همشهری آنلاین _ فتانه احدی: شاید باور کردنش سخت باشد اما تنها بازپرس ویژه قتل در دادسرای ویژه جرایم نوجوانان تهران، یک زن است که وظیفهاش رسیدگی به پروندههای خشن، مخصوصا قتل است که متهمان آن افراد بین ۱۵ تا ۱۸ ساله هستند. خانم مهری درویشی، تنها بازپرس زن در کشور است که حالا در یکی از مهمترین شعبهها، یعنی شعبه ویژه قتل دادسرای ویژه نوجوان فعالیت میکند و آنقدر در کارش جدی است، که به گفته خودش متهمان سابقهدار از دیدن او میترسند؛ چرا که میدانند گریه و نقش بازی کردن در تصمیم خانم بازپرس هیچ تاثیری ندارد و او هرگز در رسیدگی به پروندههای خشن اسیر احساسات نمیشود. بازپرس درویشی تا حالا به پروندههای مهم و خشن زیادی رسیدگی کرده که جزئیات برخی از آنها هرگز از ذهنش پاک نمیشود و در عین حال در برخورد با متهمانی که برای اولین بار مرتکب جرم شدهاند، تلاش میکند به جای مجازات، کاری کند که آنها دیگر سراغ خلاف و ارتکاب جرم نروند. او حالا در گفتوگو با همشهری از جزئیات کارش و قضاوت در یکی از سختترین شعبههای دادسرا میگوید.
به عنوان اولین سئوال خودتان را معرفی کنید و توضیح دهید که چند سال است به قضاوت مشغولید؟
من مهری درویشی، بازپرس دادسرای عمومی و انقلاب تهران، ویژه نوجوانان هستم. در واقع تنها بازپرس زن ویژه قتل هستم که به پروندههای جنایی در حوزه نوجوانان رسیدگی میکنم. بعد از اینکه کارشناسی حقوق قضایی را از دانشگاه تهران گرفتم در امتحان قضاوت شرکت کردم و بعد از قبولی وارد حوزه قضاوت شدم. بعد از گذشت ۱۰ سال از کار در حوزه قضاوت، کارشناسی ارشد حقوق جزا در دانشگاه شهید بهشتی قبول شدم و حالا ۲۲ سال است که سابقه قضایی دارم.
از همان ابتدا به عنوان بازپرس مشغول کار شدید؟
تا سال ۹۵، هنوز هیچ خانمی در قوه قضائیه به سمت بازپرسی نرسیده بود. من آن زمان دادیار اجرای احکام دادسرای محلاتی، ویژه محکومان زندانی بودم که با بیش از ۶۰۰ زندانی سر و کار داشتم. در آن سال دادستان سابق تهران پیشنهاد بازپرسی خانمها را به رئیس سابق قوه قضائیه داده که وی نیز موافقت کرده بود. ۲ نفر بازپرس زن انتخاب شده بودند اکنون یکی از آنها بازنشسته و دیگری معاون دادستان تهران است و من نیز بسیار مشتاق و علاقمند به این کار بودم. از این رو، من هم تقاضا دادم و بعد از بررسی تقاضایم، ابلاغ بازپرسی من در اسفند ۹۵ توسط رئیس سابق قوه قضائیه صادر شد. از ۱۰ اسفند ۹۵، در شعبه بازپرسی دادسرای نوجوانان شروع به کار کردم. اکنون نیز به پرونده های جرایم خشن و قتل در این دادسرا رسیدگی میکنم.
اشاره کردید که علاقمند به این کار بودید، این علاقه و اشتیاق از کجا آمده بود؟
من از بچگی علاقه زیادی به خواندن صفحات حوادث روزنامهها داشتم. یادم است که پولهای توجیبیام را جمع میکردم و روزنامه حوادث را میخریدم و میخواندم و پیگیر داستانهای جنایی بودم. حتی در ترم ۲ دانشگاه که بودم، از دانشگاه نامه گرفتم و به دادگاه کرج رفتم. در آنجا یک قاضی به من کمک کرد و تمام پروندههای قتل شعبه او را خواندم. همان قاضی هم تاثیر زیادی داشت که بخواهم روزی بازپرس بشوم.
