نگاهی اجمالی به تحولات چند دهه گذشته نشان میدهد که از دهه 1960، اتحادیه اروپا همواره به دنبال برقراری پیوندهایی نزدیک و دو جانبه با منطقه آمریکای لاتین و حوزه کارائیب بوده است.
روابط بین کشورهای این دو منطقه بهویژه پس از پایان جنگ سرد، روند تکاملی و روبه رشدی را شاهد بوده است. امروزه این روابط، منعکس کننده اهمیت روز افزون و قابلیت روبه رشد منطقه آمریکایلاتین در نزد اتحادیه اروپاست، به گونه ای که اتحادیه اروپا نخستین سرمایهگذار خارجی و دومین شریک مهم تجاری این منطقه محسوب میشود.
در کنار همکاریهای گسترده اقتصادی و تجاری، موضوعات متنوعی مانند گفتوگوهای سیاسی دو جانبه پیرامون مسائلی چون روند همگرایی منطقه ای، دموکراسی، آزادی های سیاسی و حقوق بشر در آمریکایلاتین، مبارزه برضد تروریسم، فقر، مواد مخدر، پول شویی و جرائم سازمان یافته، مهاجرت غیر قانونی، مسائل و بحرانهای زیست محیطی، تنوع زیستی و تغییرات جوی و بلایای طبیعی، تأمین انرژی بهویژه در حوزه نفت خام، آموزشعالی، فنآوری و جامعه اطلاعاتی در دستور کار روابط اتحادیه اروپا – آمریکایلاتین قرار دارد.
کشورهای عضو اتحادیه اروپا و آمریکای لاتین که مجموعاً یک سوم ملل جهان را تشکیل میدهند، درصدد تقویت روابط راهبردی دو جانبه هستند تا از این طریق بتوانند نظم و ثبات را در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بر این دو منطقه و نهایتاً عرصۀ بینالملل حاکم سازند.
در این نوشتار، ضمن اشاره به اجلاس وین، به پیشینه و مهمترین چالشها و فرصتهای پیش روی همکاریهای اتحادیه اروپا و آمریکای لاتین پرداخته می شود.
پیشینه
با وجود روابط تاریخی بین اروپا و آمریکای لاتین ، عواملی مانند پیشینه استعماری دول اروپایی ، فضای دو قطبی نظام بین المللی در دوران جنگ سرد، سلطه بسیار سنگین ایالات متحده آمریکا و وجود نظام های دیکتاتوری و اقتدارگرا همراه با بی ثباتی سیاسی و وقوع کودتاهای متعدد و... مانع از شکلگیری روابط پایدار و منسجم بین این دو منطقه از جهان گردید.
به دنبال پایان جنگ سرد و برقراری ثبات نسبی سیاسی و اقتصادی در منطقه آمریکای لاتین ، شکل گیری روندهای همگرایی منطقه ای - البته در شکل نسبتاً محدود – در چهارچوب تشکیل پیمان مرکوسور (Mercosur)، نظام همگرایی آمریکای لاتین (SICA) ، جامعه آند (Andean Community) ، بازار مشترک آمریکای جنوبی و نهایتاً تشکیل اتحادیه کشورهای آمریکای لاتین با عضویت 12 کشور منطقه در دسامبر 2004، حاکی از تمایل و خواست کشورهای این منطقه به همگرایی است.
اتحادیه اروپا از همان ابتدا از روند همگرایی منطقه ای در آمریکای لاتین حمایت کرد. و با تمامی سازمــان های منطقه ای یاد شده، توافقنامههای متعدد همکاری در زمینه مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و انتقال فن آوری به امضا رساند.
برآیند این کوشش ها سرانجام منجربه شکل گیری اجلاس مشترک اتحادیه اروپا و کلیه کشورهای آمریکای لاتین و حوزه دریای کارائیب گردید تا روند همکاری های دو جانبه از انسجام و سرعت بیشتر برخوردار شود.
