به رسم همیشه در نخستین روز ثبتنام کاندیداهای ریاستجمهوری، مردان و زنانی با پوشههایی در دست حاوی مدارک لازم برای ثبتنام نامزدی ریاستجمهوری حاضر شدند که تنها میخواهند بخت خود را بیازمایند بیآنکه به لوازم خوشبختی در عرصه سیاست مجهز باشند. برخی، از اقصی نقاط کشور به پایتخت غبارآلود میآیند تا در دفترچه خاطرات خود جسارت نام نویسی برای قرارگرفتن در معرض انتخابات را قلمی کنند.
تا ساعت 14 روزی که گذشت، نام 45 نفر در فهرست نامزدهای انتخابات دهم جایگرفت، این بار نیز زنانی که سودای ریاستجمهوری را دارند، آمده بودند.
براساس گزارش ستاد انتخابات وزارت کشور از میان 45 داوطلب ریاستجمهوری 6 نفر زن بودهاند. یک زن 38 ساله از خرمآباد با مدرک دکترای روانشناسی از جمله کسانی است که معتقد است نهتنها خودش باید در این انتخابات بهعنوان داوطلب شرکت کند بلکه وظیفهای است بر زنان توانمند دیگر تا به این ثبتنام روی آورند.
این ثبت نامها که تا ساعت 16روز شنبه 19 اردیبهشت ماه ادامه مییابد و احتمال دارد که تمدید شود در روز نخست، شاهد حضور داوطلبانی از اقشار گوناگون بود.
یکی لیسانس حقوق است و میخواهد «به یاری خدا در رقابت انتخاباتی پیروز شود.» و دیگری پیشه ور است که قول میدهد «همین رویه دولت احمدینژاد» را ادامه دهد.
یکی پرستار است که میخواهد سامانی به وضع پرستاران دهد و برای همین هم رئیسجمهوری شود و دیگری برای بار دوم در 86 سالگی بخت خود را میآزماید تا اگر پیروز شد، فرزندش را بر وزارت مسکن بگمارد.
میگوید:4 سال پیش با اعلام کاندیداتوری، گفتم که میخواهم پسرم را در جایگاه وزارت مسکن قرار دهم حالا آمدهام تا مشکل مسکن همه مردم را حل کنم ولی پسرم هنوز خانهدار نشده است و اگر بتوانم 20 هزار متر مربعی را که در حصارک دارم بگیرم، آن را میان محرومان و فقرا تقسیم خواهم کرد.
این گفته مرد سالخوردهای است که آمده تا شاید محرومان را نجات دهد. رو به خبرنگاران میگوید: 50 سال است که اجارهنشینم و معتقدم باید با تشکیل نهضتی با نام نهضت خویشاوندان، همه افراد فامیل برای خانهدارشدن به یکدیگر کمک کنند.
کارمندی پس از ثبت نام به خبرنگاران میگوید که تنها ظرف یک تا 2 سال کشور را آباد میکند و حقوق کارمند نباید کمتر از 800 هزار تومان در ماه باشد.
از خیل پزشکان ایرانی ساکن آمریکا هم یکی در جمعیت حاضر است که عنوان میکند: 30سالهام و ارتباط با همه کشورها را بهعنوان اولویت در برنامه دارم.
آن یکی از اهواز به تهران آمده است و میگوید که درصورت پیروزی در انتخابات شیوههایی برای صرفهجویی در انرژی فراهم میکند. او ادامه میدهد: «تأکید دارم که باید به جای پارک و خیابان، کارخانه و شرکت بسازیم. تأکید دارم که شعبهای از دفاتر ریاستجمهوری را نیز برای توسعه صنعتی اختصاص دهیم.»
