صاحبخانه در را که باز میکند، با اولین نگاه، چیزی در چهرهاش تغییر میکند
تماشای شاخهای یا دستهای از گل در دست مهمانان، آغاز زمانی متفاوت است. در لحظهای که میزبان گل را دریافت میکند، بیاختیار نگاه را به زیبایی و مشام را به عطر خوش آن میسپارد؛ لحظهای کوتاه که در آن مجموعهای از احساس هدیه میشود. در آن لحظه محبت بیش از آنی که گفته شود، به نمایش در میآید. عطری در هوا پراکنده شده که طراوت و شادابی به همراه میآورد و لبها را به لبخند وا میدارد. آنکه گل هدیه میدهد و آنکه گل هدیه میگیرد، به کوتاهی عمر گل فکر نمیکنند که تأثیرش در قلب باقی میماند و عطرش در خاطره. گلها یادمان میاندازند که مهربانی زیباست. گلها یادمان میاندازند که چگونه میتوان از احساس پلی زد برای رسیدن به دنیاهایی شکل گرفته از مهربانیهای پایانناپذیر.
پس از گل به گیاه میرسیم که هدیهای دیگر از طبیعت است برای سفرههای غذای ما. به هر غذایی که نگاه کنیم، نشانی از گیاه در آن دیده میشود. راستی، بدون گیاهان خوراکی، سفرههای غذای ما با چه چیزی پر میشد؟ اگر طبیعت گیاهانی مخصوص برای خوراک دام در اختیارمان نمیگذاشت، ماجرای نیاز ما به شیر و گوشت چه سرنوشتی پیدا میکرد؟ بدون سبزیها و حبوبات و میوه، سلامت بدن ما چگونه باید فراهم میشد؟
اگر بیتوجهی به چنین سؤالهایی در نزد تعداد بیشتری از ساکنان زمین دیده شود، به خطر افتادن طبیعتی که از یک طرف به ما زیبایی هدیه میدهد تا پس از خستگی کار با تماشای گلهای زیبا و تنفس عطرشان به آرامش برسیم و از طرف دیگر با گیاهان خوراکی، غذایمان را فراهم میکند تا سالم زندگی کنیم، دور از ذهن نیست و باید ما را به فکر وا دارد. در بسیاری از نسلها کسانی بودهاند که به حفظ منابع گیاهی اهمیت نداده و بخشی از این گنج واقعی را نابود کردهاند. این بیتوجهی که هنوز هم ادامه دارد، گسترش بیابانهای خشک و بیحاصل را به همراه داشته و یکی از خطرهای اصلی برای ما و نسلهای بعدی است. مراقبت از سرسبزی خاک و تلاش برای جلوگیری از گسترش بیابانها، یکی از ماجراهایی است که باید در همه جا جدی گرفته شود.