نخستین نشست سران دولت های حوزه آمریکای لاتین وکارائیب (LAC) و اتحادیه اروپا (EU) در 28 و 29 ژوئن 1999 در ریودوژانیرو برزیل برگزارگردید. اجلاس ریودوژانیرو، تقویت درک و تفاهم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بین دو منطقه به منظور توسعه مشارکت راهبردی و ایجاد زیر ساختهای لازم برای تحقق تلاشهای آتی مشترک در زمینههای سیاسی و اقتصادی را به عنوان اهداف بنیادین مدنظر قرار داد.
نشست دوم در 17 و 18 می 2002 درمادرید اسپانیا برگزار شد. این نشست، پیشرفتهای بهوجود آمده در چهارچوب مشارکت راهبردی تعیین شده در اجلاس ریودوژانیرو را مورد ارزیابی قرار داد و برسه پایه اصلی روابط دو جانبه یعنی گفت و گوهای سیاسی ، روابط مالی و اقتصادی شامل تجارت و سرمایه گذاری، نیز همکاری های منطقه ای تأکید کرد.
اجلاس سوم سران آمریکای لاتین و حوزه کارائیب با اتحادیه اروپا در 28 می 2004 در گوآدالاجارا مکزیک برگزار شد. این اجلاس به بررسی چگونگی خط مشی مشترک بین 33 کشور آمریکای لاتین و 25 کشور عضو اتحادیه اروپا پرداخت. 58 کشور حاضر در نشست گوآدالاجارا بر پیوستگی اجتماعی ، چند جانبه گرایی و همگرایی منطقه ای تأکید کردند.
اجلاس چهارم سران اتحادیه اروپا- آمریکای لاتین در وین
پس از برگزاری اجلاس سوم سران در مکزیک ، کمیسیون اروپا در تــاریخ 8 دسامبــر 2005 طرحی را با عنوان «مشــارکت مؤثرتـــر بین اتحـــادیه اروپــا و آمریکــای لاتین»(Strong Partnership between European and Latin America) را به پارلمان اروپا ارائه نمود.
هدف این طرح، ایجاد انگیزههای جدید برای اجلاس چهارم سران اتحادیه اروپا - آمریکای لاتین در سال 2006 در وین اعلام گردید. نهــایتاً در19 و 20 اکتبر 2006، با حضور سران و نمایندگان 58 کشور آمریکایی و اروپایی، نشست چهارم در وین پایتخت اتریش برگزار شد.
در این نشست در حالی که کشورهای آمریکای لاتین موافقت کردند گفت و گوهای تجاری با اتحادیه اروپا را آغاز کنند، اما نگرانیهای اروپا در مورد سیاستهای انرژی برخی از کشورهای آمریکایی بر اجلاس وین سایه افکند. ملی سازی صنعت نفت در بولیوی و طرح ونزوئلا برای اعمال مالیات تازه برشرکت های نفتی، موضوع اصلی گفتوگوهای اجلاس اتریش بود.
آنچه باعث نگرانی اتحادیه اروپا در مقطع کنونی شده است، اختلافات فزاینده و روند حرکتی متناقض میان کشورهای آمریکای لاتین است. در حالی که کشورهایی مانند شیلی و کلمبیا طرفدار اقتصادهای بازار آزاد هستند و اشتیاق دارند سرمایه گذاری اروپایی ها را جذب کنند، اما کشورهای دیگر مانند بولیوی و ونزوئلا به سمت کنترل گسترده تر دولتی براقتصاد حرکت میکنند.
در حقیقت اروپایی ها شاهد یک آمریکای لاتین منشعب هستند که آنها را نسبت به ایمنی سرمایه گذاری در این قاره نگران میکند.در مجموع، این مسائل باعث گردید که اتحادیه اروپا خواستار رفع ناهمگونی ها در مواضع آمریکای لاتین و اتخاد یک راهبرد مشخص و همه جانبه از سوی کشورهای این منطقه شود.
