مجموع نظرات: ۱
شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۴:۳۹
۰ نفر

گرانقیمت بودن میوه‌های فصل بهار شاید معلول این علت باشند که پای سلطان یا سلاطین گوجه‌سبز، چغاله‌بادام و یا توت‌فرنگی در میان است! از این رو، راهی بازار میوه و تره بار مرکزی تهران به عنوان مهمترین مرکز داد و ستد میوه می‌شویم.

گوجه سبز

همشهری آنلاین- سحرجعفریان: بازاری فراخ و دنگال که در آن پرسان‌پرسان خود را به فاز یک، آنجا که سالن و حجره‌هایش به ساختمان‌های آجر قرمز، شهرت دارند و محل اصلی فروش میوه‌های ترش‌مزه این فصل است، می‌رسانیم. جایی که در برِ آجرهای کهنه و قرمز هر حجره‌ ۲۰ تا ۴۰ متری‌اش، کیسه کیسه یا کارتن کارتن گوجه‌سبز، چغاله‌بادام، توت‌فرنگی و چندتایی دیگر از آلوهای رنگارنگ انباشته است. مقابل هر حجره، پُشته پشته گوجه‌سبزهای گرمسار، ساوه و حتی گلخانه‌ای‌های ورامین را از معمولی تا اعلا چیده‌اند و کارگرانی به گِرد آن پشته‌ها به فرمان مشتریانی که از راه‌های دور و نزدیک آمده‌اند، می‌گردند و از کیلو کیلو بار، وزن‌کشی می‌کنند. وزن‌کشی میوه‌هایی که نوبرانه‌هایشان از آخرین روزهای سال گذشته با قیمت‌هایی عجیب و غریب روانه بازار شدند و تا به امروز هم میان سایر میوه‌های بهار، بیشترین میزان فروش را دارند هر چند به اندازه یک سیر (معادل ۷۵ گرم)!

کاهش قیمت با بی میلی مشتری‌ها

بیش از یک ماه از بهار گذشته است و حالا دوستداران پرشمار دانه دانه‌های سبز و آبدار، کمی از میل و هوس افتاده‌اند و این شاید یکی از مهمترین دلایل کاهش قیمت آنها بعد از تبدیل‌شان به آلوهای شیرین یا بادام باشد. وجه اشتراک تابلوهای قیمت هر حجره از این سالن، عبارت «گوجه‌سبز از ۱۰۰ تا ۷۵۰ هزار تومان» است. گوجه‌سبزهای ریز را که بسیاری‌شان زیر دندان، هسته‌شکن می‌شوند و کال و تلخ مزه به نظر می‌آیند در کیسه‌های پلاستیکی ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تومانی ریخته و دیگر گوجه‌سبزها که اندازه‌هایی درشت‌تر و ظاهری ولع‌آمیزتردارند با چسباندن لیبل‌های ویژه از درجه یک تا اعلا را نیز بهایی بین ۲۰۰ تا ۷۵۰ هزار تومان داده‌اند. دیگر عبارت مشترک و ثبت شده در آن تابلوهای قیمت «چغاله بادام از ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان» است که بدون تردید، فروش این میوه نارس از درخت بادام برای نمک‌آلود کردن و تناول در جایگاه دوم قرار دارد.

