این حضور به روال گذشته، به حساب رویدادی گذاشته شد در جهت بهبود روابط 2کشور ایران و مصر. البته در این میان و در حاشیه اجلاس احمدابوالغیط و متکی وزیران خارجه مصر و ایران، خوشو بشی هم کردند و نگاه غالب رسانههای دنیا را به آن سمت معطوف کردند؛ ولی سخنگوی وزارت امورخارجه مصر بلافاصله دستدادن ابوالغیط و متکی را امر شخصی دانست و نه در چارچوب روابط دیپلماتیک دوکشور.
رابطه این دو کشور بعد از تمام افت و خیزهایی که داشت در جریان جنگ 22روزه غزه و به خاطر مواضع مصر، بازهم در تیرگی فرو رفت اما این اجلاس سایه روشنی بر روابط تیره ایران و مصر زد. اخیرا انتشارات مرز فکر، کتابی را با عنوان «ایران و مصر؛ چالشها و فرصتها» و به قلم دکتر علیاصغر جعفریولدانی، عضو هیات علمی دانشگاه علامهطباطبایی به چاپ رسانده است. این کتاب به بررسی روابط ایران و مصر از دوران مصدق تاکنون پرداخته است. بخشهایی از این کتاب که شمایی کلی از دلایل افتو خیز در روابط ایران و مصر به دست میدهد قابل تامل است.
«ملی کردن صنعت نفت در ایران و ضربه مصدق به امپریالیسم، شدیدا مورد توجهناصر و مردم مصر واقع شد چرا که این کشور هم درگیر مبارزه با انگلیس در مورد کانال سوئز بود.» و این اتفاق مقدمهای است بر بهبود روابط ایران و مصر در دهه 1950؛ تا جایی که مصدق وقتی در جریان ملی کردن صنعت نفت، با موضع خصمانه کشورهای عربی روبهرو میشود، فقط میتواند، نظر مصر را جلب کند، تا این کشور با عبور کشتیهای نظامی انگلیس برای حمله به ایران موافقت نکند. روابط ایران و مصر تا انقلاب دستخوش چالشها و فرصتهای زیاد میشود. پیمان بغداد 1955 این روابط را تیره میکند. جمال عبدالناصر برخلاف ایران از پیوستن به پیمان بغداد امتناع کرده و به شدت با آن مخالفت میکند.
ناصر معتقد بود که پیمان بغداد موازنه قوا را به نفع انگلیس و آمریکا و علیه شوروی، به نفع محمدرضاشا ه و علیه مصر و به نفع رژیم صهیونیستی و علیه اعراب تغییر داده است. پیوستن ایران به پیمان بغداد و مخالفت ناصر با آن تنها موردی نبود که رابطه ایران و مصر را به سمت تیرگی سوق داد. وقتی جمال عبدالناصر در 26ژوئیه 1956 کانال سوئز را ملی اعلام کرد، دولت انگلیس برای مقابله با این اقدام مصر، کنفرانسی در لندن و با حضور تمام دولتهای استفاده کننده از کانال سوئز ترتیب داد که نماینده ایران هم در آن شرکت کرد.
در این کنفرانس «دالس» وزیرخارجه آمریکا ضمن مخالفت با ملی کردن کانال سوئز، طرحی را ارائه کرد که به موجب آن، اداره کانال توسط یک سازمان غیرسیاسی- بینالمللی انجام میشد و به این ترتیب اداره کانال از کنترل مصر خارج میشد. قرار شد این طرح توسط یک هیات 5نفره برای ناصر تشریح شود که نماینده دولت وقت ایران هم عضو این هیات بود.
عبدالناصر در آن زمان این طرح را رد کرد و خطاب به نماینده ایران گفت:«من تعجب میکنم که شما چرا عضویت این هیات را پذیرفتهاید؛ مگر من کاری به جز آنکه ایرانیان 5سال پیش اعلام کردند انجام دادهام؟»اشاره ناصر به ملی کردن صنعت نفت بود. الگوی ملی کردن کانال سوئز برگرفته از الگوی ملی شدن نفت در ایران بود. ناصر در ادامه با لحنی حاکی از شوخی به نماینده ایران در آن هیات گفت: «من از دست شما ایرانیها چه دشواریها که نمیکشم. در خانه گرفتار زن ایرانی خود و بیرون از خانه گرفتار شما هستم.»