با وجود اختلاف نظرهای جدی بهویژه در حوزه انرژی، کلیه کشورهای حاضر در اجلاس وین موافقت کردند مشارکت راهبردی دو منطقه آمریکای لاتین و اتحادیه اروپا بیش از پیش تشویق و تقویت گردد.
فرصت ها و چالش های روابط اتحادیه اروپا – آمریکای لاتین
1 - روابط تجاری و ا تصادی: همکاری های تجاری و اقتصادی، یکی ازمهم ترین حوزه های روابط اتحادیه اروپا – آمریکای لاتین به شمار می رود . در حال حاضر ، اتحادیه اروپا دومین شریک تجاری بزرگ کشورهای حوزه آمریکای لاتین و کارائیب است.
در چند دهه اخیر، اتحادیه اروپا پیوندهای اقتصادی و تجاری خود را با این منطقه به صورت مداوم تقویت کرده است، به گونهای که آمارها نشان از دو برابر شدن میزان و حجم تجارت در فاصله سالهای 1990 تا 2005 دارد.
در طرف مقابل نیز رابطه تجاری کشورهای آمریکای لاتین با اتحادیه اروپا به صورت قابل ملاحظه ای از دهه 1980 بهویژه طی دهه 1990 روند صعودی داشته است. در سال 2005 ، اتحادیه اروپا مجموعاً به میزان 71 میلیارد یورو از کشورهای آمریکای لاتین و کارائیب واردات و در مقابل 63 میلیارد یورو صادرات داشت.
همان طور که ارقام نشان می دهد، واردات اتحادیه اروپا از رشد سریع تری نسبت به صادرات این اتحادیه به منطقه آمریکای لاتین در خلال پنج سال گذشته برخوردار بوده است. در سال 2005، کسری تجاری اتحادیه اروپا با آمریکای لاتین 9 میلیارد یورو برآورد گردید. امری که باعث نگرانی اروپا شده است.
در خصوص روند سرمایه گذاری اتحادیه اروپا در آمریکایلاتین باید به این نکته اشاره داشت که این اتحادیه یکی از مهم ترین سرمایه گذاران خارجی در این منطقه محسوب میشود.
اگر چه در سال 2004 ، سرمایه گذاری ایالات متحده در منطقه آمریکای لاتین و کارائیب ، اندکی از میزان سرمایه گذاری اتحادیه اروپا فراتر رفت ، اما با این وجود، اتحادیه اروپا همچنان موقعیت خود را به عنوان مهمترین منبع سرمایهگذاری مستقیم خارجی (FDI) حفظ کرده است.
جریان سرمایهگذاری خارجی اتحادیه اروپا با یک روند رو به رشد از میزان 5/176 میلیارد یورو در سال 2000 به 2/254 میلیارد یورو در سال 2003 و 287 میلیارد یورو در سال 2004 رسیده است.
از مهمترین اهداف همکاری های تجاری و اقتصادی اتحادیه اروپا – آمریکای لاتین می توان به هماهنگ ساختن رویکردهای سیاسی ، تقویت همبستگی اجتماعی و مقابله با نابرابری و فقر و نیز تقویت همگرایی منطقه ای اشاره کرد.
اگر چه چالش هایی جدی همچون روی کار آمدن دولت های چپ گرا در ونزوئلا و بولیوی و ملی شدن صنعت نفت و گاز در این کشور، کسری موازنه تجاری 9 میلیارد یورویی و وقوع بحرانهای سیاسی و اقتصادی در منطقه آمریکای لاتین در روند همکاری های اتحادیه اروپا – آمریکای لاتین وجود دارد. امری که به نظر می رسد دو طرف در خلال نشست های مشترک ، سعی در مدیریت و دستیابی به الگویی با ثبات در این زمینه دارند.
2 - مذاکرات سیاسی: اتحادیه اروپا به عنوان مجموعهای از کشورهای دموکراتیک، خواهان استقرار ثبات سیاسی در منطقه آمریکای لاتین مبتنی بر معیارها و الگوهای لیبرال دموکراسی غربی همچون انتخابات آزاد، احترام به آزادی های سیاسی ، حقوق بشر و اعطای نقش بیشتر به اقتصاد بخش خصوصی است.
