همشهری آنلاین - حوادث: اواسط بهمن سال گذشته ماموران پلیس آگاهی تهران در جریان ناپدید شدن پسری به نام سهیل قرار گرفتند. پدر سهیل میگفت که او آخرین بار برای انجام کاری از خانه خارج شد اما دیگر برنگشت و با گذشت چند روز از این ماجرا، احتمال میدهد که بلایی بر سرش آمده است.
با اظهارت این مرد، ماموران اداره چهارم پلیس آگاهی تهران جست و جو برای یافتن پسر گمشده را آغاز کردند. در بررسیهای اولیه معلوم شد که سهیل پیش از این به خواستگاری دختری به نام پرستو رفته و با وی نامزد کرده بود اما به دلیل وجود اختلافات فراوان از یکدیگر جدا شده بودند.
کارآگاهان به سراغ پرستو رفتند اما او مدعی بود که اطلاعی از سرنوشت جوان گمشده ندارد.
مسافرکش اینترنتی
کارآگاهان در ادامه تحقیقات دریافتند که سهیل آخرین بار سوار بر خودروی جوانی به نام حامد شده است. حامد مسافرکش اینترنتی بود و آخرین مکالمه تلفنی سهیل با او انجام شده بود. راننده جوان بعد از دستگیری مدعی شد که از سرنوشت حامد بیخبر است اما در ادامه بررسیها مشخص شد که او به تازگی به خواستگار پرستو، همان دختری که قبلا نامزد جوان گمشده بود، رفته است. این اطلاعات ماموران را به ماجرا مشکوک کرد و آنها به بازجویی از حامد(مسافرکش اینترنتی) ادامه دادند تا اینکه وی روز جمعه اسرار ناپدید شدن جوان گمشده را فاش کرد و گفت او را به قتل رسانده و پرستو نیز شاهد جنایت بوده است.
به این ترتیب پرستو نیز دستگیر شد و با اعترافات این دو متهم اسرار ناپدید شدن خواستگار سابق برملا شد.
رقابت مرگبار
حامد میگوید که مقتول رقیب عشقی او بوده و به همین دلیل تصمیم گرفته وی را به قتل برساند. در ادامه گفت و گو با حامد را میخوانید.
مقتول را می شناختی؟
نه. اولین بار او را در همان روزی دیدم که وی را به قتل برسانم. البته میخواستم با او اتمام حجت کنم اما ورق برگشت و تبدیل به قاتل شدم.
چرا می خواستی با او اتمام حجت کنی؟
چون مزاحم دختر مورد علاقه ام میشد. من به خواستگاری پرستو رفته بودم و قرار بود به زودی با یکدیگر ازدواج کنیم و میترسیدم که او به خاطر سهیل مرا رها کند. رفتم که سهیل را ببینم و به او بگویم بیخیال پرستو شود اما درگیر شدیم و ناخواسته او را به قتل رساندم.
از روز حادثه بگو؟
از پرستو شنیده بودم که سهیل خواستگار سابقش بوده و مدتی با یکدیگر نامزد شده بودند اما عمر رابطه آنها کوتاه بود. چون به شدت با یکدیگر اختلاف داشتند. پرستو برایم تعریف کرده بود که آنها مدام با هم درگیری داشتند و در نهایت نیز تصمیم گرفتند به رابطهشان پایان بدهند. از طرفی متوجه شده بودم که سهیل همچنان به پرستو زنگ میزند. برای همین تصمیم گرفتم با او قرار بگذارم و بخواهم که از زندگی ما بیرون برود. آن روز با پرستو سوار بر خودروی پرایدم بودم که او به سهیل زنگ زد و قرار گذاشت. وقتی سهیل سوار ماشینم شد حرکت کردم به سمت جاده ساوه و در یک جای خلوت توقف کردم. به او گفتم که دیگر مزاحم پرستو نشود، حتی تهدیدش کردم اما حرف های او مرا عصبانی کرد و با هم درگیر شدیم. سپس از ماشین پیاده شدیم، در حالیکه پرستو داخل ماشین بود. درگیری ما به زد و خورد کشیده شد و بعد با چاقویی که همراهم بود ضرباتی به سهیل زدم و جانش را گرفتم.
پرستو در این درگیری دخالت نکرد؟
نه. داخل ماشین بود.
با جسد سهیل چه کردی؟
وقتی مطمئن شدم فوت شده، جسدش را به سمت بیابان ها کشیدم، از پشت ماشینم بنزین برداشتم و جسد را به آتش کشیدم.
در تمام این مدت، پرستو شاهد جنایت بود؟
بله و خیلی هم ترسیده بود. من همه این کارها را به خاطر عشقی که به پرستو دارم انجام دادم اما به عاقبت کارم.