درباره شرایط خانوادگی و زندگی خصوصیتان صحبت کنید. شغل شما در زندگی شخصصیتان مشکلی ایجاد نکرده است؟
چند سالی است که ازدواج کردهام اما فررندی ندارم. همسر و خانوادهام باشغل من مشکلی ندارند؛ چون وقتی بعد از پایان زمان کارم به خانه میروم با عشق و علاقه کارهای مربوط به خانه را انجام میدهم و به آشپزی هم علاقه زیادی دارم. نزدیکانم میگویند که فرد صبور و مهربانی هستم و این یعنی اینکه کارم در اخلاق و روابطم در خانه تاثیری ندارد. درخانواده بعنوان یک همسر و فرزند و خواهر با من رفتار میشود؛ نه بعنوان یک بازپرس. از طرفی همسرم وخانواده ام بخاطر شغلم به من افتخار میکنند و همیشه مشوق من هستند.
بازپرس بودن یعنی مواجه شدن با متهمان پروندههای قتل. هنگام مواجه شدن با آنها چه چیزهایی را مد نظر قرار میدهید؟
من به عنوان بازپرس، قبل از دیدن متهم، پرونده را مطالعه میکنم. ادله، جرم ارتکابی، محتویات پرونده و سوابق متهم را بررسی میکنم و با توجه به این وضعیت با متهمان برخورد میکنم.
پس بین متهمان فرق هم قائل میشوید؟
بله. به متهمهایی که فاقد سابقه کیفری باشند، تا جای امکان کمک میکنم. البته به معنی نیست که به متهمان سابقهدار کمک نکنم، برای آنها نیز تا حدودی که قانون مجاز دانسته تلاش خود را میکنم. اما بیشتر تلاشم برای متهمانی است که کانون نرفته باشند و فاقد سابقه هستند. همانطور که گفتم من بازپرس دادسرای ویژه نوجوانان هستم و همه متهمانی که با آنها سر و کار دارم، سنشان بین ۱۵ تا۱۸ سال است. تاجایی که بتوانم سعی میکنم تا برای متهم پشیمان، از نهادهای ارفاقی تعلیق تعقیب استفاده کنم. مثلا مورد داشتیم متهم عصبی بوده، قرص خورده و در حالت گنگی، گوشی دزدیده است. تلاش کردم خودم برایش رضایت شاکی را بگیرم. تا جایی که قانون به ما اجازه داده، حتما کمک میکنیم. خصوصا اینکه ما در این دادسرا با مجرمان نوجوان طرف هستیم و یک قاضی باید حواسش باشد به گونهای به پرونده رسیدگی کند که تا حد امکان، متهم نوجوان پایش به کانون اصلاح و تربیت باز نشود. البته متهمانی هم هستند که سابقه دارند و هر چه تلاش میکنیم به راه درست برگردند، فایدهای ندارد. مثلا به محض اینکه آزاد میشود، دوباره میروند دنبال کار خلاف. دیگر هیچ کمک و ارفاقی نمی کنیم و آنها را روانه کانون میکنیم.
درست است که شما بازپرس سختگیری هستید و متهمان از مواجهه با شما میترسند؟
آنهایی که میترسند، متهمان سابقهداری هستند که من را خوب میشناسند. برای همین تا من را میبینند، وحشت میکنند. چون میدانند که من برای سابقهداران هیچ ارفاقی قائل نیستم. مگر اینکه شکات رضایت دهند. من با جرایم خشن به شدت برخورد میکنم.
واکنش بقیه متهمان از دیدن شما چیست؟
بعضیها وقتی میبینند من خانم هستم تلاش میکنند از راه دیگر وارد شوند، یا جلسه بازپرسی را جدی نمیگیرند و یا از حربه گریه کردن، استفاده میکنند. من اصلا به گریه متهم و خانوادهاش اصلا توجه نمیکنم. به همگی میگویم که گریه کردن آنها نتیجه معکوس دارد. من به واقعیت توجه میکنم، اگر بدانم که متهم تنبیه شده و ترسیده است، از نهادهای ارفاقی که باعث میشود متهم به کانون اصلاح و تربیت نرود استفاده میکنم. وقتی ببینم متهم با توجه به سنش درکی از کاری که کرده نداشته، حتما کمک میکنم. البته متهمان شاید فکر کنند که من بیش از حد سختگیری میکنم اما من در چهارچوب قانون عمل میکنم.
