سالها پیش وقتی جلوی در زورخانه میرسید به احترام بزرگترها آیین تعارف بهجا میآورد؛ ابتدا سادات و پهلوانان ارشد و پیشکسوتان و سپس سایرین به ترتیب سن وارد میشدند اما با وجود اینکه او امروز پیشکسوتی مسلم و پهلوانی تمامعیار بود هنوز به رسم ادب و کرنش قبل از ورود، در آستانه در ایستاد و تعارف کرد، جوانترها ادب کردند و او را روانه زورخانه کردند، به محض ورود صدای زنگ و ضرب و صلوات که نشانه احترام خیلی زیاد مرشد است در فضای معنوی زورخانه پیچید...
مرشد حاج احسان گلچین وقایع آن روز را چنین بازگو میکند: «وقتی پهلوان اسماعیل شهر بابکی وارد زورخانه شد با زنگ و ضرب و صلوات ورودش را خیر مقدم گفتیم؛ پهلوان حال منقلبی داشت به شکلی که با روزهای دیگر خیلی فرق میکرد کنارش نشستم؛ گفتم اگر حالتان خوب نیست امروز ورزش نکنید.
گفت ورزش نمیکنم، ولی میخواهم مدح علی بخوانم. ورزشکاران که آمدند پهلوان اسماعیل لباس عوض کرد و رخصت خواست، آستان گود را بوسید و وارد گود زورخانه شد و رفت سر تخته – خیلی به ادبیات و شعر علاقهمند بود چندین هزار بیت شعر حفظ بود- شروع کرد به خواندن مدح علی.»
پهلوان حاج حسن بخشیان رئیس هیات ورزشهای زورخانهای و کشتی سنتی کاشان نیز میگوید: «مقتدای همه ورزشکاران زورخانهای علی است اما پهلوان اسماعیل شهر بابکی ارادت ویژهای به مولایش داشت آن روز وقتی داخل گود شد سر از پا نمیشناخت گویا چیزی برایش عیان شده بود که بر ما و دیگران پنهان بود با شور و حال خاصی مدح علی (ع) را آغاز کرد؛
هو الاول هو الاخر هوالظاهر هو الباطن
علی دنیا علی عقبی علی دریا علی صحرا
علی جانم علی قلبم علی روحم علی دینم
علی هست نور اعضایم علی هست خواب رویایم
علی پیر و ولی من علی راه طریق من
علی ذات خدای من علی ذکر حیات من
علی یار محمد بود علی داماد احمد بود
علی سردار واحد بود علی شاه ولایت بود
مرشد حاج اصغر مهندس میگوید: «پهلوان اسماعیل علاوه بر اینکه پیشکسوت و جوانمرد بود روحیات خاصی داشت که منحصر به خود او بود. بسیار متواضع بود و مرامهای فتوت و جوانمردی را به خوبی رعایت میکرد، همه خصایل اخلاقی او عالی بود، سفرهدار بود، وفادار بود، پادار بود، میگفت وقت مرگم دوست دارم ذکر علی بر لب داشته باشم...»
مرشد حاج احسان گلچین ادامه میدهد: «مدح علی را با شور و حال تا آخر خواند
علی ذاکر و ساجد بود علی قائم به واحد بود
علی در مسجد کوفه به محراب عبادت بود
علی والی کوفه بود علی در قبله حاضر بود
علی در بستر احمد امانت دار صابر بود
علی همراه احمد بود علی نور محمد بود
میان آب و گل آدم به دستان محمد بود
سپس از گود خارج شد روی نیمکت کنار گود نشست، آرام دراز کشید وقتی به بالای سرش رسیدم دیدم لبخندی بر لب دارد و گویا سالهاست از این جهان رفته است...»
حاج حسن بخشیان میگوید: «روز 15 خرداد، جمعه، پیشخوانی اذان ظهر، مدح علی بر لب و به لقاءالله پیوستن سعادتی است و آرزوی هر باستانی کاری است که برایش چنین لحظهای پیش بیاید و این از خلوص و نیت پاک و ارتباط عاطفی و قلبی پهلوان اسماعیل شهر بابکی بود که پس از 50 سال یا علی گفتن ذکر علی بر لب به دیدار معشوقش شتافت...»