با پرستو چطور آشنا شدی؟
من مسافرکش اینترنتی هستم. چند ماه قبل از قتل، پرستو درخواست خودرو داد و من قبول کردم. از مقابل دانشگاهش سوار ماشینم شد تا او را به خانه اش برسانم. در بین راه درباره مسائل مختلف با هم صحبت کردیم و من از او خوشم آمد. از لحن صحبت هایش گرفته تا متانت و رفتارهای محترمانه اش. به همین دلیل فردای آن روز به پرستو زنگ زدم و به او گفتم که دلباخته اش شده ام. از همان روز ارتباط ما شکل گرفت و حالا نمی دانم با توجه به آینده مبهم و تاریکی که در انتظارم است، پرستو حاضر است به ارتباطش با من ادامه بدهد یا نه؟
قصاص؛ فرجام قتل در دوئل عشقی
بررسی پرونده های مشابهی که در دستگاه قضایی تشکیل شده نشان می دهد افرادی که عشق آنچنان چشمانشان را کور می کند و بی آنکه به عاقبت کار خود فکر کنند، نقشه حذف رقیب عشقی خود را می کشند، پس از دستگیری و محاکمه به قصاص محکوم شده و پایان این تصمیم عجولانه و البته هولناک آنها، چیزی جز چوبه دار و مرگ برای آنها نیست. تمام این افراد پس از دستگیری به شدت ابراز ندامت می کنند چرا که نه تنها به خواسته خود که ازدواج با دختر موردعلاقه شان است نرسیدند، بلکه با تصمیمات ناشی از هیجان و علاقه های کورکورانه، جان یک انسان دیگری را گرفته، خانواده ای را داغدار کرده و در آخر با زندگی خود نیز بازی کرده اند. چند ماه هم که از اجرای حکم می گذرد طرفین این درگیری که هر دو جوان هستند زیر خروارها خاک می خوابند، اما خانوادههای عزادار آنها، وقتی به جای خالی فرزندانشان نگاه میکنند، باورشان نمیشود که آنها دیگر به خانه برنمیگردند.
اعدام در ملاء عام؛ مجازات عامل جنایت سعادت آباد
یکی از پرونده های جنجالی که سال ۸۹ در دادسرای جنایی تهران تشکیل شد و بازتاب گسترده ای داشت، جنایت در میدان کاج سعادت آباد بود. فردی که ششم آبان سال ۸۹، مقابل چشم مردم و پلیس دست به جنایتی خونین زد. ماجرا از این قرار بود که آن روز مرد ۳۲سالهای به نام یعقوب در جریان یک درگیری خونین، جوانی به نام یزدان که رقیب عشقی اش بود را با ضربات متعدد چاقو مقابل بنگاه املاکی در سعادت آباد بهشدت مجروح کرد. درحالیکه خون زیادی از یزدان رفته بود، مرد جنایتکار با چاقو مردم و پلیس را تهدید میکرد و اجازه نمیداد کسی به قربانیاش نزدیک شود تا اینکه در نهایت او از سوی پلیس دستگیر شد و یزدان نیز بعد از انتقال به بیمارستان جان باخت.
با انتشار فیلم ضبط شده این جنایت، پرونده از حساسیت ویژهای برخوردار شد تا جایی که رئیس قوه قضاییه نیز درخصوص این حادثه هولناک اظهارنظر کرد و با پیگیریهای قضایی و انتظامی متهم در وقت فوقالعاده در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه و به قصاص و شلاق محکوم شد. این حکم خیلی زود در دیوانعالی کشور به تایید رسید و ۶۹ روز بعد از جنایت، در ملاء عام به دار مجازات آویخته شد.
قتل دوست صمیمی
پرونده دیگری که در دادسرای جنایی تهران گشوده شد مربوط به دوئل دو دوست صمیمی بود که با جنایت پایان یافت. این درگیری خونین به مهرماه سال ۹۸ برمیگردد. آن روز ۲ پسر جوان پس از مدتها رفاقت، با یکدیگر دچار اختلاف شده بودند. اختلاف آنها بر سر دختری جوان بود که هر دو به او علاقه داشتند.
دختر جوان ابتدا با جوانی به نام مهدی آشنا شده بود، اما در ادامه پای دوست مهدیهم به میان کشیده شده و همین ماجرا باعث کدورت بین آنها شده بود. طوری که روز حادثه آنها با یکدیگر در یکی از محلههای شرق تهران قرار دعوا گذاشتند. در درگیری مهدی با چاقو جان دوستش را با ضربات چاقو گرفت و پس از محاکمه در دادگاه به قصاص محکوم شد.
این رأی در دیوانعالی کشور مهر تأیید خورد و با وجود همه تلاشهایی که برای بخشش مهدی انجام شد، اما اولیای دم حاضر به گذشت نشدند و پرونده زندگی او با طناب دار بسته شد. مهدی ۳ سال پس از گذشت حادثه در زندان رجاییشهر قصاص شد
زهرچشم مرگبار
یکی دیگر از پرونده هایی که قاتل جان رقیب عشقی اش را گرفت و قصاص شد، ۲۸ بهمن سال ۹۵ گشوده شد. عامل جنایت در بازجوییها اقرار کرد که دعوای او و مقتول بر سر یک دختر بوده است. او گفت که عاشق دختری جوان شده و قصد ازدواج با او را داشته اما وقتی فهمیده که مقتول نیز به آن دختر علاقه دارد و وی را مانع رسیدن به خواستهاش دیده با او درگیر شده و وی را به قتل رسانده است. متهم همچنین مدعی شد که روز حادثه فقط قصد ترساندن و زهرچشم گرفتن از مقتول را داشته اما وقتی با یکدیگر درگیر شدند کنترلش را از دست داده و با چاقو به او ضربه زده است.
متهم به قتل بعد از گذشت ۵ سال از جنایت، در محوطه زندان رجایی شهر پای چوبه دار رفت و با اصرار اولیای دم حکم قصاص وی نیز اجرا شد.
نظر شما