از دیدگاه اتحادیه اروپا ، ارتباط نزدیکی بین عملکرد اقتصادی و ثبات سیاسی و تأثیر پذیری آن دو از یکدیگر وجود دارد. از دیدگاه مقامات اتحادیه اروپا، خشونت، ناآرامی، کودتا و بحران های اقتصادی، نشانههایی از فقدان یک نظام سیاسی دموکراتیک وکار آمد در کشورهای آمریکای لاتین است.
امری که موجب اختلال در روند رشد اقتصادی ، جذب سرمایه گذاری خارجی و همگرایی منطقه ای میشود.
از این رو شاهد هستیم که اتحادیه اروپا با پیگیری خطمشیهایی همچون « طرح توسعه دموکراتیک درآمریکای لاتین» (PRODDAL)، برنامه OAS برای تقویت نهادهای دموکراتیک در منطقه آند، برگزاری نشستهای متعدد در زمینه حقوق بشر، فعالیت نهادهای مدنی و افزایش مشارکت سیاسی در منطقه آمریکای لاتین، در صد تقویت دولت های دموکراتیک و ایجاد ثبات سیاسی و همگرایی منطقه ای مؤثرتر است تا بتواند به صورت کار آمدتری ضریب نفوذ سیاسی و اقتصادی خود را در این منطقه از جهان افزایش دهد.
3 - چالش های اجتماعی آمریکای لاتین: مشکل نابرابری یا فقدان همبستگی اجتماعی، پیوند بسیار نزدیکی با برقراری ثبات سیاسی، اصلاحات اقتصادی و نهایتاً همگرایی منطقهای دارد.
اگر چه بهبود اوضاع اقتصادی در اوایل دهه 1990، پیشرفت های قابل ملاحظهای در شاخص های رشد و توسعه اجتماعی آمریکای لاتین بهوجود آورد، اما همچنان فقر گسترده، فساد اجتماعی و اقتصادی، نابرابری در میزان در آمد و بهره مندی از رفاه اقتصادی و پایین بودن استانداردهای زندگی، از چالشهای عمده منطقه آمریکای لاتین به شمار میرود.
به عنوان نمونه اگر میزان نابرابری را در سطح یک مقیاس از صفر تا 100 در نظر بگیریم، آمریکای لاتین در عدد 9/53 جای می گیرد که در سطح بالاتری از متوسط جهانی آن یعنی عدد 38 است.
مطابق برآورد بانک جهانی ، 10 درصد از ثروتمندترین جمعیت آمریکای لاتین ، 48 درصد از مجموع درآمد را به خود اختصاص می دهند ، در حالی که فقیرترین افراد، تنها به 6/1 درصد از در آمد دسترسی دارند.
بانک توسعه آمریکا نیز درگزارشی با اشاره به شکاف فزاینده در دهکهای بالا و پایین، برآورد کرد که اگر درآمد آمریکای لاتین مشابه توزیع درآمد در کشورهای آسیای جنوب شرقی توزیع گردد، فقر به یک پنجم میزان فعلی کاهش می یابد.
ازآن جا که یک همبستگی منفی بین دو مقوله نابرابری و رشد وجود دارد، اتحادیه اروپا براین باور است که رشد شاخص های اجتماعی، یکی از مهم ترین عوامل در برقراری ثبات سیاسی و همگرایی منطقه ای در آمریکای لاتین و فقر و نابرابری گسترده، و نیز عاملی تعیین کننده در گرایش مردم این منطقه به شعارهای چپ گرایانه و سوسیالیستی بهویژه در روی کار آمدن چاوز در ونزوئلا، و مورالس در بولیوی بهشمار میرود.
از این رو، اتحادیه اروپا، حمـایت از « انسجام اجتماعی» (Social Cohesion) را به عنوان زیر ساخت توسعه، ثبات و همگرایی منطقه ای در آمریکای لاتین مینگرد و آن را به صورت جدی درمناسبات خود با این منطقه پیگیری میکند.
