روزنامه، طوری طراحی شده که هم برای ورقزدن و هم برای خواندن باشد اما چند درصد از مردم، روزنامه را میخوانند؟ کسی همه روزنامه را از ابتدا تا انتها نمیخواند. اگر کسی این کار را انجام دهد، مخاطب بسیار کمیابی است که باید آن را داخل موزه گذاشت.
این فرد، احتمالا به همهچیز علاقه دارد؛ اخبار سیاسی، ورزشی، فلسفی، اجتماعی، فرهنگی، هنری، جدول، سرمقاله و بسیاری از مسائل دیگر، جزو علاقههای این شخصیت خیالی است. آدم خیالی این قصه، روزنامه را میخرد و همه آن را میخواند. قطعا اشتباه میکند؛ چون دستکم 80درصد وقت خود را بابت مطالعه چیزی تلف کرده که اصلا به دردش نمیخورد و ندانستن آن هم تاثیری در زندگی او ندارد اما مخاطب نمونه روزنامه کسی است که آن را میخرد و ورق میزند.
در خلال ورقزدن، روی بعضی از مطالب مکث میکند. چند خط میخواند و اگر دوست داشت، ادامه میدهد؛ اگر نه سراغ عکس یا تیتر دیگری میرود که برای او بهاصطلاح دندانگیر باشد. حالا نمیدانم که مخاطب ما این مطلب را رها کرده یا نه اما اگر هنوز مشغول مطالعه آن هستید، از شما خواهشمندم که باز هم آن را ادامه دهید تا نوع دیگری از مخاطب روزنامه را هم بررسی کنیم. بعضیها همیشه روزنامه نمیخرند. آنها به روزنامهخواندن معتاد نیستند(که این شاید یکی از بهترین انواع اعتیاد باشد!) اما داخل روزنامهها دنبال چیزی میگردند و میخواهند که آن چیز را پیدا کنند.
این دسته از مخاطبها روزنامه را بیرحمانهتر از نوع اول ورق میزنند و بیصبرانهتر جستوجو میکنند. در نهایت هم بهسختی از روزنامه انتقاد میکنند. شما از کدام نوع هستید؟ یک دسته دیگر مخاطب داریم که آنها هم کمی موزهای شدهاند؛ مخاطبهای «نکتهسنج» که روزنامهها نیاز مبرم به حضور آنها دارند. مخاطب نکتهسنج ممکن است بعضی مطالب را با دقت بخواند و از آنها نتیجهگیری کند. ممکن است روزی در تاکسی، جمعبندی مطالعه یک هفته روزنامه را در قالب یک انتقاد بیان کند.
مخاطب نکته سنج پس از یک هفته مطالعه مستمر و پیگیری چندین خبر در روزنامه، توانایی قضاوتکردن درباره یک اتفاق را دارد. حالا این مخاطب میتواند به کار کسانی که سالها در کسوت روزنامهنگاری مشغول هستند، ایراد بگیرد و انتقاد کند. به همین دلیل، ماحصل تلاش و تجربه سالها روزنامهنگاری در گرو قضاوت مخاطبی است که یک هفته مطالعه مستمر در روزنامه داشته است. در روزنامهها هم هدف، جلب رضایت مشتری است؛ هرچه سلیقه مشتری طلب کند، روزنامه این فرصت را دارد که به موج مطالبات مخاطب سوار شود. به همین دلیل، در مرحله بعد، کار روزنامهنویس به مرحله دشوارتری میرسد و آن، انتخاب سوژه و بزرگنمایی و کوچک نمایی چیزی است که مخاطب انتظار دارد. در پایان بد نیست که یک بار دیگر بپرسیم «روزنامه برای ورقزدن است یا خواندن؟».
پاسخ این پرسش هم ساده نیست. در یک کلام، میتوان گفت اگر روزنامهها تنها برای ورقزدن بود، روزنامهنگارها دیگر نیازی به کارکردن نداشتند؛ پس برای پویایی فضای کار هر روزنامهای، مخاطبان باید داخل هر روزنامهای به دنبال جلوهای از سلیقه خود باشند. بدین ترتیب روزنامهنگاری هم که با گسترش وسایل ارتباط جمعی کمی از رونق گذشته خود را از کف داده، باز هم در زمره مشاغل پر رونق قرار میگیرد.