دکترین آیزنهاور که درجهت مقابله با تهدیدات شوروی مطرح شده بود و ایران به همراه دولتهای ترکیه، عراق و پاکستان از آن حمایت کرده بودند، ایران و مصر را بازهم در مقابل هم قرار داد. در سال 1958، درگیری داخلی اردن و لبنان، تهران و قاهره را در 2جبهه مخالف تعریف کرد.
قطع روابط قبل از انقلاب
وقتی شاه مخلوع ایران، 24ژوئیه 1960، در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد که رژیم غاصب را به صورت دوفاکتو به رسمیت شناخته است، دولت مصر روابط سیاسی خود را با ایران قطع کرد. در آن زمان ناصر در یک سخنرانی به شاه حمله کرد و گفت:شاه خود را به بهای ناچیزی به استعمار فروخت... اگر شاه خود را ارزان فروخته است ملت ایران ممکن نیست خود را به طلا و گنج بفروشند. ملت ایران زیرسلطه استعمار نخواهند رفت و این امکان برای صهیونیسم جهانی نیست که در ایران حکومت کند... ما دیگر ضرورتی بر باقیماندن سفارتمان در ایران نمیبینیم.
پس از آن تا سال 1966 خصومتها بین مصر و ایران تشدید شد و مسئلهای که به این خصومتها بیشتر دامن زد، تلاش جمال عبدالناصر به استفاده از نام جعلی برای «خلیجفارس» بود و این در حالی است که تا پیش از شروع خصومتها، او بارها در سخنرانیاش از عبارت «من الخلیج الفارسی الی المحیط الاصلی» یعنی « ازخلیج فارس تا اقیانوس اطلس» استفاده میکرد.
بهبود روابط ایران با شوروی و البته مصر با آمریکا، شکست اعراب از رژیم صهیونیستی در سال 1967 ، تضعیف پان عربیسم و ناصریسم در منطقه و موضع ایران درباره جنگ اعراب و رژیم صهیونیستی که تجاوز رژیم غاصب را محکوم و خواهان خروج آن از اراضی اشغالی اعراب شد، کمکم یخ روابط را ذوب کرد به نحوی که وقتی در 5آوریل1971 محمودریاضی وزیرخارجه وقت مصر از تهران دیدار میکرد به خبرنگاران گفت:«سفر من به ایران مظهری از روابط دوستانه ایران و مصر است.» انورسادات رئیسجمهوری مصر نیز در اکتبر 1970 در راه سفر خود به مسکو وارد تهران شد و نخستوزیر وقت ایران در تشییع جنازه جمالعبدالناصر به قاهره سفر کرد.
قطع روابط بعد از انقلاب
اواخر دهه 1970 مصر اصول قدیمی امنیت ملی خود یعنی مقابله با رژیم صهیونیستی و غرب را کنار گذاشته بود و در کمپ دیوید معاهده صلح با رژیم غاصب امضا کرد. به همان دلیلی که 19سال پیش جمالعبدالناصر رابطه خود با ایران را قطع کرده بود، اینبار نظام جمهوریاسلامی کرنش مصر در مقابل رژیم اسرائیل را مذموم دانست و در کمتر از 3ماه پس از پیروزی انقلاب، ایران روابط سیاسی خود را با مصر قطع کرد. قطع روابط ایران با مصر، اسرائیل و آمریکا، یک عقبگرد استراتژیک بزرگ برای آمریکا بود.
پس از 21سال از آن تاریخ، مواضع مشترک این دو کشور در جریان حادثه 11سپتامبر که در شکل مخالفت با حمله آمریکا به عراق و افغانستان نمود یافته بود و البته مخالفت ایران و مصر با اجرایی شدن طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا، مناسبات دوکشور را بار دیگر به سمت بهبود جهت داد و اگر گفته شود در پرتو این تحولات یک چرخش 180درجهای در روابط ایران و مصر به وجود آمد، اغراق نیست.
