تئاتر، هنری غیرقابل پیشبینی است؛ هنرپیشههای جایگزین وجود دارند، بازیگردانها گاهی تپق میزنند یا کسی که روی صندلی کنار شما نشسته، تماموقت خروپف میکند. اما نمایشی جدید، حتی قطعیت کمتری را در این زمینه ارائه میدهد. شما هیچوقت نمیدانید در تئاتر چه به دست میآورید و آیا از آن لذت میبرید یا نه. بنابراین بنیاد دریهاس در شیکاگو سعی دارد در نمایشی جدید در گودمنتئاتر به تماشاگران، ضمانت و فرصت بازپسگیری پول را بدهد. اگر تماشاگر به هر دلیلی از اثر خوشش نیاید، فقط یک فرم کوچک را پر میکند و همانموقع پولش را پس میگیرد.
در این میان با نگاهی به تبلیغات و بروشور اطلاعاتی گودمنتئاتر، بهوضوح میتوان دریافت که چرا نخستین اجرای یک نمایشنامه را با عنوان فروشی بیمانند معرفی کردهاند. اثری که با این شرایط اجرا میشود، نخستین نمونه از مجموعه تولیداتی است که با ضمانت بازپرداخت بنیاد پشتیبانی میشود و قصد دارد تماشاگران و مؤسسات نمایشی را به این موضوع ترغیب کند که با ازمیانبرداشتن مسئله مالی، به آثار جدید و بحثبرانگیز فرصت دیدهشدن بدهند.
شاید در ذهن تماشاگران عادی، سرمایهای که برای نمایش هزینه میشود، تصویر روشن و حتی نسبی هم نداشته باشد. بیش از 10هزار دلار برای چنین طرحی خرج میشود و مشخص نیست که خود نمایش چه میزان از این پول را بازگرداند. در واقع گردانندگان نمایش بهعنوان تهیهکنندگان، این ریسک را میپذیرند تا هم تماشاگر را با رغبت بیشتری به دیدن اثری بیاورند که نویسندهاش را نمیشناسد و هم او را به مخاطب دیگر آثار نویسنده، کارگردان و مؤسسه تولید آن نمایش تبدیل کنند.
اما یک مؤسسه تئاتر چگونه به نتایج منفی واکنش نشان دهد؟ مطمئناً اگر اکثر تماشاگران پولشان را مطالبه کنند، شرایط دلسردکنندهای بهوجود میآید، اما آنچه اهمیت دارد این است که چگونه از بازخوردها استفاده کنیم.
در عین حال مفهوم ارزشمند بودن یک نمایش بهطور عام در شیکاگو با لندن متفاوت است. همانگونه که بعضی رستورانها مشتریان را دعوت میکنند تا برای هر غذایی، همانقدر که میارزد، بپردازند، بسیاری از تئاترهای بریتانیا نیز بعضی روزهای هفته برخی آثار تولیدیشان را با قاعده «هرچقدر میتوانید بپردازید» برای تماشاگران روی صحنه میبرند. طعم، مسئله متفاوتی است اما آیا میتوانیم روی زیباییشناسیمان قیمت بگذاریم؟ بهنظر میآید چنین تدابیری تنها وقتی کارکرد دارند که به همان اندازه تماشاگران، برای تئاتریها نیز نقش انگیزشی داشته باشند.
تماشاگر نهتنها پول بلکه وقت، حواس و توجهش را برای دیدن یک اثر هزینه میکند؛ بنابراین انتظار دارد حس کل مجموعه اجرا به طور کامل به او منتقل شود. صحنه کلیدی ناقصی که در تمرین خوب روی آن کار نشده، بازیگری که به جای بازی، تقلید و وانمود میکند یا انگارنقشی که کسی آن را چالش دراماتیک نمیکشد وآن نقش رها میماند، در کنار نکات ریز و درشت دیگری میتوانند این حس را به تماشاگر القا کنند که زمان صرفشده توسط او روی صندلی سالن تئاتر، بیفایده و بینتیجه بوده است.
Guardian Unlimited