4 - همگرایی منطقه ای (Regional Integration): در شرایط کنونی حاکم بر نظام بین الملل، پاسخ بسیاری از چالشهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جهان در گرو همگرایی بیشتر و عمیقتر منطقهای است. کشورهای آمریکای لاتین به دلیل وجود نظام های اقتدار گرا، بیثباتی سیاسی، دخالت های واشنگتن و... دارای تجربه اندکی در زمینه همگرایی هستند.
تشکیل اتحادیه های متعدد منطقه ای – آن هم در مقیاس کوچک - مانند مرکوسور، جامعه آند و ... نشان از کوشش کشورهای آمریکای لاتین در تجربه همگرایی است.
اتحادیه اروپا به عنوان یک بلوک بسیار منسجم و هماهنگ، خواهان شکل گیری یک روند همگرایی کار آمد در منطقه آمریکای لاتین است. از دیدگاه اتحادیه اروپا ، نقش و جایگاه همکاری منطقه ای در ایجاد ثبات و حل و فصل تضادها و تنش ها بسیار با اهمیت است.
همگرایی منطقه ای می تواند به صورت یک کاتالیزور برای توسعه دموکراسی و بهبود حقوق بشر در آمریکای لاتین عمل کند.
اما آنچه در عمل در حال روی دادن است، حکایت از ضعف ساختاری همگرایی منطقه ای در آمریکای لاتین دارد. امری که در سطح همکاری های بین منطقه ای ویژه با اتحادیه اروپا به خوبی مشهود است.
به عنوان نمونه مرکوسور یازدهمین و جامعه آند بیست و نهمین شریک تجاری اتحادیه اروپا محسوب می شود. ارتقای این جایگاه، تنها در گرو همگرایی بیشتر اقتصادی و سیاسی در منطقه آمریکای لاتین است؛ امری که اتحادیه اروپا در نشست های متعدد به شدت از آن حمایت می کند.
5 - انرژی: اتحادیه اروپا به دنبال تأمین انرژی با ثبات برای بازار بزرگ و پرمصرف خود است. از سویی دیگر، کشورهای صاحب انرژی آمریکای لاتین نیز اتحادیه اروپا را به عنوان یکی از بازارهای هدف مدنظر قرار داده اند. از همین رو، کارشناسان حوزه انرژی اتحادیه اروپا و آمریکای لاتین، نشستی را در 20 و 21 آوریل 2006 در بروکسل برگزار کردند تا چهارچوب همکاریهای آتی بین دو منطقه در حوزه انرژی را در متن فرایند جهانی شدن و بازار متغیر انرژی مشخص نمایند.
اما همچنان که پیشتر اشاره شد، ملی شدن صنعت نفت وگاز در ونزوئلا و بولیوی و ایجاد محدودیت هایی بر روند سرمایه گذاری شرکت های چنــد ملیتی ، اتحــادیه اروپا را با چالش های جدی مواجه ساخته است، به گونه ای که در اجلاس وین، مقامات اروپایی بارها از دولت های آمریکای لاتین خواستند که در قبال بازار انرژی مسؤولانه عمل کنند.
از زاویه دیگر، نگاه اتحادیه اروپا به کشورهای صاحب انرژی آمریکای لاتین را می توان ناشی از نگرانی این اتحادیه از وضعیت بی ثبات سیاسی و امنیتی حاکم بر خاورمیانه از یک سو و سیاست های سختگیرانه مسکو در قبال تأمین انرژی اروپا (جریان قطع گاز اوکراین در زمستان 2006) از سوی دیگر دانست.
از این رو اتحادیه اروپا به دنبال منابع جایگزین انرژی برای مواجهه با تحولات آتی بازار انرژی و پیشگیری از شوک انرژی است و نگاهی ویژهای به انرژی منطقه آمریکای لاتین دوخته است.