برای دومینبار پس از پیروزی انقلاب، سیدمحمد خاتمی رئیس جمهوری وقت ایران در حاشیه اجلاس جهانی جامعه اطلاعاتی در ژنو از حسنیمبارک، رئیس جمهوری مصر برای ملاقات دعوت به عمل آورد و قرار بود ملاقات در هتل دیگری غیر از محل اقامت دو رئیسجمهوری برگزار شود اما مبارک به هتل محل اقامت خاتمی آمد و برای دیدار با رئیسجمهوری ایران بازگشت خود از ژنو را یک روز به تاخیر انداخت. در ژنو، خاتمی از رئیسجمهوری مصر برای دیدار از تهران دعوت به عمل آورد.
رئیسجمهوری مصر این دعوت را پذیرفت و سفر وی به تهران برای فوریه 2004 (29بهمن 82) قطعی شد اما این دیدار صورت نگرفت و روابط سیاسی بین دوکشور برقرار نشد، زیرا تهدیدی که سبب نزدیکی دوکشور به یکدیگر شده بود، از بین رفت. عراق عنصر کلیدی در طرح خاورمیانه بزرگ بود اما آمریکا برخلاف تصور اولیه در عراق با وضعیت بغرنجی روبهرو شد.
آمریکا و رابطه ایران و مصر
در مورد نقش آمریکا در روابط ایران و مصر 2نظر وجود دارد؛ بعضی بر این باورند که آمریکا در بهبود روابط ایران و مصر نقش ندارد و در مقابل گروهی دیگر معتقدند آمریکا مانع از روابط این دو کشور است.تارق آتیا، از نویسندگان هفتهنامه مصری الاهرام مینویسد:«این نظر که مصر اراده سیاسیای برای از سرگیری روابط سیاسی رسمی با ایران ندارد، زیرا به روابط آن با آمریکا لطمه وارد میشود، صحیح نیست.»
باکینام شهرقاوی، استاد علوم سیاسی دانشگاه قاهره نیز میگوید: «هرچند مصر همپیمان آمریکاست اما در عین حال منافع مصر و آمریکا در هژمونی رژیم صهیونیستی بر منطقه یکی نیست.»
در مقابل گروهی دیگر براین باورند که آمریکا مایل به از سرگیری روابط ایران و مصر نیست. به نظر آنها تا زمانی که ایران و آمریکا در مقابل هم قرار دارند، بهبود واقعی روابط ایران با مصر عملی نخواهد بود و هر آنچه انجام میشود در قالب جوسازیهای جدید و اقدامات ظاهرا دیپلماتیک خواهد بود، لذا طرف اصلی ایران در این معامله آمریکاست.» فهمی هویدی از نویسندگان مصری میگوید: «این به سود آمریکاست که ایران و مصر از هم دور باشند؛ هیچ جای شگفتی نیست که ببینیم این کشور تمام سعی و تلاش خود را به کار گرفته تا نگذارد ایران و مصر به تفاهم برسند.»
سال 2003 در جریان دیدار خاتمی و مبارک، وقتی دوطرف موافقت کردند روابط سیاسی بین دوکشور از سرگرفته شود، ریچاد پرل، مشاور وقت وزارت دفاع آمریکا از کمکهای مالی آمریکا به مصر به شدت انتقاد کرد و خواستار قطع آن شد: «نمیدانم چرا باید واشنگتن به کمکهای سالانه خود به مصر ادامه دهد.
واشنگتن به مصر چک تقدیم میکند. باید از ارسال چکهای بعدی به قاهره خودداری کرد تا مصریها به سرعت پیام ما را درک کنند.»یکی از علل تاثیرگذاری واشنگتن در تصمیمات قاهره این است که مصر با کمکهای آمریکا روی پای خود ایستاده است. نظری در این باره هست به نقل از یک شخصیت عربی که میگوید اگر آمریکا ارسال گندم به مصر را قطع کند، مردم مصر پس از 80روز، نانی برای خوردن نخواهند داشت. آمریکا سالانه 2/2میلیارد دلار به مصر کمک بلاعوض میکند و به همین دلیل بهرغم وجود احساسات ضدآمریکایی در ارتش مصر، این کشور علاقهمند بوده که روابط ویژه خود با آمریکا را ادامه دهد.