به گزارش همشهری آنلاین، هیچکس تصورش را هم نمیکرد پشت چهره آرام کلثوم ۵۶ ساله، قاتلی سریالی پنهان شده باشد.
او پس از فوت شوهرش در حالی که دختر و پسری از او به یادگار مانده بودند، مثل همه بیوهزنان تلاش برای امرارمعاش را آغاز کرد، اما از سال ۹۲ در حالی که پسرش را به دلیل سرطان از دست داده و دخترش را به خانه بخت فرستاده بود، تصمیم گرفت با انگیزهای شیطانی از جامعه انتقام بگیرد و به ثروتی که دوست داشت برسد، برای همین شروع به شناسایی پیرمردان پولداری کرد که به تازگی همسران خود را از دست داده بودند و فرزندانشان توان نگهداری از آنها را نداشتند.
او بعد از شناسایی سوژههای مورد نظر با گرفتن مهریه به صیغه آنها درمیآمد و پس از گذشت چند ماه آنها را با خوراندن قرص قند یا فشارخون که آن را در نوشیدنی حل میکرد، بیهوش و بعد به شیوههای مختلف خفه میکرد.
یکی از قربانیان پرونده، مردی ۸۳ ساله به نام گنجعلی است که خانوادهاش در تدارک برگزاری اولین مراسم سالگردش در یکی از روستاهای شهرستان ساری هستند.
وقتی کلثوم به عقد موقت گنجعلی درآمد، هفت ماه از فوت همسرش گذشته بود. خانواده او به دنبال زنی بودند که بتواند در فقدان مادرشان مونسی برای پدرشان باشد، برای همین وقتی یکی از دوستان خانوادگی، کلثوم را به آنها پیشنهاد داد درخواستش را قبول کردند و ۱۰ میلیون تومان هم به او مژدگانی دادند و گنجعلی همراه همسر صیغه خود زندگی اش را در خانه روستایی در یکی از روستاهای شهرستان ساری شروع کرد.
کلثوم به خانواده گنجعلی گفته بود شوهرش را خیلی سال قبل از دست داده و پسرش هم به دلیل ابتلا به سرطان فوت شده و دختری هم دارد که او را به خانه بخت فرستاده است.
او درباره سریال مردهایی که پس از ازدواج آنها را به کام مرگ فرستاده بود چیزی به خانواده گنجعلی نگفت و در مدت ۴۳ روزی که همراه پیرمرد زندگی کرد، توانست با رفتار خوبش رضایت آنها را جلب کند تا اینکه در یکی از سحرگاههای شهریور سال گذشته به خانوادهاش خبر داد گنجعلی فوت شده است.
خانواده پیرمرد هم تصور میکردند پدرشان به دلیل کهولت سن فوت شده است، چیزی که همه خانوادههای قبلی هم با همین تصور از پیگیری کردن علت مرگ پدرانشان منصرف شده و کلثوم را برای ادامه جنایتهایش ترغیب کرده بودند.
او بابت ۴۳ روز زندگی با گنجعلی، ۲۵۰ میلیون تومان پول نقد و مقداری النگوی طلا با خود به خانه برد.
کلثوم در جریان بازسازی صحنه جرم اعتراف کرد که ابتدا یک لیوان شیر به پیرمرد داده، سپس ۱۰۰ قرص را در آب حل کرده و به او خورانده و زمانی که پیرمرد از حال رفته، او را با حوله خفه و بعد خانوادهاش را از ماجرا باخبر کرده است.
نظر شما