همشهری آنلاین - گروه سیاسی: پایگاه تحلیل سیاسی و استراتژیک کانورسیشن مستقر در بوستون آمریکا، در مقالهای تحلیلی به ارزیابی واقعیتهای نفوذ ایران در میان کشورهای محور مقاومت و نحوه استفاده ایران از این راهبرد به نفع امنیت خود پرداخته است.
متن کامل این گزارش را میخوانید:
از حملات شورشیان در دریای سرخ گرفته تا حملات به شمال اسرائیل و حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، تحلیلگران غربی انگشت اتهام را به سوی ایران نشانه رفتهاند. صرفنظر از اینکه تهران تا چه حد مستقیما در برنامهریزی و اجرای چنین حوادثی دخالت دارد، این اتهامات به حقیقت گستردهتری میرسد: در ژئوپلیتیک خاورمیانه، استراتژی ایران برای همسویی با بازیگران تند غیردولتی، به ویژه حماس در غزه، حزبالله لبنان و حوثیها در یمن بر توازن قدرت منطقهای این کشور تأثیر میگذارد.
همانند کارشناسان روابط ایران با شبکه نیابتهایش، میدانیم که ارتباط ایران با هر یک از این گروهها متمایز و در عین حال بههمپیوسته است و اهداف منطقهای تهران را آشکار میکند. از جنوب لبنان تا غزه تا یمن، این اتحادها یک چشمانداز سیاسی را شکل میدهند و ماهیت نفوذ و کنترل در جنگ نیابتی را برجسته میکنند. این اقدام ایران به عنوان یک وزنه تعادلی در برابر تواناییهای نظامی متعارف نسبتا محدود ایران عمل میکند و بخش کلیدی سیاست خارجی آن را شکل میدهد.
محور مقاومت ایران
این گروههای منطقهای که از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی - سرویس امنیتی شبهنظامی ایران که تنها پاسخگو به آیتالله علی خامنهای هستند – مدیریت میشوند، همان چیزی را شکل میدهند که تهران آن را محور مقاومت نامیده است. روابط بین این گروهها و تهران به گونهای طراحی شده است که به عنوان موازنهای در برابر نفوذ ایالات متحده در منطقه و متحدان منطقهای واشنگتن از جمله اسرائیل و عربستان سعودی عمل کند.
اما هجی کردن محور مقاومت به عنوان نیابتهای مستقیم ایران کمی غیر ممکن است. در عوض، رویکرد ایران - شامل عراق، سوریه، لبنان، یمن و سرزمینهای فلسطینی - گسترش نفوذ خود از طریق مشارکتهای استراتژیک است. در حالی که این اتحادها بر اساس اهداف و ایدئولوژی های مشترک هستند، درجات متفاوتی از خودمختاری را فراهم میکنند. ایران منابع و هماهنگی لازم را فراهم میکند، اما هر گروه برنامه و پایگاه پشتیبانی محلی خود را حفظ میکند و بیشتر به عنوان شریک عمل می کند تا نیابت. و رابطه ایران با تک تک اعضای این محور مقاومت منحصر به فرد است.
حزب الله: شریک اصلی ایران
حزب الله - یک سازمان شبه نظامی شیعه - که در اوایل دهه ۱۹۸۰ با کمک مستقیم سپاه پاسداران ایران تاسیس شد، عمدتاً به عنوان پاسخی به تهاجم اسرائیل به لبنان، ظهور کرد. تهران با هدف ایجاد پایگاهی تحت نفوذ ایران در مرز اسرائیل، آموزش، حمایت مالی و تسلیحاتی به حزبالله ارائه کرد و رشد و تواناییهای این گروه را تقویت کرد. این همکاری منجر به توسعه زرادخانه پیشرفته حزب الله از جمله فناوری پیشرفته هواپیماهای بدون سرنشین، سلاحهای شیمیایی و قابلیتهای موشکی پیشرفته شده است.
