همشهری آنلاین-مرضیه موسوی: پدر و مادرش از دیپلماتهای روسی در سفارت این کشور در ایران بودند و خودش هم در ایران به دنیا آمد. وقتی بعد از فوت پدرش به روسیه باز میگشتند میدانست که بالاخره روزی دوباره به ایران قدم میگذارد و همینطور هم شد. آنتوان خان با چهرهای گشاده و خلقی آرام و خوش، در سی سالگی به تهران آمد و نخستین عکاسخانههای شهر را در خیابان فردوسی امروز و علاءالدوله آن روزگار بنا کرد. عکاسخانهای که این روزها هیچ ردی از آن در خیابان شلوغ فردوسی به چشم نمیخورد.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
جعبه جادوگر
قد بلند بود و چهار شانه، درست مثل تبارش که روس بود و سبیلهای بلندش، عنصر شاخص چهرهاش به حساب میرفت. عکاسخانهاش در خیابان علاءالدوله را اغلب تهرانیها میشناختند؛ جایی در خیابان فردوسی و نزدیک میدان توپخانه و در ضلع شرقی میدان مشق. این روزها در این خیابان که سندش شش دانگ به نام فردوسی زده شده است، دیگر خبری از عکاسخانه و سوروگین نیست. حتی مغازهدارها هم چندان اطلاعی از بود و نبود سوروگین در این خیابان ندارند.
سالهای ۱۲۴۹ بود که از روسیه به تبریز و بعد به تهران آمد؛ آن سالها تعداد عکاسیها در تهران محدود بود و عکاس باشی، شغل جدیدی به شمار میرفت که فقط فرنگیها سر از آن در میآوردند. بساط دوربین جعبهای و پایهبلندش را که بیرون میآورد و به کوچهپسکوچههای شهر میرفت همه به گمان اینکه معرکهگیری میکند دورش جمع میشدند. بعدها دیگر تهرانیها به «سورگین خان» و دوربینش عادت کرده بودند و شاگردانش را که برای خود یک پا عکاسباشی شده بودند و نسل دوم عکاسها در تهران بودند به خوبی میشناختند.
وقتی هوا ابری بود
نه اینکه عکاس مخصوص دربار باشد اما مظفرالدین شاه و بعدها شاهان دیگر قاجار هربار تمایل به گرفتن عکسی از خود داشتند درشکهای را پی «آنتوان خان» میفرستادند. برای همین هم سوروگین عکسهای بسیار زیاد و شاخصی از دربار سلطنت و حرمسرا و شاهزادهها داشت. عکسها را بر روی شیشه چاپ میکرد و آرشیو بزرگی از آنها را به همراه عکسهای دیگر از بناهای تاریخی و مساجد و مردم کوچه و بازار جمعآوری کرده بود.
آن سالها هنوز پای برق به ایران باز نشده بود و عکسها را با نور خورشید ظاهر میکرد. برای همین هم روزهای بارانی و وقتی هوا ابری بود خلقش تنگ میشد و ناراحت بود که «کار تعطیل شده است». عکاسخانهاش که در خیابان علاءالدوله پا گرفت به مرور شاگردان زیادی پیش او رفتند و نسل دوم عکاسها در تهران، که اغلب شاگردان سوروگین بودند لحظهها را از پشت لنز دوربین به ثبت رساندند.
جهانگیر خان مصور، اسدالله پروین، جعفر خادم، فتحاللهراد، تهامی، ماشاالله خان عکاس و اغلب عکاسان سرشناس تهران در عکاسخانه سوروگین شاگردی کردند. بعدها که ماشاالله خان عکاس «عکاس» شد و دوربین و سه پایهای برای خود دست و پا کرد و همزمان گرفتن سجل برای همه اجباری شد، ماشالله خان فامیلی خود را به «فوتوگرافی» تغییر داد و از همان زمان بود که این نام فامیلی در تهران به وجود آمد.
عکسهایی که از کف رفت
بعد از قتل ناصرالدین شاه، حکم اعدام میرزا رضای کرمانی صادر شد و این اتفاق یکی از دلایل شهرت عکسها و عکاسی سوروگین بود. چراکه او شال و کلاه کرد و سه پایه و دوربینش را برداشت و خود را به مراسم اعدام رساند و توانست عکسهایی از این مراسم بگیرد. موضوع دیگری هم بود که به شهرت عکسهای سوروگین دامن زد و آن انقلاب مشروطیت بود. سوروگین رخدادهای نهضت مشروطه را هم به تصویر میکشید و درون نگاتیوهای شیشهای ثبت میکرد. با مشروطهخواهان بروبیایی داشت و همین موضوع دلیلی شد برای به آتش کشیده شدن عکاسخانهاش.
سال ۱۲۸۷ بود که محمدعلی شاه قاجار دستور داد تا در خانه چسبیده به عکاسخانه آنتوان خان بمبی کار گذاشته شود. بمب منفجر شد و عکاسخانه را به آتش کشید. حاصل ۴۰ سال عکاسی در ایران در این آتشسوزی سوخت و از بین رفت و تنها دو هزار نگاتیو شیشهای در این بین سالم ماند. بعدها که رضاخان، رضا شاه شد و عکسهای عکاسخانه توقیف شد، دیگر هیچ نگاتیو شیشهای در مغازه «آنتوان خان سوروگین» باقی نماند و تمام آن لحظههای ثبت شده خرد شد و از بین رفت.
