اما این موضوع در سالهای اخیر و در دولت نهم، بحثهای جدیتری را برانگیخته است. شاید بیش از هر چیز به این علت که پیش از وزارت محمدحسین صفار هرندی، این وزارتخانه پرچالش، با نگاه بازتری کتابها را بررسی میکرد و همین عامل، خود باعث میشد فرایند بررسی نیز سریعتر به نتیجه برسد و آثار راحتتر و زودتر منتشر شوند. درواقع، عملکرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در 8 سال ریاستجمهوری محمد خاتمی سبب شد اهالی کتاب به فرایندی سهلگیرانهتر خو بگیرند.
بنابراین وقتی نوبت به صفار هرندی رسید، اگرچه سختگیریها تنها به شرایطی کم و بیش مشابه پیش از خاتمی برگشت، واکنشهای بسیار تلختری برانگیخت.
وزارت ارشاد دولت نهم، شاید بیش از هر وزارتخانه دیگری در تمام سالهای پس از انقلاب، به نقد پیش از خود پرداخت و با اظهارات ناامیدکنندهای از جانب شخص وزیر یا برخی معاونانش، باز هم واکنشهای اهالی کتاب یا دستاندرکاران دولتهای گذشته را سبب شد. یکی از این اظهار نظرها که شاید از همه تندتر و عجیبتر هم باشد، اظهارات وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در قم است که روز اول اردیبهشت در همایش بررسی مسائل فرهنگی دولت نهم بیان شد.
صفار هرندی در این همایش که البته قرار بود به مسائل فرهنگی دولت نهم بپردازد، به یکی از مسائل فرهنگی دولت هشتم پرداخت و گفت: «در تحقیق و تفحصی که مجلس انجام داده بود، طبق نظر نمایندگان مجلس، 70درصد کتابهایی که از وزارت فرهنگ و ارشاد دولت قبل مجوز چاپ گرفتند، مخدوش و دارای انحرافات اساسی بودهاند که حتی اگر این کثرت اغراقآمیز باشد، باز نشان از یک اتفاق ناهنجار است. این در حالی است که اگر کلیه کتابهای مشکلدار را در دولت فعلی جمع کرده و سرشماری کنند، به 20 عدد نمیرسد.»
به جز این، البته وزیر ارشاد نکات دیگری را نیز طرح کرد. از جمله: «در گذشته روزهایی بود که وقتی دانشجو به دانشگاه میآمد، نمیدانست که امروز چه اتفاقی برای او رخ خواهد داد. بلوا، اغتشاش و تعطیلی درس، ذهن دانشجویان را مشغول ساخته بود؛ اما چند سالی است که از این اتفاقها خبری نیست و دلیلش بعد فرهنگی است. امروز مضمون فرهنگی حاکم است که با فرهنگ گذشته فرق میکند.»
هرچند صفار هرندی با اشاره به تفحص مجلس، تا حد زیادی مسئولیت بیان این رقم عجیب را از خود سلب کرد، اما همچنان 2 پرسش را در ذهن آنهایی که این خبر را روز بعد در خبرگزاریها دیدند بهوجود آورد: اساسا چرا باید برای بیان نکات مثبت خود، نکات منفی دیگران را نیز (با فرض منفی بودن) طرح کنیم؟ و واقعا چه کسی معیار تعیین انحراف است، انحراف چیست و از چه چیزی و چه طور اندازهگیری میشود؟
اظهارات صفار هرندی همان طور که انتظار میرفت، واکنش وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت گذشته را برانگیخت و سبب شد احمد مسجدجامعی 2 روز بعد این طور به آن پاسخ دهد: «معنای این حرف این است که 70درصد از نویسندگان، ناشران، اصحاب فکر و فرهنگ، چه حوزهای و چه دانشگاهی و دستاندرکاران چاپ و نشر کشور، دچار انحرافات اساسیاند. این بیش از اینکه نقد یک دوره باشد، توهین به اصحاب فکر و فرهنگ کشور است و باید از این شیوه برخورد با اهل فرهنگ و هنر تبری بجوییم.»
مسجدجامعی آمار 70 درصد را بیشتر به یک شوخی شبیه دانسته و در نامهاش به ایسنا ادامه میدهد: «سال 1375 حدود 14 یا 15هزار عنوان کتاب در ایران منتشر میشد که در پایان دوره اصلاحات یعنی سال 1384 به بیش از 50هزار عنوان رسید. اگر ما متوسطی از کتابهای منتشرشده هر سال را در نظر بگیریم، حدود 300هزار کتاب در دوره اصلاحات منتشر شده است. 70 درصد از این کتابها حدود 210هزار عنوان میشود.
شما اگر همه کتابهای ادبیات، هنر و فکر و فلسفه و علوم انسانی را جمع کنید، باز هم تعدادشان به 210هزار عنوان نمیرسد و معنیاش این است که بخش زیادی از کتابهای علوم عملی، علوم طبیعی و ریاضیات، جغرافی و حتی کمکدرسیها هم باید دارای انحرافات اساسی باشند تا به این آمار و ارقام برسیم. اگر دوستان در سخنان خودشان و در آمار و ارقامی که میخواهند ارائه کنند، کمی دقت کنند، چنین سخنانی را بر زبان نخواهند آورد. در همان دوره قبل، پروندههای زیادی باز شد و همکاران ما را زیر ذرهبین گذاشتند، ولی حتی یکی از این پروندهها به نتیجه نرسید، زیرا در آن دوره ذائقه این یا آن فرد ملاک عمل دستگاه فرهنگی کشور نبود.»
صفار هرندی در بخش دیگری از سخنان خود، گفته بود: «دولت نهم این افتخار را دارد که میزان بن کتاب را در حوزههای علمیه 6 برابر افزایش داده است.»
