همشهری آنلاین - حوادث: یکی از روزهای مهر امسال به قاضی موسی رضا زاده بازپرس جنایی تهران خبر رسید که پسری جوان به طرز مشکوکی جان باخته است. پسر جوان حدود ۳۰ سال سن داشت که بر اثر اصابت گلوله به گردنش جان باخته بود. تیم جنایی برای انجام تحقیقات میدانی راهی محل حادثه که یک خانه قدیمی در جنوب تهران بود، شد. پیکر غرق در خون پسر جوان در راهروی طبقه دوم افتاده بود. او به همراه خانواده اش زندگی می کرد که به جز پدر که خونسرد بود، مادر و خواهرش نیز به شدت وحشت زده بودند.
اتفاق عجیب
تیم جنایی در نخستین اقدام به تحقیق از اعضای خانواده پرداخت. پدر گفت: ما قصد اثاث کشی از این خانه قدیمی را داشتیم. تقریبا همه وسایلمان را جمع کرده وداخل کارتن قرار داده بودیم. منتظر بودیم باربری برسد که ناگهان صدای شلیک گلوله شنیدم. فورا به طبقه دوم رفتم که دیدم پسرم غرق در خون در راهرو افتاده است. او به خودش شلیک کرده و به زندگیش پایان داده بود.
وی ادامه داد: پسرم معتاد، خلافکار و قمار باز بود. همیشه با کارهای عجیبش برای ما گرفتاری درست می کرد تا اینکه چند ماه قبل تصمیم گرفت با دخترخاله اش ازدواج کند. هرچند آنها با یکدیگر عقد کردند اما به شدت دچار اختلاف شدند. دلیلش هم رفتارهای نامربوط پسرم بود که خیلی زود این ازدواج به جدایی ختم شد. پسرم از این اتفاق به شدت ناراحت بود و بعد از جدایی، اخلاقش بدتر شده بود. مدام ما را تهدید به مرگ می کرد. او حتی نامزد سابقش را هم تهدید به مرگ کرده بود و میگفت بالاخره یک روزی همه ما را با سلاحش می کشد.
وی گفت: او سالها بود که یک اسلحه داشت و هر وقت با ما درگیر می شد با آن تهدیدمان می کرد. در آخر هم با همان سلاح به زندگیش پایان داد؛ زمانی که همه ما سرگرم جمع کردن وسایل برای اثاث کشی بودیم.
در ادامه مادر و خواهر جوان باخته نیز اظهارات پدر را تایید کردند اما ماجرا به شدت مشکوک بود و بازپرس جنایی دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی را صادر کرد تا مشخص شود که آیا این اتفاق، خودکشی بوده یا دگر کشی.
بازداشت پدر
تحقیقات در این پرونده برای حل معمای آن ادامه داشت و کارآگاهان جنایی در ادامه تجسس های خود دریافتند که پسر جان باخته از مدت ها قبل با پدرش دچار اختلاف شده و با یکدیگر مشکل داشتند. از سوی دیگر تحقیق از مادر و خواهر متوفی نشان می داد که آنها به شدت از پدر خانواده می ترسیدند.
خواهر متوفی گفت: پدرم مردی بداخلاق بود که همه ما از او حساب می بردیم. همیشه حرف اول و آخر را پدرمان می زد. وی ادامه داد: روزی که برادرم جان باخت، من و مادرم در طبقه اول در حال بسته بندی وسیله ها بودیم. ناگهان پدرم، برادرم را صدا زد و با یکدیگر به طبقه دوم رفتند. پدرم می خواست با برادرم صحبت کند اما دقایقی بعد از رفتن آنها، ناگهان صدای شلیک گلوله ای شنیدیم. سپس پدرم هراسان از پله های طبقه دوم به پایین آمد و وقتی گفتیم صدای تیراندازی بود، گفت نه. جعبه ای ازدستش افتاده و ما به اشتباه تصور کردیم صدای گلوله بوده است.
وی گفت: پس از گذشت ۱۵ دقیقه، به طبقه دوم رفتیم تا وسیله ها را برداریم و ناباورانه با جسد برادرم مواجه شدیم. پدرم وقتی دید ما متوجه مرگ برادرمان شده ایم، مدعی شد که برادرم خودکشی کرده و چون می خواسته ما ناراحت نشویم، حرفی نزده است.
تکه های پازل که کنار هم قرار گرفت، فرضیه قتل نیز قوت یافت و مظنون اصلی نیز پدر خانواده بود که به دستور بازپرس جنایی بازداشت شد. این مرد ۶۰ ساله دیروز در دادسرای جنایی تهران تحت بازجویی قرار گرفت و گفته های قبلی خود را تکرار کرد و گفت پسرش خودکشی کرده است.
بنابر این گزارش، پدر در بازداشت به سر می برد و تحقیقات تکمیلی از او ادامه دارد.
نظر شما