6 - تروریسم ، مواد مخدر و مهاجرت غیر قانونی: منطقه آمریکای لاتین از گذشته شاهد وجود گروههای چریکی و مسلح بوده است، اگر چه ماهیت این گروهها در دهههای گذشته عمدتاً استقلال طلبانه و آزادی خواهانه بوده است اما روند کنونی حاکم بر گروههای مسلح، عمدتاً حمایت از باندهای بزرگ بین المللی قاچاق مواد مخدر است.
منطقه آمریکای لاتین، یکی ازمهم ترین کانون های کشت ، تولید و قاچاق مواد مخدر بهویژه هروئین وکوکائین است و پیوندی مستحکم بین مواد مخدر و تروریسم در این منطقه شکل گرفته است.
از آنجا که بعد از آمریکای شمالی، اتحادیه اروپا دومین بازار هدف قاچاقیان مواد مخدر آمریکای لاتین به شمار می رود، اتحادیه اروپا دستیابی به راهکارهای عملی و هماهنگ در زمینه مبارزه با مواد مخدر را در دستور کار خود با کشورهای آمریکای لاتین قرار داده است که نمونه بارز آن، صدور «بیانیه لیما» (Lima Declaration) در ژوئن 2005 در زمینه مبارزه با مواد مخدر است.
از سوی دیگر، اتحادیه اروپا همواره با چالش مهاجرت غیر قانونی روبرو بوده است. فقر، نابرابری اجتماعی و اقتصادی و بیثباتی سیاسی و... عواملی است که بسیاری از مردم آمریکایلاتین را به اروپا می کشاند.
اتحادیه اروپا اقدامات هماهنگی را برای پیشگیری و مقابله با موج مهاجرت غیر قانونی از آمریکایلاتین به اتحادیه اروپا (بهویژه دو کشور اسپانیا و پرتغال) در پیش گرفته است که در این زمینه می توان به برگزاری نشست کارشناسان امور مهاجرت اتحادیه اروپا - آمریکای لاتین در مارس 2006 در کلمبیا اشاره نمود.
در مجموع، آنچه که میتوان بدان اشاره داشت، این است که همکاری های اتحادیه اروپا – آمریکای لاتین، حوزه بسیار وسیع و متنوعی را در زمینه های فرهنگی، فن آوری وتبادل اطلاعات، محیط زیست و... در بر میگیرد که در این نوشتار، تنها به مهم ترین فرصت ها و چالش های اتحادیه اروپا – آمریکای لاتین پرداخته شده است.
ارزیابی
یکی از پیامدهای مثبت پایان جهان دو قطبی، تغییر در ماهـیت هـمـگرایی (Integration) در نـظام بین الملل است. روند همگرایی که در دوران جنگ سرد، عمدتاً در زمینه مسائل سیاسی – امنیتی، با دخالت یک قدرت برتر (مسکو یا واشنگتن)، از بالا به پایین، درون گرایانه و به صورت تحمیلی در چهارچوب یک نظام دو قطبی شکل میگرفت، هم اینک در شرایط پسا – شوروی و در فضای جدید نظام بین الملل، ابعاد گسترده تری مانند توسعه اقتصادی، بازرگانی، اجتماعی و زیست محیطی به خود گرفته و به صورت خود جوش، برون گرایانه و مهم تر از همه به صورت داوطلبانه در بستر یک نظام چند قطبی در حال شکل گیری است.
در حقیقت روند کنونی همگرایی، احیای فصل هشتم منشور سازمان ملل متحد در تأکید بر نقش و جایگاه همکاریها و سازمان های منطقه ای در حفظ صلح و امنیت بین المللی است.
در بستر چنین تغییراتی است که شاهد هستیم اتحادیه اروپا – آمریکای لاتین با پـشت ســر نهادن چالش های دوران جنگ سرد، در صدد برقراری ترتیبات تازه ای در مناسبات فیمابین هستند.