تهران در قاب سوروگین
آنتوان سوروگین در تهران با دختری ارمنی ازدواج کرده بود و هفت فرزند داشت. فرزندانش قبل از راهی شدن به روسیه و گرجستان در گرداندن عکاسخانه به پدرشان کمک میکردند. آنتوان خان بیش از ۹۰ سال داشت که عفونت کلیه امانش را برید و در نهایت در سال ۱۳۱۲ درگذشت و در گورستان ارامنه تهران به خاک سپرده شد. شاگردانش در هر گوشه از شهر برای خود عکاسخانهای دست و پا کرده بودند و برای خود «عکاسباشی» ای شده بودند.
مردم تهران هنوز در کوچه و خیابان به دوربینهای عکاسی چندان عادت نکرده بودند و به چشم یک شیء عجیب و غریب به آن نگاه میکردند. با این حال سوروگین در طول حضورش در ایران از اقوام مختلف و از فرهنگ و آداب زندگی ایرانیها، بهخصوص اهالی تهران عکسهای زیادی را ثبت کرده بود. کمتر چهرهای از زنها در عکسهای او پیدا است. مردها اما با ژستها و قیافههای مختلفی در این عکسها دیده میشوند؛ اغلب در پی نشان دادن قدرت و به رخ کشیدن اسلحه و زور بازویشان. یا در حال کار و فعالیت.
عکس و عکاسی در آن دوران مخصوص عدهای خاص بود و کمتر کسی از عامه مردم درآمد خود را صرف گرفتن عکسی یادگاری میکرد. ویترین عکاسخانه سوروگین اما پر بود از عکسهای مردم شهرهای مختلف. برای همین هم هر از گاهی کسی سراغی از این مغازه میگرفت که چون از فلان فوتوگراف خوشش آمده، میخواهد چنین تصویری هم از خودش داشته باشد.
سرنوشت عکسهایی که از دهان شیر بیرون آمدند
سوروگین فوت کرد اما کسی چه میداند چه بلایی سر هفت هزار شیشه نگاتیوی که سوروگین آنها را ثبت کرده بود آمده است؟
تعدادی از این شیشهها در آتشسوزی عکاسخانه از بین رفت. بعدها هم رضا خان عکسهای این عکاسخانه را توقیف کرد و نگاتیو دیگری باقی نماند. «ماری» دختر سوروگین بعدها توانست به واسطه دوستیای که با محمدرضا پهلوی داشت ۶۹۶ قطعه نگاتیو شیشهای را از توقیف درآورد و آنها را نجات بدهد. بعد از مرگ سوروگین عکاسخانه هم تعطیل و عکسها به کلیسای پروتستان آمریکایی در تهران منتقل شد.
عکسهای سوروگین کمکم به کتابهایی که جهانگردان و ایرانگردان در مورد سفرشان به ایران مینوشتند هم راه پیدا کرد و سفرنامهها عکسهای سورگین از گوشه گوشه تهران را به کشورهای دیگر بردند. برای همین هم سوروگین و عکسهای اجتماعیاش از ایران در خارج از ایران هم شناخته شد و شهرت زیادی پیدا کرد.
۱۶۸ قطعه از عکسهای سوروگین از مجموعه عکسهای یک دیپلمات هلندی سر در آورد. این عکسها به موزهنژادشناسی شهر «لیدن» هدیه شد. سال ۱۸۹۷ عکسهای سوروگین در بروکسل و در سال ۱۹۰۰ در پاریس به نمایش گذاشته شد. مردم این شهرها هم با نگاه سوروگین به زندگی و معیشت مردم آشنا شدند و هم عکسهایی از ایرانیها و اغلب تهرانیها را از دریچه نگاه او دیدند؛ عکسهایی از مردم و حتی خیابانهایی که طول و عرض آنها سالها دچار تغییرات زیادی شده بودند.
سوروگین زنده نبود اما در حین برگزاری همین نمایشگاهها و نمایش عکسهایی که ثبت کرده بود جوایز زیادی را نصیب خود کرد. با چرخش روزگار عکسهای سوروگین هم دست به دست چرخید و تعدادی از آنها دوباره سر از کوچههای شهر درآورد. نمونهای از عکسهای سوروگین را این روزها میتوان در آرشیو «فوتوگرافی تهامی» دید. یا سری به نمایشگاههای عکس تهران قدیم در موزهها و تماشاخانههای شهر زد و نمونههایی از عکسهای او را دید؛ عکسهایی که احتمالاً تا پیش از این هم چند باری، چند جای دیگر دیده باشید و این بار با دیدن نام «آنتوان سوروگین» در کنار این عکسها، ذهنیتی کمی آشنا نسبت به عکاس آن داشته باشید و پیش خود بگویید که «پس این عکس معروف را آنتوان خان گرفته!؟ » و ندانید که بالاخره چه شده که دوباره این عکسها سر از تهران درآورده.
شاید هنوز هم چند قطعه از عکسهای سوروگین در زیرزمین خانههای قدیمی خاک میخورد و کسی خبر ندارد که این عکس در پرتو نور کدام عکاسخانه ظاهر شده باشد.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۲ در تاریخ ۱۳۹۳/۰۷/۲۶
نظر شما