اما مسجدجامعی در پاسخ خود این نکته را نیز به شکل دیگری توضیح داد و نوشت: «در دورهای که ما فعالیت میکردیم، با بودجهای اندک توانستیم زمینههایی ایجاد کنیم که انتشار کتابهای دینی هرساله با رشد قابل توجهی آغاز شود و میزان انتشار کتابهای دینی در هشت سال دوره اصلاحات سهبرابر شد؛ اما این روند در سه سال اخیر معکوس شده است. در سال 1384 وقتی دولت را تحویل میدادیم، تعداد عناوین کتابهای دینی به بیش از 10هزار عنوان رسیده بود.
سال 1385 رشد کتابهای دینی منطبق بر سالهای اصلاحات بود و تعداد 12هزار و 491 عنوان کتاب دینی منتشر شد؛ اما از سال 1386 که میتوانیم آن را سال نتیجه قطعی سیاستهای دولت نهم بدانیم، برای نخستینبار در سالهای پس از انقلاب، انتشار کتابهای دینی با کاهش روبهرو شد و تعداد عناوین کتابهای دینی به 12هزار و 32 عنوان و سال گذشته به 7058 عنوان رسید که پایینترین حد در سالهای اخیر است.
این آمار و ارقام نشان میدهد که فعالیت در هر حوزهای فقط با افزایش بودجه و 6 برابر کردن بن کتاب حوزههای علمیه و 25 برابر کردن بودجه یک فعالیت پیش نمیرود و به جز بودجه، مسائل مهم دیگری در امور فرهنگی وجود دارد که غفلت از آنها، ناخواسته باعث اختلال در فعالیتهای ما میشود. فعالیتهای فرهنگی نیازمند نگاهی وسیعتر، برنامهریزی آگاهانهتر، دانش فرهنگی، اعتماد به اهل فرهنگ و مشارکت دادن طیفهای مختلف در فعالیتهاست.»
پس از این توضیحات و گفتوگوی نه چندان دوستانه 2 وزیر فعلی و گذشته ارشاد، باز هم همان طور که انتظار میرفت، معاونت فرهنگی وزارت ارشاد بیتفاوت نماند و در یادداشتی
2500 کلمهای در روزنامه ایران، اظهارات و آمارهای مسجدجامعی را نقد کرد.
در این یادداشت، محسن پرویز تقریبا همه آنچه را که مسجدجامعی گفته است، نقد کرده و درباره بخش دوم توضیحات او مینویسد: «یکی اینکه ایشان بودجه حوزه کتاب را در دوره خودشان اندک شمردند در حالی که حداقل در سالهای آخر دولت قبل، بودجه بخش کتاب نزدیک به 7/1 برابر بودجه فعلی بوده است. من کلاً، کم بودن بودجه حوزه کتاب را میپذیرم (چه در آن زمان و چه در حال حاضر) اما اینکه بودجه دوره قبل را نسبت به زمان حاضر اندک بشماریم و پیوند بزنیم به سخنان آقای وزیر که افزایش 25برابری بودجه مرکز توسعه و ترویج فعالیتهای قرآنی را یادآور شده بودند، کمی عجیب بهنظر میرسد.»
البته توضیحات محسن پرویز طولانیتر از آن است که بتوان همه را دوباره نقل کرد، ضمن آنکه 8 اردیبهشت، هم در روزنامه ایران و هم در خبرگزاری فارس منتشر شده است. ولی این توضیحات نیز مثل اظهارات 2 وزیر، بیش از هر چیز بر آمار تکیه دارد، با وجود آنکه خود نیز مینویسد: «این علاقه بیحساب و کتاب به عدد و رقم و نشان دادن رشد کمی و بیتوجهی به رشد کیفی که در برخی از دوستان وجود داشته، موجب شد تا اصلاً توجهی به عواقب تصمیمات خود نکنند و با بیتوجهی به تذکرات متعددی که دلسوزان و کارشناسان به موقع خود دادند، کیفیت را فدای کمیت کردند و اساساً ارزیابی کیفی در بسیاری از موارد جایی نداشته است.»
این نکته، اگرچه بیمعیارترین و متغیرترین بحث در فعالیتهای فرهنگی است، اما شاید اساسیترین قسمت تمام این گفتوگوهای دورادور باشد که میتواند مهمترین پرسشهای حوزه کتاب را طرح کند. به عبارت دیگر، وقتی سخن از کیفیت است، هر دولتی با توجه به دیدگاهها و نظرات خود تصمیم میگیرد؛ کتابی که از نظر دولت هشتم یا مجلس هفتم، بیانحراف و حتی کیفی و مفید محسوب میشده، میتواند حالا از دید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نهم یا مجلس هشتم، دارای انحرافات اساسی فرض شود. همان اتفاقی که عملا نیز در حال وقوع است. اگرچه بحث میان 3 مدیر فرهنگی دولت گذشته و فعلی، یک هفته به طول انجامید و در روزنامهها و خبرگزاریها هم منتشر شد، اما شاید مهمترین نکتهای که اصلا به آن پرداخته نشد، همین مفهوم انحراف است.
شاید بیش از هر چیز به این علت که از اساس مفاهیم کیفی، مفاهیمی متغیرند و آنچه هر مسئولی میتواند دربارهاش سخن بگوید، چیزی جز آمار نیست. البته به علاوه سرعت که در بحث انتشار کتاب، یکی از جدیترین چالشهای دولت فعلی است.
حالا که این طور است، حالا که انحراف را اشخاص و دولتها تعیین میکنند و دولتها و اشخاص متغیرند، آیا بهتر نیست به جای رد یکدیگر، به تلاش هم احترام بگذاریم؟