حزب الله در نتیجه درگیری خود در جنگ داخلی سوریه و خصومت های مداوم با اسرائیل، ارتش خود را حرفه ای کرده است. حزبالله با استقرار نیروها برای حمایت از دولت سوریه در راستای حمایت ایران از رژیم، از تاکتیکهای چریکی به جنگهای متعارف گذر کرده است. علاوه بر این، درگیری مداوم حزبالله با اسرائیل، استراتژی و توانایی های نظامی آن را تشدید کرده است. این امر به ارتقای نقش حزبالله به نقش قابل توجه سیاسی و نظامی در دولت لبنان کمک کرد که اغلب با منافع ژئوپلیتیکی ایران همسو بوده است.
این تحول همچنین به حزبالله این امکان را داده است که به مربی و حامی سایر گروههای مورد حمایت ایران تبدیل شود. حزبالله تخصص خود را در عملیات هواپیماهای بدون سرنشین به سازمانهایی مانند فاطمیون در افغانستان، کتائب حزبالله عراق و جنگجویان حوثی منتقل کرده است.
روابط تهران و حزبالله در طول سالها عمیقتر شده و از کمک صرف به یک اتحاد استراتژیک قوی تبدیل شده است. نهادها اهداف، استراتژیها و مواد را به اشتراک می گذارند. رابطه نزدیک بین حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله و (آیتالله) خامنهای ایران، این اتحاد را بیشتر تقویت میکند. علیرغم نفوذ قابل توجه ایران، به ویژه در درگیریهای منطقهای، حزب الله استقلال خود را در سیاست داخلی لبنان و خدمات اجتماعیاش حفظ کرده است.
اتحاد حزبالله و ایران مسلماً مهمتر از رابطه ایران با دیگر گروههای نیابتی است و در استراتژی منطقهای تهران نقش اساسی دارد. این امر نهتنها نفوذ ایران را در خاورمیانه گسترش میدهد، بلکه به عنوان موازنه ای در برابر دشمنانش، به ویژه اسرائیل و عربستان سعودی عمل می کند.
حماس: متحد علیه اسرائیل
حماس با ظهور اولین انتفاضه یا قیام فلسطین در سال ۱۹۸۷، روابط خود را با ایران در اوایل دهه ۱۹۹۰ ایجاد کرد. علیرغم اختلافات ایدئولوژیک - حماس عمدتاً سنی مذهب است، در حالی که ایران یک رژیم شیعه تندرو است - آنها نقاط مشترکی را در مخالفت خود با اسرائیل و دیدگاه مشترک برای آزادی فلسطین یافتند.
حمایت ایران از حماس شامل کمک های مالی، آموزش نظامی و از همه مهمتر تامین فناوری موشکی است. این کمکهای مالی تواناییهای عملیاتی حماس را افزایش داده و امکان توسعه زرادخانه موشکی پیشرفتهتر و گستردهتر را فراهم کرده است.
حمایت ایران موازنه در مناقشه حماس با اسرائیل را تغییر داده است و نقش تأثیرگذار ایران را در پویایی قدرت منطقهای نشان میدهد.
همسویی بین ایران و حماس نوسان داشته است. در سال ۲۰۱۲، اختلافات بر سر جنگ داخلی سوریه باعث ایجاد شکاف در روابط آنها شد. حمایت ضمنی حماس از شورشیان سنی در سوریه در تضاد با وفاداری ایران به رژیم اسد بود که منجر به قطع موقت حمایت ایران شد.
با این حال، این سویه دائمی نبود. در سالهای بعد، روابط ایران و حماس مجدداً تنظیم و تقویت شد، که نشاندهنده ازسرگیری کمکهای نظامی قابل توجه ایران بود. برنامه ریزی و اجرای پیچیده حمله ۷ اکتبر نشان داد که حماس چگونه توانسته است با کمک ایران ظرفیت نظامی خود را بهبود بخشد.