و اما سلطان کجاست؟

بارِ بیش از ۲۰ حجره یا غرفه در این سالن با آن سقف‌های مرتفع و آن سکوهای بارگیری پررفت و آمد که گاه کامیون گاه نیسان مقابلشان توقف می‌کنند، گوجه‌سبز، چغاله بادام، گوجه قرمز و البته توت‌فرنگی‌های سوپرسایز و چنان سرخ است که هر کدام‌شان، به تنهایی قدرت تحریک اشتهای جماعتی را دارند. ملاقات با سلطان گوجه‌سبز دشوار است چون حجره‌داران و کارگرانشان از حضور ما چندان خرسند و خوشحال نیستند. برای همین به دیگر سوالات مان که همگی موضوعی غیر از یافتن و ملاقات با سلطان این میوه دارد، پاسخی کامل نمی‌دهند. با این حال از میزان تلنبار پشته‌های گوجه‌سبز و چغاله بادام مقابل حجره شلوغ حاج عباس و پسران، ناگفته پیداست که آنجا اگر به طور مشخص امپراطوری سلطان گوجه‌سبز و میوه‌های امثالهم نباشد اما مشابه آن در مقیاسی متفاوت‌تر که می‌تواند باشد! حجره‌های دیگر انبارشان محدودتر و کیسه‌های میوه‌های فصلی‌شان هم به مراتب کوچک‌تر است. اما نظری تنگ هم به بار و دخل حاج‌عباس ندارند. نشان به آن نشان که بسیار احترامش می‌کنند و جز خوبی از او نمی‌گویند! حاج عباس که به قول معروف با داشتن ۷ پسر اجاقش حسابی گرم است، روی صندلی زهواردررفته پشت دخل کوچک و فلزی قفل‌دارش نشسته و فاکتور خرید مشتری‌ها را یکی‌یکی می‌نویسد؛ مانند «آقای کریمی...۲۰ کیلو گوجه‌سبز اعلای گرمسار، ۱۵ میلیون تومان به اضافه ۵ کیلو گوجه‌قرمز ساوه، یک میلیون تومان». فاکتور را تحویل مشتری می‌دهد و مشتری هم پی تخفیف گرفتن. اما حاج‌عباس با بیش از ۳۰ سال سابقه حجره‌داری در میدان میوه و تره بار مرکزی تهران به رسم و اخلاق قدیم خود یعنی «برادری به جای خود، بزغاله یکی هفتصد دینار هم جای خود» پایبند است.

دلایلی برای فروش بیشتر یا سلطان گوجه‌سبز نبودن؟

رامین، کوچکترین پسر حاج عباس، سال‌ها پیش عطای درس و مدرسه را به لقایش بخشید و آمد بازار تره‌بار تا چم و خم معامله‌گری یاد بگیرد. سفارش مشتری‌ها که معمولا کاسبان میوه‌فروش یا تالارداران و تشریفاتچی‌های مجالس هستند را با توجه به دوری یا نزدیکی مسافت‌شان بسته‌بندی می‌کند؛ بار راه‌های نزدیکرا در کیسه‌های ضخیم نایلونی می‌چپاند و بار راه‌های دور و دراز را هم در کارتن‌های کوچک مقوایی یا پلاستیکی جای می‌دهد. همراه ۶ برادر دیگرش که آنها نیز پاشکسته همین بازارند از ۵ صبح تا حدود ساعت ۱۷ بیش از ۱۲۰ سفارش به قیاس کیلوگرم و به طور تقریبی برابر با ۳ تن را پذیرش و ارسال می‌کنند که این تعداد و میزان از سفارش‌گیری و فروش در حجره آنها، بسیار بیشتر از سایر حجره‌های دیگر و همسایه است. نام و آوازه‌ ید طولایشان نیز در دیگر سالن‌های بازار تره پبچیده؛ آن چنان که بسیاری از حجره‌داران این بازار به مشتری‌های میوه‌های فصل بهار، نشانی حجره حاج‌عباس و پسرانش را می‌دهند؛ یکم به دلیل حسن اخلاق و دوم هم به سبب میزان فروش‌شان. هر چند که حاج عباس و پسران، بازگویی این نام و آوازه، مطبوع طبع‌شان نیست. رامین کمی در این باره توضیح می‌دهد: «حالا فروش یه کم بیشتر از باقی حجره‌ها چه توفیری داره که بخوایم اونو توی بوق و کرنا کنیم یا بابتش به غرفه کناری فخر بفروشیم. از طرفی، از همان قدیم‌ندیم‌ها روال کار حجره پدر این طور بوده که عمده بار اول بهارش، گوجه‌سبز، چغاله و توت‌فرنگی باشد؛ از قدیم که می‌گم یعنی از زمانی که ذائقه کمتر کسی طعم این میوه‌های فصلی رو می‌پسندید. نه حالا که بی‌خودی گران شده. خلاصه از آن روزگار تا به حالا که غرفه‌های دیگر هم بار گوجه‌سبز و غیره می‌آورن، شناخته شدیم و مشتری‌های بیشتری سراغمان می‌ایند. مشتری بیشتر هم یعنی بار و فروش بیشتر؛ این دیگر اسمش سلطانِ گوجه‌سبز بودن نیست! اسمش سابقه و لطف خداست وگرنه که سلطان آن دلال است.»