با توجه به اینکه شما خانم هستید، رسیدگی به پروندههای قتل برایتان سخت نیست؟ مثلا ممکن است احساسات شما روی کارتان تاثیر بگذارد؟
درست است که خانم هستم اما اصلا احساسی عمل نمیکنم. به همین دلیل است که با وجود اینکه ۲ شعبه بازپرسی دیگر هم در دادسرای ویژه نوجوانان داریم که بازپرسها آقا هستند، اما پروندههای قتل به من ارجاع میشود. حتی مسئولان آگاهیها و کلانتریها در جرایم خشن و سرقت اصرار دارند که پروندههای متهمان سابقهدار به من ارجاع داده شود. چون میدانند که من متهمان را از قبل میشناسم و فریب حرفهایشان را نمیخورم و گریه متهم روی من تاثیر ندارد. من به عنوان بازپرس جرایم خشن به دادستانی کل کشور معرفی شدهام. من دو پرونده داشتم که در آن مقتولان را سر بریده بودند، که البته بعد از تحقیقات متوجه شدم قاتل بزرگسال بوده و بر اثر مصرف شیشه مرتکب قتل شده است. درست است که این پروندهها باعث تاثر میشوند اما در کارم تاثیر ندارد. من اعتقاد دارم در هر شغلی علاقه شرط بزرگی است و من چون بسیار به کارم علاقه دارم آن را خوب انجام میدهم.
در دادسرای ویژه جرایم نوجوانان چه جرایمی و در چه رده سنی رسیدگی میشود؟
با توجه به ماده ۲۸۵ قانون آیین دادرسی کیفری، مصوب سال ۹۲، به تمامی جرائمی که نوجوان ۱۵ تا ۱۸ ساله مرتکب میشود، بازپرس دادسرای نوجوانان رسیدگی میکند. دادسرای نوجوانان شعب دادیاری ندارد و فقط بازپرس به جرایم آنها رسیدگی میکند. با توجه به این ماده، قتل، نزاع، موادمخدر، مصرف مشروبات الکی، تصادفات جرحی و قتل غیرعمد، جرایم رایانهای، سرقت مسلحانه، سرقت باندی و به طور کلی هر نوع جرمی در شهر تهران اتفاق بیفتد که متهم آن نوجوان باشد، پروندهاش در این دادسرا رسیدگی میشود.
با توجه به پروندههای متعددی که بررسی کردهاید، به نظر شما بیشترین دلایلی که باعث میشود یک نوجوان به سمت خلاف و ارتکاب جرم کشیده شود، چیست؟
در گذشته میگفتند که ارتکاب جرم از سوی نوجوانان به فقر فرهنگی و اقنصادی ارتباط دارد. اما از سال ۹۵ که من بازپرس این دادسرا هستم، متوجه شدم که جرمها فقط به مساله فقره فرهنگی و اقتصادی مرتبط نیست. دلایل متفاوت است و باید بررسی کارشناسی شوند. نسل جدید فرق کرده و خانوادهها باید خیلی بیشتر از گذشته مراقب فرزندان خود باشند. حتی دیدن یک فیلم میتواند باعث شد که نوجوان به سمت خلاف کشیده شود. فیلمهایی که بچهها میبینند خشن است و خانوادهها باید مراقب آنها باشند. آنها را محدود نکنند اما با آنها دوست باشند. استفاده از فضای مجازی برای بچه ها در سنین پایین خطرناک است. ما پرونده قتلی داشتیم که قاتل دختری ۱۲ساله بود. حتما مخاطبان شما ماجرای این قتل را در روزنامه مطالعه کردهاند. این دختر ۱۲ ساله که دوست هم سن و سال خود را به قتل رسانده بود، گوشی موبایلش پر از فیلمهای جنایی و قتل بود. اکنون بسیاری از نوجوانانی که سرقت میکنند، مشکل اقتصادی ندارند. نوجوانانی به مصرف مشروبات الکلی روی میآورند که خانوادههایی کاملا موجه دارند. بنابراین نمیتوان دلایل خاصی راعنوان کرد.
اشاره کردید که خانوادهها باید مراقب رفتارشان با نوجوان ها باشند. تجربه شما از رفتار با آنها چیست؟
من با نوجوانان با زبان خودشان صحبت میکنم. چون در نوجوان امروز نصیحت کردن هیچ تاثیری ندارد. برای مثال وقتی نوجوانی به اتهام مصرف یا حمل مشروبات الکی و حتی مواد مخدر به شعبه من میآید، به جای نصیحت کردن، از مضرات و خطرات این کار میگویم. از نتایج وحشتناک اقداماتشان صحبت میکنم و پروندههایی را به آنها نشان میدهم و با سند توضیح میدهد که این کارشان ممکن است چه عواقب وحشتناکی داشته باشد و البته متوجه شدهام که این راه بیشتر تاثیرگذار و موثرتر است. در پایان هم اگر متوجه شوم که نوجوان متوجه عواقب کارهای خود شده است سعی میکنم به او کمک کنم. مثلا به دادستان پیشنهاد میدهم که چون اولین بارش است، میتوان مجازاتش را تعلیق کرد. به متهم نیز میگویم که تا ۶ ماه اگر به هر دلیلی مرتکب جرم شود این پرونده دوباره به جریان خواهد افتاد و وقتی تشخیص میدهم که خود متهم نیز به خودش کمک میکند، حتما شرایطی را فراهم میآورم تا به کانون فرستاده نشود. حتی آنها را به کلاسهای آموزشی میفرستیم.
