در روزهای اخیر و با اهدای اعضای بدن ۲بیمار مرگ مغزی، ۶بیمار نیازمند فرصت زندگی دوباره یافتند.

اهدای عضو

همشهری آنلاین _ فتانه احدی: در روزهای اخیر و با اهدای اعضای بدن ۲بیمار مرگ مغزی، ۶بیمار نیازمند فرصت زندگی دوباره یافتند. یکی از ۲بیمار مرگ مغزی، رفتگری زحمتکش و دیگری معلمی دلسوز بود که هر دوی آنها در جریان تصادف دچار مرگ مغزی شدند و با رضایت خانواده‌هایشان اعضای بدن‌شان به بیماران نیازمند اهدا شد. اما این دو حادثه چطور رخ داد؟

معلم زنجانی

ساعت ۹:۳۰ دوشنبه گذشته، وقتی مریم نجف‌لو، معلم ۴۳ساله زنجانی، دختر ۶ساله‌اش آرمیتا را در خیابان زیباشهر زنجان به پیش‌دبستانی می‌برد، در بین راه ناگهان یک پراید سیاهرنگ که سرعت بالایی داشت به سمت آنها منحرف شد.۶ جان به زندگی برگشتند| ناگفته‌هایی از زبان خانواده‌های اهدا کنندگان

مادر برای اینکه جان فرزند خود را نجات دهد، او را به‌سوی دیگری هل داد اما خودش با خودرو برخورد کرد. شاهدان ماجرا را به اورژانس گزارش کردند و خانم معلم که به‌شدت آسیب دیده بود به همراه دخترش به بیمارستان منتقل شد. هرچند دخترش آسیب جدی ندیده بود، اما خانم معلم به‌دلیل ضربه‌ای که به سرش وارد شده بود، به کما رفته بود.

صابر میرزایی، همسر خانم معلم در گفت‌وگو با همشهری می‌گوید: آن روز وقتی این حادثه رخ داد، از بیمارستان با خانه تماس گرفتند و به پسر ۱۰ساله‌ام که در خانه بود ماجرا را اطلاع دادند. وقتی پسرم با من تماس گرفت، سراسیمه خودم را به بیمارستان رساندم. دخترم را در راهروی بیمارستان در حالی دیدم که گریه می‌کرد. از او پرسیدم که «مامان کجاست؟» دخترم گفت او تصادف کرده است. از پرستاران سراغ همسرم را گرفتم و متوجه شدم که همسرم را به اتاق سی‌پی‌آر برده‌اند.

میرزایی ادامه می‌دهد: بعد از ساعتی پزشک گفت که همسرم خونریزی مغزی کرده است و او را به آی‌سی‌یو منتقل کرده‌اند. آنها به من گفتند که باید در آی‌سی‌یو بستری باشد تا وضعیت بیمار مشخص شود. من با دخترم به خانه رفتیم. دخترم از این تصادف بسیار شوکه شده بود و مدام گریه می‌کرد. نیمه‌های شب بود که با من تماس گرفتند و گفتند که خونریزی همسرم شدید شده است. خودم را به بیمارستان رساندم و ساعت ۱۰صبح اعلام کردند که او مرگ مغزی شده است. بااین‌حال او را به بیمارستان سینا در تهران منتقل کردیم و درنهایت مرگ مغزی او تأیید شد.

وقتی معلوم شد که خانم معلم ۴۳ساله دچار مرگ مغزی شده، به خانواده‌اش اعلام شد که می‌توانند برخی از اعضای بدن او را به بیماران نیازمند اهدا کنند.

همسرش می‌گوید: من و خانواده همسرم با توجه به اینکه می‌دانستیم او قبلا برای اهدای عضو ثبت‌نام کرده است، قبول کردیم که اعضای بدنش را اهدا کنیم. بعد از رضایتی که من و خانواده‌اش دادیم، روز چهارشنبه عمل انجام شد و کبد و کلیه‌هایش به ۳نفر جان دوباره دادند.

میرزایی ادامه می‌دهد: غم ازدست‌دادن همسرم برای من و فرزندانم و همچنین خانواده همسرم که تک‌دختر خانواده بود بسیار سخت است. همسرم معلم مدرسه بود و قبل از مرگش بارها درباره اهدای عضو با ما صحبت کرده بود.

او می‌گوید: این که اعضای عزیزمان را اهدا کنیم قطعا تصمیم سختی است؛ اما این اقدام ما را از نظر روحی بسیار آرام کرد. البته پسر و دخترم در جریان این اقدام نیستند.

