سینمای دفاع مقدس در اینجا یعنی فیلمهای حاتمیکیا، ملاقلیپور، درویش، شورجه، تبریزی و چند نام مطرح دیگر.
محدودشدن به این نامها، این آسیب را معمولاً به همراه داشته که هر گاه این سینماگران به جای فیلم جنگی خواستهاند در گونههای دیگر طبعآزمایی کنند، نفسهای سینمای دفاع مقدس به شماره افتاده است؛ به طوری که وقتی در نیمه دوم دهه هفتاد، فیلمسازانی چون ملاقلیپور و حاتمیکیا به جای فیلم جنگی، آثاری چون «نسل سوخته» و «ارتفاع پست» را مقابل دوربین بردند، سینمای جنگ دچار یک خلأ کاملاً محسوس شد.
بهواقع در غیبت سینماگران شاخص این عرصه، بهندرت پیش میآمد که فیلم قابل توجهی در این ژانر ساخته شود.این میزان قائم به فرد بودن یک ژانر، شاید تنها در اینجا سابقه داشته باشد؛ اتفاقی که بخشی از آن به برخی سیاستهای نادرست گذشته مرتبط است.
در گذشته برخی از مدیران وقت سینمایی، حوزه سینمای دفاع مقدس را حیاط خلوت چند فیلمساز شاخص این عرصه میدانستند و به انحای مختلف از حضور دیگر فیلمسازان در این عرصه جلوگیری میکردند.
در یکی دو سال اخیر اما، شاهد رویکردی تازه به سینمای دفاع مقدس هستیم. به عنوان مثال این روزها دو فیلم دفاع مقدس کلید خورده که کارگردانانشان قبلاً فیلم جنگی نساختهاند. محمدحسین لطیفی که در سالهای اخیر سریالها و فیلمهای پرمخاطبی در ژانرهای گوناگون ساخته است با «روز سوم» اولین فیلم جنگیاش را تجربه میکند؛ فیلمی که به گفته لطیفی با این هدف ساخته میشود که تماشاگر انبوه داشته باشد.
دیگر سینماگری که این روزها فیلمی جنگی را مقابل دوربین برده، مازیار میری است. میری «پاداش سکوت» را با مضمون جنگی کلید زده. کارگردانی که پیشتر با فیلمهای «قطعه ناتمام» و «بهآهستگی» به سینمایی با مضامین اجتماعی و از نوع مخاطب خاص علاقه نشان داده بود، حالا فیلمی جنگی میسازد.حضور توأمان سینماگران شاخص جنگ با فیلمسازانی تازهنفس، میتواند خون تازهای را در رگهای این گونه مهم سینمایی به جریان اندازد.
با گذشت نزدیک به دو دهه از پایان جنگ، اگر قرار است سینمای دفاع مقدس پویایی خود را حفظ کند، ناگزیر از پذیرش فیلمسازان تازه به این عرصه است؛ فیلمسازانی که با حرفهای تازه و متفاوت میتوانند به رشد و اعتلای این سینما کمک کنند؛ کاری که البته چند فیلمساز برجسته این عرصه هم در این دو دهه به انجام رساندهاند و همچنان حضورشان در این عرصه مغتنم است.