37 سالهای از میبد برای ثبتنام آمده و دیپلم اقتصاد دارد. وی که رسمی کردن کارگرانی را که بیش از یک سال قرارداد دارند خواهان است. پیشنهاد میکند که در تبلیغات انتخاباتی، نامزدها به جای عکس و پوستر از بلندگوهای سیار استفاده کنند و گله میکند که در دوره نهم انتخابات ریاستجمهوری در موردش سانسور خبری روی داده و فقط چند ثانیه تصویرش از سیما پخش شده است.
یکی که معلوم نیست بازرگان است یا بازاری، نمایندهای به ستاد فرستاده است و شغل خود را آزاد معرفی میکند. این دیگری وعدههایی شنیدنی دارد که مکتوب به دست فرستاده خویش سپرده است.
وعدههایی چون رایگان بودن تمامی خدمات درمانی و بهداشتی، ساختن خوابگاه عمومی در کنار تمامی پایانهها و مدارس و بیمارستانها ؛ پس گرفتن خسارت جنگ از عراق و بالاخره ممنوعیت استخدام زنان در تمامی مراکز اداری و اجرایی و حتی خروج مجردی از کشور.
پرستاری آنسوتر در حلقه خبرنگاران است که میگوید: در عرصه سیاست خارجی طرحی ندارم اما شعارم دوستی است و از اهل سیاست برای اداره کشور بهخصوص در مسائل خارجی استفاده خواهم کرد.
دیگری به نسبت جوانتر است و کاسب پیشه، که مهمترین برنامهاش را تاسیس عدالتخانه میخواند شاید که حق مظلوم را بستاند.
روز نخست ثبت نام برای آرزومندان ریاستجمهوری، روز خیال پروری است و ستاد انتخابات کشور مملو است از آنانی که در آسمان رؤیاهایشان پرواز میکنند.
جوانی که با ساک ورزشی جلوی میز ثبت نام حاضر میشود و پس از آن به خبرنگاران میگوید که استقلالی است، خبر از اصل 115 قانون اساسی ندارد که براساس آن، داوطلب ریاستجمهوری باید حائز شرایط سنی و رجال مذهبی و سیاسی باشد.
برای نهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری 1014 نفر ثبت نام کرده بودند که در نهایت رقابت در دور نخست بر سر 6نفر و در دور دوم میان احمدینژاد و هاشمی رفسنجانی پدید آمد.
خبرنگاران سیاسی در چنین روزهایی چندان هم بدشان نمیآید که به طنز و کنایه سوژههایشان را به پرسش وادارند. در این روزهای ثبت نام، نخستین تجربه برخورد با شیطنتهای خبرنگاران برای کسانی که بر بالهای خیال، خود را در جایگاه رئیسجمهوری میبینند، گاه فراموشناشدنی است.
صورت زخمی با کلاه مخملی
در میان افرادی که صبح روز گذشته تا ساعت 16 به ستاد انتخابات کشور رفتند تا نامشان بهعنوان داوطلب ریاستجمهوری ثبت شود، جوانی بود که با زخمی بر صورت و کلاه لبهدار قهوهای رنگ، چشم خبرنگاران را خیره ساخت.
این جوان به خبرنگارانی که به دورش حلقه زده بودند، گفت: «از لحظه ورود تا زمان رسیدن به اینجا با 4 نفر دعوا کردم. خاک پای همه شما هستم». یکی پرسید که آیا خود را در زمره رجل سیاسی میدانی و پاسخ شنید: «هیچکس از هیچکس بالاتر نیست، مگر در عمل. باید به طبقه مستضعف رسیدگی شود.
کار من این است که هیچ فقیری وجود نداشته باشد. خلیجفارس برای فارسیزبانان است و انشاءالله بتوانیم اقدام مناسب در مورد خلیجفارس داشته باشیم». این جوان شاپو به سر افزود که مهمترین برنامهاش این است که ایران را در کره زمین به اوج رساند.
وی البته آواز هم خواند و زمانی که خبرنگار سیما خواست که ترانه، مجاز باشد تا بتوان آنرا پخش کرد، پاسخ شنید: «من فقط میخواهم در قبر راحت باشم.»