چانه‌زنی برای دانه‌های سبز، آبدار، ترش اما گران

حاج‌عباس هنوز پشت دخل است و روی خوش به گفتگو با ما نشان نمی‌دهد. فقط هر چند دقیقه یکبار، گوشزد می‌کند: «طوری عکس نگیرید که بعدا برایمان دردسر شود.» رسول، پسر بزرگ و خلف اوست. هر کیسه یک کیلویی که از گوجه‌سبزهای چیده شده مقابل حجره کم می‌شود، می‌رود داخل انبار و به جایش چند کیسه و چندکیلو ترش‌مزه می‌آورد تا چیدمان مقابل حجره از نما نیفتد. بعد خطاب به اسدالله (کارگر داخل انبار) بلند بلند می‌گوید: «دست بجنبون اسدالله؛ تندتر کیسه کن گوجه‌ها را، مگه نون نخوردی تو!» اسدالله هم فنجان لب‌پر و زردآب گرفته چای داغ را کنارش می‌گذارد و با طمانیه پاسخ می‌دهد: «ارباب؛ سفارش ۵۰ کیلویی قزوین را وزن‌کشی و بسته‌بندی کنم، می‌روم سراغ کیسه‌های یک کیلویی.»کمی بعد رسول سرگرم بازارگرمی و البته بیشتر، حفظ سود حداکثری حجره از عایدهمعاملات آن دانه دانه‌هایسبز گرانقیمت است که اگر به قدر کفایت، یک‌دنگی خرج ندهد طیقاعده و طریقه چانه‌زنی به حداقل می‌رسد: «فک می‌کنی خودمان کیلویی چند از بارفروش سر زمین یا اصلا از خود کشاورز می‌خریم که حالا بخوایم روی آلوهای درجه یک گرمسار کیلویی ۱۰۰ هزار تومان تخفیف بدیم!؟ مطمئن باش سود من از تو کمتره! برو ببین گرم به گرم همین بار رو توی بعضی از سوپری‌های میوه چند می‌فروشن!» مشتری اما پافشارتر از این حرف‌هاست که با نیم‌نگاهی به بسته‌های گوجه سبز، اصرار می‌ورزد: «درجه یک واقعی هم نیستند؛ رنگشان کمی زرد شده انگار!» رسول سوی مخالف آن بسته‌ها اشاره می‌کند: «خب حاجی، دلت رضا نیست، از آلوهای سبز ساوه ببر؛ سفت و آبدارند.» تا این مشتری تصمیم خود را برای خرید بگیرد، مشتری دیگر که مردی میانسال همراه پسربچه‌ای باریک‌اندام است از راه می‌رسد: «داداش؛ گوجه‌سبزای ریز رو کیلویی چند حساب می‌کنی؟» رسول: «برای شما، کیلویی ۱۷۰. چند کیلو می‌خوای؟» مرد میانسال: «نیم کیلو!» رسول، متعجب: «نیم کیلو؟ مگه مغازه اومدی؛ اینجا عمده‌فروشیه!» حاج‌عباس که تا آن لحظه، نگاه غمگین پسربچه باریک‌اندام را می‌پایید از پشت دخلش فریاد می‌زند: «حواست کجاست پسر؟ آقا از مشتری‌های قدیمی خودمان هستن! یک کیسه از آن آلوهای ساوه بده بهش. پولش را قبلا حساب کرده.» و این طور برکت به دخلش می‌اندازد تا باقی روز را هم به سودی دو سر، بگذراند.

بیشتر بخوانید: ت میلیونی نوبرانه های بهاری | چغاله بادام ۲ میلیون تومان شد | عرضه گسترده نوبرانه ها چه زمانی است؟

کد خبر 847354
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • رستم IR ۱۴:۵۶ - ۱۴۰۳/۰۲/۰۸
    0 0
    اگه واقعا دلالها بهتر کشور را اداره میکنند پس همین سلطانها باشند هر کار دلشون خواست سر بازار و مردم بیارند چرا انتخابات و دولت و مجلس دارییم.همین دلالها یکی را از خودشون ریس جمهور و یکی را ریس مجلس و..... انتخاب کنند چون زور دولت بهشون نمی رسه