با این وجود گروه حماس تا حدی استقلال سیاسی و استراتژیک خود را حفظ میکند و در درجه اول بر منافع فلسطین تمرکز دارد. این پویایی منعکسکننده راهبرد منطقهای وسیعتر ایران است: توانمندسازی گروههای متحد برای گسترش دسترسیهایش؛ و در عین حال اعطای خودمختاری به آنها برای پیگیری برنامههای خاص.
حوثیها متحد استراتژیک علیه عربستان سعودی
جنبش حوثی که در دهه ۱۹۹۰ در یمن بهعنوان یک گروه اسلامگرای شیعه زیدی ظاهر شد، ابتدا بر احیای مذهبی و فرهنگی تمرکز کرد و سپس بهتدریج به عرصههای سیاسی و نظامی یمن وارد شد.
این گروه به دلیل نارضایتی از دولت مرکزی و مداخله خارجی در یمن، به شورش مسلحانه روی آورد. این تحول با رویاروییهای فزاینده حوثیها با دولت یمن و درگیری در یک جنگ منطقهای گسترده علیه ائتلافی به رهبری رقیب منطقهای ایران، عربستان سعودی، شناخته و بارز شد و مورد توجه قرار گرفت. این امر زمینه را برای اتحاد آنها با تهران فراهم کرد. همسویی حوثیها با ایران به دلیل اعتقادات مذهبی مشترک و همچنین مخالفت با عربستان سعودی و ایالات متحده ایجاد شد. همکاری حوثیها با ایران پس از تسخیر صنعا پایتخت یمن توسط حوثیها در سال ۲۰۱۴ شتاب بیشتری گرفت، اقدامی که گمان میرود باعث تشدید حمایت ایران شده است.
حمایت تهران به شکل تسلیحات پیشرفته، آموزش نظامی و کمک های مالی صورت گرفت و بهطور قابل توجهی قابلیتهای موشکی و پهپادی حوثیها را افزایش داد. حوثیها از این قابلیت رو به رشد برای به چالش کشیدن عربستان سعودی و اخیراً اسرائیل استفاده کردهاند. حوثیها با حمایت ایران، عملیات خود را گسترش دادهاند که شامل حمله به کشتیهای آمریکایی و دیگر کشورها در دریای سرخ نیز میشود.
علیرغم عمق حمایت ایران، حوثیها سطحی از خودمختاری خود را بهویژه در سیاست محلی یمن حفظ میکنند. اگرچه نفوذ ایران قابل توجه است، اما به معنای کنترل کامل نیست. در عوض، حوثیها بیشتر به عنوان متحدان استراتژیک در دستور کار منطقهای ایران قرار میگیرند تا صرفاً نیابتی.
گسترش نفوذ ایران
شبکه نیابتی ایران که به گروههایی در عراق، سوریه و فراتر از آن گسترش مییابد، بخش مهمی از استراتژی تهران برای گسترش نفوذ خود و مقابله با واشنگتن و متحدانش است. چنین شراکتهایی اگرچه بهندرت مفهوم کنترل مطلق ایران بر این گروهها را دارند، اما نشاندهنده مهارت ایران در راهبری عرصههای ژئوپلتیک است. محور مقاومت این امکان را به ایران میدهد که استراتژی خود را با پویاییهای منطقهای تغییر دهد. بهعنوان مثال قرار دادن حماس تحت هدایت سپاه پاسداران با استراتژی مقابله با اسرائیل در حالی که پویاییهای منطقهای به سمت عادیسازی روابط اسرائیل و کشورهای عربی حرکت میکند، تناسب دارد.
چنین مشارکتهایی همچنین چالشی برای دشمنان ایران است. بازدارندگی از این گروههای نیابتی مستلزم هدایت و راهبری یک شبکه پیچیده از روابط، منافع و درگیریهای مداوم است. و این پیچیدگی، همراه با نقش محوری ایران، چشمانداز ژئوپلیتیک خاورمیانه را تغییر داده است و نشاندهنده دورهای از تشدید تنشها با پیامدهای گسترده بینالمللی است.
نظر شما