در مقابلشیعهای که از پس قیل و قالهای تاریخی و برآمدن به برکت قدرت و غلبه، با نام «شیعهصفوی» مشهور است. اما کاروان امامت شیعی سرانجام در ششمین منزل خود بار افکند که دستکم در روشهای ابراز وجود با نیاکان خود تفاوت داشت.
ظهور تاریخی «شیعه جعفری» این حقیقت را پیش چشم تنگ نظران گذاشت که شیعه کسی نیست که فقط شمشیر بردارد و به زبان خون سخن بگوید. در این جا کافی و سزاوار نیست که فقط از «اقتضائات تاریخی» سخن بگوییم و این که آل علی گروه ناراحتی بودند که اولاً و بالذات شمشیر را میشناختند و در آن جا که عده و عُده نداشتند، پرچم «تقیه» برمیافراشتند.
مسأله این است که ائمه هدی(ع) حتی آن گاه که قدرت اجتماعی و نفوذ معنوی داشتند هم گاه همان خشم و خشونت ظاهری را در کار نمیکردند، میبخشیدند و از کلامالله و سنت رسول(ص) حجت میآوردند. داستان شگفت و پرآب چشم علی(ع) و حسین(ع) از جمله بازگوینده این جلوه پررنگ شیعی است که ایشان جز آن گاه که باطل را آشکارا و عیان نمیدیدند، در مقابل آن، صف آرایی خونین نمیکردند و گرنه هرکس قیام کرد که شیعه نیست.
امروزه میبینیم که اگر شیعه برخوردار از میراث تمدنی است، اگر دانایان قوم برسر سفره «قال الصادق» گرد آمدهاند، و اگر شیعیان اهلبیت، خود را فقط هواخواه یک دیانت تک افتاده و برآمده از بازی تاریخ نمیبینند، همه به مدد آن عقل زیرک جعفری است که فصلی دیگر در کتاب تشیع نوشت؛ فصلی که نسبت میان آگاهی و عمل را در این مرام، بیش از پیش متجلی ساخت.
در این قاموس، «مظلومیت» نیز معنایی دیگر مییابد: در این جا دیگر مظلومیت به معنای قرار گرفتن در یک موضع ضعیف عاطفی و احساسی نیست. این جا «مظلومشجاع» مطرح است؛ یعنی کسی که با وجود برحق بودن، کنار گذاشته شده، اما به مظلومیت حق خود «آگاه» است؛ بنابراین غوغا نمیکند و خط و نشان نمیکشد، بلکه برنامهریزی میکند و به مدد مسجد و منبر و خطابه، حق خود را معرفی میکند.
شیعه جعفری، پویایی، افق گشایی و سرزندگی خود را همچنین در یک مفهوم برجسته دیگر بازمینمایاند: اجتهاد. اجتهادی که پیروان ششمین معصوم از آن دم میزنند، پیوندی قاطع با «عقل» به مثابه یکی از منابع تشریع برقرار میکند. شیعه با این ترفند، خود را از عرب و عجم فراتر میبرد و به «انسان» میاندیشد، اگرچه برخی فقه مسلکان، این عقل را پای بسته ظاهر سنت بدانند و اخباری گروانه، نفوذ اولیات و بدیهیات عقلی را نیز محتاج اذن مستقیم شارع بدانند.
میراث پر برگ وبار پیشوای صادق(ع) از یکسو ریشه در همان آموزههای وحیانی دارد که پدران بزرگوار او آن را تبلیغ میکردند، و از سوی دیگر به امامان پس از او راه میبرد و سرانجام در ساختار ارجمند فقه جواهری، میکوشد تا به قلمرو انسان امروز وارد شود.