وزارت نیرو که از تهران کمک میکند. سازمان آب و برق منطقه فارس و بودجه محلی هم که به کمکهای اداره کل تربیت بدنی و فرمانداری شیراز مربوط میشود. شاید حدود 15 درصد از بودجه باشگاه از طریق اسپانسر تامین شود که این بودجهها در درجه اول بسیار ناچیز و البته نامنظم است و با زمان بندی نامشخصی به تیم تزریق میشود. اطمینان دارم حداقل طی پنج سال گذشته برق بودجهای در حد لیگ برتر نداشته است.
به دلیل نداشتن بودجه کافی، مدیران و مربیان این تیم نتوانستند بازیکنان مورد نظرشان را جذب کنند و برای تامین نیازهای فنیشان به جذب بازیکنان رده جوانان امید خود متوسل شدهاند. در یک جمله میتوانم بگویم بازیکنان تیم برق، توانایی رقابت در 34 بازی در لیگ برتر را نداشتند و همیشه نیم فصل دوم یا به عبارتی از بازی بیستم به بعد که مسابقات فشرده میشود، شرایط سختی را پشتسر گذاشتند. به خصوص امسال که سه بازیکن تاثیرگذار خودشان را از دست دادند. شیری و یزدانی را نداشتند و کریمیان هم مدت طولانی مصدوم بود.
مدیریت این تیم با مشکلات اقتصادی زیادی روبهرو شد با اطلاعاتی که من دارم حتی گفته میشد در ابتدای فصل آنها برای تامین نیازهای مالی مربی موفق فصل گذشته خود به بنبست رسیدند و بهرغم میل باطنی طرفین نتوانستند آن مربی را در شیراز نگه دارند. من میدانستم آنها سقوط میکنند. حتی وقتی صدرنشین بودند پیشبینی میکردم آنها کاندیدای سقوط باشند. یک جمله سنتی و قدیمی وجود دارد که میگوید توان هر تیم بستگی به نیمکت فنی آن تیم دارد. مطمئن بودم که توان فنی برق به زودی افت میکند. همین اتفاق هم رخ داد. یکی دیگر از علل سقوط برق را نداشتن امکانات مالی و نبود بازیکنان مورد نیاز میدانم. البته به این عوامل نبود کادر فنی توانمند را هم اضافه کنید.
داماش
مسیر زندگی حرفهای پگاه – داماش را به دو بخش تقسیم میکنم. زمانی که نام این تیم پگاه بود و من در آن حضور داشتم. زمانی که تیم درحال بسته شدن بود مدیریت سالم پگاه اصلا از سیاستگذاری صنایع شیر ایران خبر نداشت. این درحالی بود که مجمع اصلی تصمیمگیری باشگاه پگاه قصد داشت تیمداری را کنار بگذارد اما به باشگاه و مسئولان استان خبر نداده بود. خب این تیم با اعتبار محلی و قول و قرارهای معرفتی بسته شد. قول و قرارهای معرفتی بسته شد. با بازیکنانی که دارای قراردادهای دوساله بودند و با دیگر بازیکنانی که با بودجه فرضی ما تناسب داشتند نیز توافق حاصل شد. تیم پگاه بسته شد و با یکی، دو اردوی داخلی وارد لیگ برتر شد.
طی چهار هفته نخست رقابتهای لیگ، ما نتایج خوبی کسب کردیم. حتی موفق شدیم استقلال تهران را شکست دهیم. بار فنی تیم در حد مناسبی بود اما زمان توافقات میگذشت و اتفاقی نمیافتاد و بودجه تازهای به تیم تزریق نمیشد. به همین دلیل نارضایتیها افزایش پیدا کرد و این آغاز پیدایش مشکلات غیرفوتبالی در تیم بود. زمزمه آغاز تغییر نام پگاه و همچنین تغییرات مدیریتی، شرایط را تا حدود زیادی دگرگون کرد. طی جلساتی که کمتر از 24 ساعت به طول انجامید بالاخره پگاه به مجموعه صنعتی داماش واگذار شد. امیرعابدینی با اختیار تام در راس مدیریتی این باشگاه قرار گرفت. دو هفته بعد از این اتفاق من درخواست جدایی کردم. در ابتدا مهندس عابدینی استعفای من را نپذیرفت اما بالاخره در هفته یازدهم موفق شدم این تیم را ترک کنم.
این مجموعه مهرههای خوب و امکانات ورزشی مناسبی داشت. اما حواشی درون این تیم و شهر رشت همیشه بر این تیم حاکم بود. به اعتقاد من، عابدینی با وجود توان مدیریتی بسیار بالا که در تیم ملی، فدراسیون و پرسپولیس داشت از تجربه کافی در لیگ برتر برخوردار نبود. گذشته از این تیم، داماش به دلیل ساختار شخصیتی بازیکنانش و نداشتن انگیزه کافی در امر ورزش، حرفهای سقوط کرد. در صورتی که به اعتقاد من تعدادی از تیمهایی که در لیگ برتر ماندگار شدند در مجموع از بازیکنانی به مراتب باارزش فنی پایینتری نسبت به تیم داماش برخوردار بودند معتقدم بازیکنان داماش دارای شخصیت حرفهای و همبستگی لازم نبودند.