عدالت در معارف اسلامی ما به 2معنا بهکار رفته است؛ گاهی وقتها بهمعنای «وضع شیء فی موضعه» یعنی گذاشتن هر چیزی در سر جای خود است و در برخی مواقع، در معنای «اعطاء کل ذیحق حقه» بهکار رفته است. البته این دو معنا قابل جمع هستند و با یکدیگر منافاتی ندارند. اگر عدالت را یکی از بدیهیات عقل عملی بدانیم و از اولیات بشر معرفی کنیم، باید بقیه اصول انسانی در پوشش عدالت معنا یابد و حسن و قبح مفاهیم اخلاقی براساس عدالت تبیین شود.
امید نیز از سایر فضایل اخلاقی خارج نیست. باید امید را هم براساس تعریفی که از عدالت داریم، معنا کرد. وقتی عدالت، اعطای حق به صاحب حق باشد، بنابراین امید از آن جهت که یکی از وجوه حقوق انسانی است، همچون آزادی باید در انسان تحقق یابد.
در این راستا، یا خود انسان تلاش میکند- که یک کوشش روانشناختی برای تحقق امید است - یا اینکه مدیریت کلان سیاسی و اجتماعی باید این حقیقت را در جامعه تسری بخشد. پس امید به عنوان یکی از حقوق انسانی، مصداق عدالت است؛ همانگونه که اصل آزادی بهعنوان یکی از حقوق انسانها مصداق عدالت به شمار میآید.
اکنون این بحث را با عدالت مهدوی مقایسه میکنیم. عدالت مهدوی یک عدالت جامعنگرانه است؛ یعنی هم بعد فردی دارد و هم اجتماعی، هم بعد مادی دارد و هم معنوی، هم بعد دنیوی دارد و هم اخروی. در این صورت، وقتی حضرت حجت(عج) ظهور میکنند، بهگونهای عدالت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را تحقق میبخشند که تمام مصادیق عدالت است. از اینرو، جامعه مهدوی یک جامعه عدالتمحور همراه با آزادی، امید و نشاط اجتماعی است.
به همین خاطر است که وقتی امامزمان(عج) ظهور میکنند، تلاش اولیه ایشان، تغییر ادیان دیگر به اسلام نیست بلکه تحقق عدالت و مصادیق آن است. در این وضعیت، معتقدان به ادیان دیگر با دیدن عدالت و مصادیق آن از جمله امید، با تعقل و اراده و علاقه خود گرایش پیدا میکنند و آیین «لیظهره علیالدین کله» در جوامع بشری ظهور مییابد.
بنابراین منتظران واقعی هم باید بهگونهای زندگی کنند که زمینه ظهور فراهم شود، یعنی زمینه عدالت جامعنگر تحقق یابد و هم باید زندگی توأم با امید را تجربه کنند تا با ظهور حضرت، امید جامعنگر شکل پیدا کند.