ویژگی اصلی این دوران را باید در فشار بسیار بیشتری که نسبت به دورانهای پیشین بر ائمه(ع) روا داشته میشد، جستوجو کرد. علت این پدیده نیز آشکار بود.
عریان شدن مفهوم امامت و چالش بسیار طبیعی که پیامد آن بود در واقع ناشی از مفاهیمی بود که از امتداد طلایی امامت از سالهای پایانی قرن یکم تا نیمه قرن دوم با امامت امامباقر(ع) و امام صادق(ع) شکل یافته بود. مولفههای امامت در اندیشههای امام باقر(ع) سامان یافت و در بیان امام صادق(ع) به تفصیل ارائه شد.
از این رو لااقل در نگاه حاکمان که خود را از اهل بیت پیامبر(ص) میشمردند و نوعی مشروعیت دینی برای خود و حکومتشان قائل بودند تضاد و تصادم را حتمی میساخت و عصر امام کاظم(ع) که این جستار به مناسبت سالروز شهادت ایشان در زندان در رجب سال 183هجری سامان یافته است، از چنین خصوصیتی برخوردار است. در این مقال بیشتر پیرامون این ویژگی به بحث میپردازیم و نگرش امام را که در بستری از باز تعریف مفهوم عدالت نضج یافته است، میکاویم.
شیخ محمدبنیعقوب کلینی، ولادت ایشان را در قریه ابواء در نزدیکی مدینه منوره به سال128 هجری ذکر کرده سپس میگوید: برخی آن را 129 دانستهاند. (کافی، ج1، ص476)قتال نیشابوری که از مورخان خراسان بزرگ به شمار میرود که پس از مهاجرت امامرضا(ع) به خراسان پدید آمدند اما ولادت ایشان را متعین میداند در هفتم صفر سال 128هجری که این قول پس از قتال به قول مختار طائفه شیعه بدل شده است. از این رو امام کاظم(ع) در 20سالگی به امامت رسیده است.
امامت او از قضا معاصر است با مقتدرترین خلفای عباسی: 1- ابوجعفر منصور، بنیانگذار حقیقی سلسله عباسی و نیز شهر بغداد (136-158)؛ 2 – مهدی (158-169) 3- هادی (169-170) و 4- هارونالرشید مقتدرترین خلیفه عباسی (170-193). امام، 13سال پایانی دوران امامت 35ساله خود را در مجاورت هارون و اکثرا در زندان سپری کرد. از قضا بیشترین تعامل امام نیز با هارون روی داده است. نگرش هارون به امامت را اما باید در زمینههای پدیدآمدن عباسیان به مشاهده نشست.
عباسیان در سال 132 هجری توانستند در یک انقلاب وسیع با حمایت همه جانبه مردمی بر امویان استیلاء یابند. انقلاب ایشان بر دو امر اساسی استوار بوده؛ نخست، نفی نگاه عربی حاکم در امویان که تکیهگاه اصلی حکومت خویش را بر چنین نگرشی استوار کرده بودند و دوم، معرفی خود به عنوان تنها یا یکی از معدود جانشینهای ممکن چنین حکومتی. طبیعتا تفسیر عباسیان از امر دوم نوعی رگههای دینی را در درون خویش مضمر داشت.
در حدیثی که مسلمبن حجاج نیشابوری آن را در صحیح خود گزارش کرده است میبینیم: ایشان که صدقه گرفتنشان حرام شده و در واقع نمیتوانند صدقه واجب یا همان زکات را دریافت کنند به تفصیل بیان شدهاند: در کنار آل علی، آل عباس،آل عقیل و آل جعفر، 4 تیرهای از بنیهاشم هستند که به عنوان اهل بیت پیامبر(ص) یعنی آنان که نمیتوانند زکات دریافت کنند معرفی شدهاند. بنابراین عباسیان خود را از سویی اهل بیت معرفی میکردند و از سوی دیگر به علت پیروزی در انقلاب خود را دارای مشروعیت انقلابی نیز میدانستند.
تاکید فراوان عباسیان بر انتساب خود به پیامبر را میتوانیم در مناظرهای که میان ابوجعفر منصور و امام صادق(ع) رخ داد ببینیم. امام که خود را فرزند دختر پیامبر(ص) معرفی میکرد با این پاسخ منصور مواجه شد که ما فرزندان عموی پیامبریم و در میان عرب، نزدیکی پدری از نزدیکی و قرابت مادری افضل است! بنابراین میتوان احتمالا حدس زد چرا امام کاظم دهه پایانی عمر خویش را در زندان هارون به سر برده است. هارون بیشک امامت را آنقدر انحصارگرایانه میدانسته که جایی برای غیرعباسیان در نظر قائل نباشد.
