانی چطور لائیک‌ها را در نجف برای پیاده‌روی جمع کرد؟

راه‌اندازی خیریه خانه هنر سبا برای کودکان کار

خیریه خانه هنر سبا (زنده‌یاد علی سلیمانی) خیریه‌ای است که با هدف استعدادیابی هنری، مهارت‌آموزی، تربیت، رشد و پرورش خلاقیت کودکان کار راه‌اندازی شده تا کار نیمه‌تمام سلیمانی توسط همسر و دخترش دنبال شود. همسرش می‌گوید: «علی خیلی دوست داشت به کسانی که به لحاظ مالی، بضاعت کمتری دارند، کمک کند تا بتوانند در زمینه‌های هنری آموزش ببینند؛ به همین‌خاطر من و دخترم سبا، خانه هنر سبا را به نام علی سلیمانی دایر کردیم تا در حد توان راهش را ادامه بدهیم. در خانه هنر سبا با کودکان و نوجوانان در معرض آسیب و آسیب‌دیده و کودکان کار سر وکار داریم؛ اینجا از آموزش خواندن و نوشتن گرفته تا کلاس‌های هنری همچون آموزش نقاشی، کاردستی، نمایش، زبان انگلیسی، نمایش عروسکی و... ارائه می‌شود. در کل این خانه محل امنی است تا این بچه‌ها بتوانند ساعاتی از روز را با آرامش و بدون دغدغه سپری کنند. یک کتابی هم هست پیرامون نظریه علی در حوزه بازیگری که در کلاس‌های آموزش بازیگری مطرح کرده بود. این کتاب به همراه خاطراتی که دیگران از علی داشتند و کارهایی که علی انجام داده بود، همگی در حال جمع‌آوری و نگارش است. با حوصله این کار را انجام می‌دهیم که اگر خدا بخواهد یک کار خوب همراه با شرح عکس از او به یادگار بماند.»

کد خبر 785902

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • IR ۲۰:۱۱ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۲
    0 0
    رفاقتی.همه زندگی من متعلق به شماست.