در میان دیوارههای خاکی سد، دریاچهای مصنوعی درست شدهاست. یک پمپ آب گازوئیلی، آب شور و پر از نمک را به درون دریاچه پمپ میکند. اطراف تا چشم کار میکند، خاک است. هیچ گیاهی اینجا نمیروید. همه جا به رنگ قهوهایاست. فقط لباسهای رنگی روزانی است که به این فضای بیرنگ و مرده رنگ میدهد.
این دختر نوجوان و خانوادهاش هشت ماه سال را در این بیابان نمک، جایی در ایالت «گاجرات» هند، زندگی میکنند. این منطقه استپی پهناور، در گذشته زیر دریا بوده است، اما کمکم خشکی پیشروی کرده و آب شور زیر زمین جمع شده است. خانوادههایی مثل خانواده روزانی، آب شور را بهوسیله پمپ، از زیرزمین به بیرون میکشند و درون دریاچههایی جمع میکنند. ظرف چند روز، آب زیر آفتاب داغ بخار میشود و لایهای ضخیم از نمک سفیدرنگ روی خاک باقی میماند. روزانی با دقت دانههای نمک را از روی خاک جمع میکند و درون کیسه میریزد. پولی که پدرش از فروش این نمکها به دست میآورد، تنها درآمد خانواده آنهاست. هر سال از ماه آبان تا تیر آنها به اینجا میآیند تا از دل زمین نمک به دست بیاورند و با فروش آن نان خود را تامین کنند. روزانی هر روز قبل از ساعت شش صبح بیدار میشود و پس از کمک به مادرش، تا نزدیک غروب در «مزرعه نمک» کار میکند. اما تیرماه بارانهای موسمی منطقه آغاز و کار برداشت نمک تعطیل میشود. خانواده به روستای خودشان بازمیگردد، اما روزانی حتی آن وقت هم به مدرسه نمیرود. او یکی از هزاران دختر هندی است که خواندن و نوشتن نمیداند. هیچ مدرسهای به او اجازه نمیدهد که هشت ماه سال را غایب باشد.
با دقت لایههای نمک را جابهجا میکند و هوا میدهد تا زودتر خشک شود
ناهار در کنار مزرعه نمک؛ در هند خانوادههایی که نانشان را از راه استخراج نمک به دست میآورند از فقیرترین خانوادهها هستند
آ
ماده فروش! دانههای نمک خوب خشک و در کیسهها جمعآوری شده است