از همینرو تلاش کرد تا امام را محصور و محدود کند. تقابل این دو دیدگاه را میتوان در مناظرهای که میان امام و هارون بر سر حدود و مرزهای فدک در گرفته است مشاهده کرد. ابوالفرج اصفهانی این داستان را در مقاتل الطالبین، ص350 اینگونه روایت میکند:«هارون روزی به امام کاظم بیان داشت که حاضر است فدک را به او برگرداند. امام فرمودند:
«در صورتی حاضرم آن را پس بگیرم که آن را با تمام حدود و مرزهایش پس بگیرم. هارون پرسید: مرزهای آن کجاست؟ امام فرمودند: اگر بگویم هرگز آن را پس نخواهی داد. هارون اصرار کرد. آنگاه امام حدود آن را اینچنین بیان کرد؛حد اولش عدن، حد دومش سمرقند، حد سومش آفریقا و حد چهارمش ارمنستان.
هارون با شنیدن این سخن امام درحالیکه تلاش میکرد تا خشم خود را پنهان نگاهدارد گفت: با این ترتیب سرزمینی برای ما باقی نمیماند. امام فرمودند: میدانستم که نخواهی پذیرفت و به همین دلیل از گفتن آن امتناع داشتم.» این گزارش بهخوبی تضاد موجود در میان این دو اندیشه آشکار میسازد. مصائب امام کاظم هرچند از همان آغاز که امامت خویش را آغاز کرد، شروع شد، اما در حکومت هارون، این مصائب به اوج رسید؛ هر چند امام از همان ابتدا تهدید به قتل از سوی ابوجعفر منصور و مشکلات درونگروهی با برادر بزرگترش عبداللهبن جعفر افطح راکه بنا بر سیره جاری امامان پیش از او ادعای امامت میکرد را تجربه کرده بودند.
اما تضاد حداکثری با هارون سبب شد تا نظریه عدالت سیاسی در نگاه ایشان تطور یابد. عدالت پیش از آن مراحلی را از سر گذرانده بود؛ مراحلی چون همکاری با حاکمان عباسی سکوت در برابر ایشان، قیام مسلحانه و مدارا. تعریف امام کاظم(ع) اما اینگونه بود: عدالت آن است که حتی برای لحظهای نخواهی تا حاکم ظالم زنده بماند و از تمام طرق متاح بکوش تا او را ساقط کنی.
این طرق متاح در نظر امام گستره بسیار وسیعی را دربرمیگرفت و از تحریک و تشویق مردم به رفتارهایی مثل نفروختن چیزی یا اجارهندادن چیزی به حکومت را دربرمیگرفت تا فرستادن افرادی به درون حکومت تا از نقشههای آن آگاه شوند و در جهت خنثی کردن آن بکوشند. شاید بتوان مراحل تطور این نظریه را که در شرایط خاص تضاد حداکثری پدید آمده است، اینگونه سامان داد: آنگاه که اساس یک حکومت بر شالودههای نادرستی استوار شده باشد و از قضا این شالودهها در ظاهر چهره دینی به خود گرفته باشند که چهرهای منافقانه بهشمار میرود، هر نوع مواجههای با آن صلاح و صواب است.
شاید فرق اساسی بنیعباس با امویان نیز در همین نکته باشد که امویان، ادعای دینیبودن نداشتند و بیشتر مروج نوعی حکومت نژادی بودند که قبائل عرب هر یک در آن نقش و سهمی داشتند ولی موالیان که بیشترشان را ایرانیان تشکیل میدادند، در آن حکومت عنصر درجه دوم بودند. عباسیان اما حکومت خویش را بر موج نارضایتی موالیان و نیز بر انتساب به پیامبر استوار ساختند.
از اینرو امام تا پایان عمر کوشید تا زیربنای نگرش ایشان را از میان بردارد. شهادت ایشان نیز در همین راستا بود. کلینی آن را به سال 183هجری دانسته است که امام 54ساله بوده و طبری آن را در بیست و پنجم رجب همان سال در زندان هارون. (کافی، ج 1، ص 486، ج9)، (اعلام الوری، ص 171)