اهدای عضو پاکبان زحمتکش

۱۸خرداد ساعت ۱۱:۳۰شب وقتی پاکبان زحمت‌کش در حال انجام کارهای شبانه بود، بی‌احتیاطی یک موتورسوار حادثه‌ای مرگبار آفرید. موتورسوار بی‌احتیاط در تاریکی شب از پشت سر با پاکبان ۵۲ساله برخورد کرد و هردو بر زمین افتادند. در این حادثه سر پاکبان به‌شدت با زمین برخورد کرد و او از هوش رفت. موتورسوار ۱۸ساله نیز با دیدن این صحنه تصمیم به فرار گرفت.

در همین هنگام پیرزنی که در آن حوالی بود و پاکبان را می‌شناخت، به‌سوی موتورسوار رفت تا از فرارش جلوگیری کند؛ اما برخورد موتور با او باعث شد که نقش زمین شود. با فریاد پیرزن اهالی محل که متوجه ماجرا شدند به‌سوی موتورسوار که ظاهرا در حالت عادی نبود رفتند؛ اما جوان ۱۸ساله که قصد داشت هرطور شده فرار کند، شروع به گازدادن کرد و بعد از برخورد شدید با زنی جوان باعث مرگ او شد و درنهایت خودش توسط مردم دستگیر شد. پس از دستگیری جوان موتورسوار، پیکر پاکبان ۵۲ساله که به کما رفته بود به بیمارستان انتقال یافت و تلاش برای نجات جان او آغاز شد.

۶ جان به زندگی برگشتند| ناگفته‌هایی از زبان خانواده‌های اهدا کنندگان

امید عیوضی، پسر کلام‌الله عیوضی پاکبان ۵۲ساله، در گفت‌وگو با همشهری می‌گوید: بعد از اینکه از تصادف پدرم مطلع شدیم، بلافاصله به محل تصادف رفتیم و پدرم را به یکی از بیمارستان‌های محمدشهر بردیم. پدرم تا ساعت۴:۳۰ هوشیار بود؛ اما درد زیادی را تحمل می‌کرد و فقط می‌توانست با اشاره جواب ما را بدهد. در آنجا گفتند که باید پدرم را به بیمارستان مدنی کرج ببریم. ساعت ۵صبح پدرم را منتقل کردیم. در آن بیمارستان پدرم را در بخش اورژانس بستری کردند و بعد از آزمایشها اعلام کردند که او ضربه‌مغزی شده است و نیمکره چپ خونریزی کرده و باعث شده که مغز کارایی خود را از دست بدهد. کمی که گذشت دیدم پزشکان و پرستاران با فریاد می‌گویند سطح هوشیاری پایین آمده است.

او می‎‌افزاید: ساعت۷:۳۰ صبح به ما اعلام کردند که پدرم ضربه‌مغزی شده است و گفتند که بعد از اینکه بازرس پزشکی قانونی ضربه‌مغزی را اعلام کرد، بقیه آزمایشها انجام خواهد شد. در این حین، مادر و خواهر و برادر کوچکم را آماده کردم و ماجرا را برایشان تعریف کردم. قطعا همه ما با ضایعه سختی روبه‌رو بودیم که باورش برایمان سخت بود. در عرض چند ساعت پدرمان را از دست داده بودیم. همگی شوکه بودیم و نمی‌توانستیم بپذیریم. با چندین پزشک دیگر مشورت کردیم و آنها را در جریان قرار دادیم؛ اما همه آنها با دیدن آزمایشات مرگ مغزی را تأیید کردند. به‌هرحال در ساعت۶ عصر به ما اعلام کردند که مرگ مغزی قطعی است و در مورد اهدای عضو با ما صحبت کردند. بعد از اینکه ما رضایت دادیم، پدرم را به بیمارستان سینا بردند تا مراحل اهدای عضو طی شود.

عیوضی ادامه می‌دهد: ما نیز برای اینکه اهدای اعضای بدن پدرم جان چند نفر دیگر را نجات خواهد داد، پذیرفتیم. به واسطه پدرم ۳نفر جان دوباره گرفتند و کلیه‌ها و کبدش را اهدا کردیم.

پسر جوان ادامه می‌دهد: این اتفاق برای ما خیلی سخت است؛ اما اهدای اعضای بدن پدرم تسلی خاطری برای ما بود و نیمی از این داغ بزرگ را برای ما کم کرد.

کد خبر 861180
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار حوادث

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha