همشهری آنلاین: فیلم خیلی سریع تکلیفش را با مخاطب روشن میکند که نمیخواهد روند کشف حقیقت را محور داستانش قرار دهد یا حول پیدا کردن قاتل و ارائه ادله و شواهد و رد آنها دور بزند. در همان چند دقیقه نخست فیلم معلوم میشود قاتل کیست و چه بلایی سر دختر آمده؛ هرچند نه انگیزه قاتل و نه چگونگی قتل توضیح داده نمیشود و همین نشان میدهد که فیلم به رغم ادعای سازندگانش که بر مبنای پروندهای خاص ساخته نشده، بسیار روی ذهنیت تماشاگر از پرونده غزاله و آرمان حساب کرده که از نظر روایی خود را ملزم به مطلع کردن تماشاگر از جزئیات قتل نمیداند. قاتل پسر جوانی است و دختری که دوستش بوده، مقتول.
تا زمان مشخص شدن قاتل همهچیز به سرعت اتفاق میافتد، آنقدر سریع که تماشاگر با اینکه با شخصیتها آشنا شده و از کلیت داستان سر درآورده، اما جریان پرشتاب حوادث اجازه نزدیک شدن به شخصیتها را به او نمیدهد. از اینجا به بعد روایت پیش نمیرود، تعمدا درجا میزند، به تکرار میافتاد، دست به دامن کلیشهها میشود، تحریک عاطفی تماشاگر را به سیر دراماتیک ترجیح میدهد و مدام سعی میکند تماشاگر را از نظر احساسی به سمتوسوی خانواده مقتول نزدیک و نزدیکتر کند. در این استراتژی احساسی طبعا نیاز است یکی از طرفین نماینده شر و طرف دیگر نماینده خیر باشد تا قطبنمای احساسی تماشاگر راحتتر طرف خیر را نشان دهد. بر اساس چنین نگاهی است که پدر مقتول، در چرخشی ناگهانی، از جایی به بعد در نقش بدمن ظاهر میشود و حتی از پسرش که مرتکب قتل شده، شرورتر نمایانده میشود. طبعا مادر مقتول که هم دخترش را از دست داده، هم به دلیل خونخواهیاش از سوی جامعه طرد شده و هم اساسا به دلیل جایگاه مادریاش، باید در برابر سویه شر ایستادگی کند. در این تقابل پیشاپیش مشخص است که در سینمای کنونی ایران بازنده کیست. بر مبنای همین برداشت است که شخصیتها عمق پیدا نمیکنند و داستان از لمس قلب مخاطب نتوان است.
با وجود زمان تقریبا ۲ ساعتهاش، فیلم از حد همان اخبار پرونده غزاله و آرمان درباره قتل دختر به دست پسر و گمشدن جنازه دختر و اصرار خانواده دختر بر قصاص و استفاده خانواده پسر از فضای مجازی و رسانهها برای فشار بر خانواده دختر فراتر نمیرود. مضمون جای داستان نشسته و قاضی جای داستانگو. «بیبدن» نه واقعیت یک پرونده جنایی، که «واقعیت رسانهای» آن را به فیلم تبدیل کرده. فیلم با سوژهاش همان رفتاری را دارد که صفحه حوادث مطبوعات با اخبارش. خبر حوادث بخشی از سرگرمی آدم امروزی است، خبر قتل، خبر دزدی، خبر دسیسه، خبر توطئه، خبر آدمربایی، خبر دادگاه و... این اخبار دیگر صرفا کارکرد اطلاعرسانی ندارد، بلکه نیاز مخاطب به سرگرمی با اطلاعات را تامین میکند. اطلاعات (Information) در صفحات حوادث به سرگرمی (Entertainment) استحاله مییابد و شِق جدیدی به نام اطلاعاتسرگرمی (Infotainment) را پدید میآورد که با اینکه به نظر میرسد مردم از طریق رسانهها در امور مداخله میکنند، اما اتفاقا به انفعال دچار شدهاند. «بیبدن» هم با اینکه در نگاه اول روایتی از یک کشمکش اخلاقی عرضه میکند که قصد درگیر کردن مخاطب را دارد، اما در عمل با شیوه روایتگریای که اختیار میکند، هم تصویرگر انفعال است و هم تماشاگر را به انفعال وامیدارد. قتل و کنش اخلاقی در اینجا از سرگرمی محض فراتر نمیرود و تماشاگرِ خوکرده به اخبار حوادث فقط نسخه بصری آن اخبار را در سالن سینما میبیند.
نظر شما