پهلوان اسماعیل شهر بابکی اول فروردین سال 1313 در کاشان به دنیا آمد ورزش باستانی را از دوران نوجوانی در زورخانه نیرومند آغاز کرد در زورخانههای تختی و دانشگاه آزاد و سایر شهرهای کشور هم حضوری فعال داشت چندین سال متوالی صاحب مقام در ردههای مختلف مسابقات زورخانهای کشور بود که از آن جمله میتوان به مقام چهارم کشوری در سال 80 مقام دوم در سال 82 مقام چهارم در سال 83 مقام سوم در سال 84 اشاره کرد این ورزشکار و پیشکسوت با اخلاق ورزش باستانی سرانجام روز جمعه 15 خرداد 88 در سن 75 همانگونه که آرزو داشت در حالی که ذکر علی بر لب داشت در زورخانه نیروند کاشان به معبود شتافت یادش گرامی و قرین رحمت خداوند باد.
درگذشت این پیشکسوت با اخلاق و جوانمرد ورزش باستانی بهانهای شد برای شنیدن در دلهای باستانی کاران کاشانی؛ حاج حسن بخشیان میگوید: «فکر نمیکنم که فایدهای داشته باشد سالهاست که گلایه ورزشکاران باستانی مطرح میشود ولی گوش شنوایی نیست...»
او بزرگترین مشکل ورزش باستانی کاشان را وابستگی تشکیلاتی به اصفهان میداند و ادامه میدهد: «این داستان همه کاشانیهاست و تازگی ندارد تا زمانی که اینگونه باشد نباید به امید اتفاق خاصی باشیم...» رئیس هیات ورزشهای زورخانهای و کشتی قهرمانی کاشان از مراجعه به مسئولان مختلف و اینکه هیچ نتیجهای نگرفته میگوید.
5 زورخانه در کاشان فعال است که بیش از 100 ورزشکار در آن فعالیت دارند و از قدیم تا بحال مرشدها و ورزشکاران کاشانی زبانزد بودهاند؛ میگوید: «از سال 76 تاکنون 12 سال است که مسئولیت این هیات را دارد ولی تاکنون یک ریال اعتبار و کمک از اصفهان دریافت نکرده است.»
سابقه آشنایی او با حیدریان رئیس تربیت بدنی به دوران جبهه و جنگ بر میگردد ولی در عین حال میگوید: «دست ایشان برای کمک به ورزشکاران بسته است... بخشیان از من میپرسد خاصیت این فرمانداری ویژه برای کاشان چیست؟ بلافاصله جواب میدهد: «این سئوال را از نماینده مجلس هم پرسیدهام ولی جوابی نشنیدهام...»
مرشد حاج احسان گلچین نیز از استقبال خوب جوانان و نبود بودجه سخن میگوید: «مرشد رکن زورخانه است بیمه مرشدها یکی از خواستههای ماست ولی سالهاست که مسئولان وعده میدهند ولی هنوز عملی نشده است.»
مرشد حاج اصغر مهندس میگوید: «ورزش باستانی تنها ورزش نیست بلکه فعالیت فرهنگی، اعتقادی و ترویج اخلاق و جوانمردی است دولت این همه برای فوتبال هزینه میکند ولی توجه چندانی به این ورزش نمیشود.» وی نیز با اشاره به علاقه و استقبال جوانان میگوید: «زورخانه کار دل است و آدم عاشق میخواهد اگر پشتوانه مادی و معنوی همراه این عشق شود امکان توسعه آن فراهم میشود.»
حاج حسن بخشیان میگوید: «درد دل زیاد است، خستهتان کردم بگذریم؛ دوشنبه تشریف بیاورید زورخانه نیرومند زیارت عاشورا داریم» لبخندی میزند و ادامه میدهد: «دلخوشی ما هم همین است روشن نگه داشتن چراغ این زورخانهها و زنده ماندن نوای مرشدها و صدای ضرب و...:»
خداحافظی که میکنم ناخودآگاه تصویر آرام و نورانی استاد علیمحمد کارگر هنرمند گرهچین و پهلوان پیشکسوت کاشانی جلو چشمم نقش میبندد، فاتحهای میخوانم و خاطرات یک هفته زندگی با استاد کارگر در جریان ساخت فیلم کوتاه 8 میلیمتری «تار شکسته» (امیرعباس مهندس-1371) را در ذهنم مرور میکنم...صدا چون میدهد تار شکسته...
همشهری استانها