در سالهای قضاوتتان کدام پرونده همچنان در ذهنتان مانده و برایتان عجیب بوده است؟
پرونده ای داشتم که متهم بر اثر مصرف شیشه در یک قتل معاونت داشت. یعنی همدست قاتلی شده بود که دو نفر را سر بریده بود. آنقدر پرونده تلخی است که نمیخواهم اینجا جزئیاتش را بیان کنم اما همیشه در ذهنم مانده است.
پرونده دیگری هم که هرگز آن را از خاطر نمیبرم، دوپسریکی ۱۷ساله سابقه دار(سابقه سرقتهای خشن) ودیگری ۱۹ساله، پسری ۱۴ساله سوار بر موتور را درجای خلوت گیر انداخته وموتورش را به زور گرفتند. آنها اورا با تهدید چاقو به پارک سرخه حصاربردند و از او خواستند تا با آنها رابطه برقرار کند ودرحالیکه به شدت اوراموردضرب وجرح قرارمی دادند خواستهشان را تکرارمیکردند. یکی ازآن دوسارق باگوشی موبایلش تمام این صحنهها را فیلم میگرفت. در این بین پسر۱۴ساله ازغفلت زورگیران استفاده کرد وقبل ازاین که به زوراو را مجبور به برقراری رابطه کنند، از مهلکه فرارکرد و ماجرا را با خانواده خود در میان گذاشت. خانواده بلافاصله به کلانتری رفته و ازآنها شکایت کردند. از آنجا که سارقان از بچههای محلهشان بودند، بلافاصله توسط پلیس دستگیروبه دادسرا اعزام شدند. پرونده تفکیک شد سارق زیر۱۸سال با قرارنگهداری موقت به کانون اصلاح وتربیت تهران معرفی شد. پرونده رسیدگی به سارقی که بالای ۱۸سال داشت نیز به همراه متهم به دادسرای ناحیه ۳۴سرقت ارسال شد.
پروندهای دیگری هم داشتم که پسری خیلی خانوادهاش را اذیت میکرد. او نمیخواست به مدرسه برود و پدر و مادرش را اذیت کرده بود. به همین دلیل برادر بزرگترش او را تنبیه کرده بود. بعد از اینکه برادرش او را کتک میزند، او نیز میرود از سوپر مارکت محل، چاقوی صاحب مغازه را برمی دارد و آن را در شکم برادرش فرو میکند. این پرونده برایم بسیار متاثر کننده بود. چرا که پدر و مادر یک فرزند از دست داده بودند و فرزند دیگرشان هم در سن کم شده بود قاتل. هم اولیادم بودند هم خانواده قاتل. در پایان نیز فرزندشان را بخشیدند. خود پسر نیز گریه میکرد که میگفت باورش نمیشود که برادرش را کشته است. این پرونده خیلی مرا اذیت کرد.
رسیدگی به این پروندهها در روحیهتان تأثیر منفی ندارد؟
شاید دانستنش برایتان جالب باشد، بعد از اینکه به اولین پرونده قتل رسیدگی کردم، شبش خواب دایناسور دیدم. اما بعد از آن دیگر برایم همه چیز عادی شد. به طور کلی پرونده ها روی من و روحیاتم تاثیر ندارد. خودم بارها فیلمهای مربوط به صحنه جرم متهمان را که در پرونده است بازبینی میکنم. حتی در زمانهایی که وقت آزاد دارم فیلمهای جنایی میبینم، آن هم به این دلیل که سعی میکنم انگیزهها را بیابم. انگیزه در ارتکاب جرم و قتل بسیار مهم است. اینکه چرا و به چه علت در قتلها افراد را مثله میکنند و یا اینکه فردی فرزند خود را به طرز فجیعی به قتل میرساند و یا چه میشود که فرد مرتکب همسرکشی میشود؟ کشف علتها برایم بسیار اهمیت دارد. تا جایی که میتوانم فیلمهایی که مربوط به پروندههای قتل است را میبینم تا به انگیزهها و علل وقوع جرم پی ببرم.
نظر شما