روند همکاری رو به گسترش اتحادیه اروپا – آمریکای لاتین، در واقع به چالش کشاندن هژمونی ایالات متحده در منطقه آمریکای لاتین است. منطقه ای که از سال1823 و اعلام دکترین مونروئه (پایدارترین دکترین تاریخ آمریکا)حیاط خلوت آمریکا بوده است.
این دکترین معتقد است که همواره تحت نفوذ شدید سیاسی و اقتصادی واشنگتن قرار داشته است: «اروپا مهد فساد و استعمار است وما اجازه نمیدهیم این گونه مناسبات به قاره آمریکا گسترش یابد. آمریکا از آن آمریکاییها و اروپا از آن اروپاییان.»
از یک سو اتحادیه اروپا خواهان تعدیل در سیاست یک جانبه گرایی کاخ سفید و تحقق رؤیـای جـهان تک قطبی مد نظر واشنگتن است. در پی این هدف، اتحایه اروپا همگرایی فرا منطقه ای برای مقابله با یکجانبهگرایی آمریکا و ایجاد بسترلازم برای شکل گیری یک جهان چند قطبی را در دستور کار خود قرار داده است.
برگزاری نشستهای مشترک فرا منطقه ای با آمریکای لاتین، شورای همکاری خلیج فارس، اتحادیه کشورهای جنوب شرقی آسیا (آسهآن) و... را می توان در این راستا مورد ارزیابی قرار داد.
اتحادیه اروپا که خود برآیند یک همگرایی منسجم منطقه ای است، بر عکس ایالات متحده، با نگاهی استعماری، یک جانبه و از بالا به پایین، به منطقه آمریکای لاتین نمینگرد و در طی یک دهه گذشته ثابت کرده است که به دنبال یک تشکل منطقه ای پایدار و مستقل در آمریکای لاتین است تا بتواند برکنار از مزاحمت های آمریکا، بر حجم مبادلات بازرگانی و کمک های متقابل و صادرات و واردات بیفزاید.
در حقیقت، کوشش واشنگتن در ایجاد نفتا و نیز منطقه تجارت آزاد آمریکایی (FTAA) را باید پوششی جدید بر قامت دکترین مونروئه دانست که در چالشی جدی با روابط رو به گسترش اتحادیه اروپا با آمریکای لاتین در چهارچوب انعقاد قراردادهای متعدد اقتصادی و سیاسی با مرکوسور، جامعه آند، بازار مشترک آمریکای جنوبی و... است.
از سوی دیگر، پیشینه مداخلات بی شمار ایالات متحده در سیاست داخلی کشورهای آمریکای مرکزی و لاتین، سازماندهی کودتاهای متعدد و حمایت از رژیمهای دیکتاتوری و به کارگیری سیاست های ناعادلانه اقتصادی در چهارچوب سیاستهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول (مانند بحرانهای بزرگی نظیر آنچه در آرژانتین رخ داد)، در حافظه تاریخی مردم آمریکای لاتین نقش بسته است.
امری که یکی از مهمترین عوامل روی کار آمدن جنبشهای چپ در این منطقه بوده است. تمایل رهبران نسل جدید بهویژه رهبران چپگرای آمریکای لاتین برای خارج شدن از سلطه ایالات متحده و افزایش قدرت چانه زنی در مقابل فشارهای واشنگتن ، نقش بارزی در روند همگرایی موجود بین اتحادیه اروپا و آمریکای لاتین ایفا نموده است.
در مجموع به نظر می رسد در روند همکاری های اتحادیهاروپا و آمریکای لاتین ، حل و فصل بحران های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در منطقه آمریکای لاتین و دستیابی به یک روند همگرایی منطقه ای منسجم و کارآمد، می تواند به این روند همکاری، عمق و سرعت بیشتری بخشد و منافع متقابل دو منطقه حساس و استراتژیک جهان را تأمین کند و نیز با تعدیل سیاست های یک جانبه ایالات متحده، بستر مناسب را برای شکل گیری یک جهان چند قطبی و برخوردار از روابط عادلانه سیاسی و اقتصادی فراهم نماید.