همشهری آنلاین: «مردان سفیدپوست نمیتوانند بپرند» فیلمی در ژانر کمدی ورزشی به کارگردانی چارلز کید دوم معروف به کالماتیک است و سینکوآ والز، جک هارلو، تیانا تیلور و لورا هرییِر بازیگران اصلی آن هستند.
داستان از این قرار است: جِرمی بسکتبالیست سفیدپوستی است که به خوبی سیاهپوستان و حتی بهتر از آنها میتواند بسکتبال بازی کند. او به طور وسواسگونهای به سلامت جسمی و ذهنیاش اهمیت میدهد و رژیم غذایی خاصی دارد. رفتارهای عجیب و غریب جرمی در تعاملات اجتماعی یکی دیگر از ویژگیهای اوست. جرمی که برای ساختن زندگی مشترک با تاتیانا به پول نیاز دارد، با بسکتبالیست سیاهپوستی به نام کمال که در دوران دبیرستان بازیکنی موفقی بوده، اما در بسکتبال حرفهای به جایی نرسیده، گروهی تشکیل میدهند تا در بازیهای شرطی پولی به جیب بزنند. کمال و جرمی در ابتدا به دلیل روحیات متفاوتشان در همکاری با هم مشکل دارند، ما کمکم به هم نزدیک میشوند و سرانجام در بازی نهایی ۵۰۰ هزار دلار برنده میشوند. کمال به بسکتبال حرفهای برمیگردد و جرمی از تاتیانا خواستگاری میکند.
«مردان سفیدپوست نمیتوانند بپرند» بازسازی فیلم موفق ران شلدون در سال ۱۹۹۲ با همین نام است که وودی هارلسون و وزلی اسنایپس در آن بازی کردهاند. با اینکه از نسخه جدید تقریبا استقبال خوبی نشده، اما بخشی از این برخورد سرد به کیفیت خاطرهانگیز فیلم شلدون برمیگردد.
برخلاف فیلم اصلی که بخش عمده جذابیت آن مدیون کَلکلهای دو شخصیت اصلی و صحنههای پرتحرک و ریتم درگیرکنندهاش است، در فیلم کالماتیک شوخیهای جرمی با کمال درباره سیاهپوستان و فرهنگ خاصشان چیز دندانگیری ندارد. مثلا در جایی از فیلم جرمی میگوید پیتیام (پل توماس اندرسون) بزرگترین فیلمساز زنده جهان است و کمال در جوابش درمیآید که اسپایک لی بزرگترین کارگردان زنده جهان است. سایر شوخیهای نژادی فیلم هم خیلی حدنگهدارند و معلوم است سازندگان فیلم مراقب بودهاند که پلیسهای گفتمان فرهنگی روز را که به مسائل نژادی هم حساساند، عصبانی نکنند.
تضادها و تقابلهای دو نوع فرهنگ و سبک زندگی در فیلم به بحثهای پاستوریزه فرهنگی روز تقلیل داده شده و ضرب شوخیها و بددهنیها و متلکها را گرفته است. در نسخه اصلی با چیزی واقعی و خوندار و گزنده مواجهایم، اما در نسخه جدید چنین خبری نیست.
مشکل اصلی فیلم این است که از همان ابتدا مشخص است در پایان چه اتفاقی خواهد افتاد. فرقی نمیکند که جرمی بسکتبالیست قابلی میشود یا کمال به سطح حرفهای برمیگردد، مهم این است که از همان ابتدا معلوم است که شخصیتها عاقبتبهخیر میشوند. هیچ مانعی، هیچ گرهای و هیچ پیچش داستانیای به کار داستانی که از ابتدا انتهایش مشخص است نمیآید. فیلم قرار بوده «هَپی اند» باشد و همین قرار بلای جان فیلم شده است.
نظر شما