همشهری آنلاین: کتابهای سینمایی، با اینکه در میان عامه کتابخوانان چندان پرخواننده و متداول نیستند، در شکل دادن به بینش علاقهمندان جدی سینما به فیلمها نقش مهمی دارند. در روزهای اخیر چند کتاب سینمایی مهم به بازار آمده که بعضی از آنها حتی برای مخاطبان تفننی کتابهای سینمایی هم جذاباند. یکی از این کتابها که میتواند علاقهمندانی جز مخاطبان حرفهای کتابهای سینمایی هم داشته باشد، کتاب «نوستالژیِ جای دیگر؛ سهراب شهیدثالث: گفتهها، نامهها، یادداشتها» است که به همت رضا حائری فراهم آمده. دوستداران سینمای ایران و مخصوصا سینمای هنری و سهراب شهیدثالث در این کتاب فرصت آشنایی و درک بیشتر این فیلمساز همواره در غربت را پیدا میکنند. جز این کتاب، دو کتاب ترجمهای دیگر هم به تازگی منتشر شده که در ادامه معرفیشان کردهایم.
نوستالژیِ جای دیگر؛ سهراب شهیدثالث: گفتهها، نامهها، یادداشتها
سال ۱۳۹۵ سینماتک موزه هنرهای معاصر تهران هفته «مروری بر فیلمهای آلمانی سهراب شهیدثالث» را با عنوان «نوستالژی برای جای دیگر» با هنرگردانی رضا حائری و با همکاری سفارت آلمان برگزار کرد. این کتاب که بعد از ۸ سال از آن برنامه منتشر شده، حاصل همان هفته فیلم و در واقع تکمیل آن است.
رضا حائری در معرفی این کتاب نوشته: «سهراب شهیدثالث را بیشتر با غیابش از سینمای ایران به جا میآوریم تا با حضورش. درست است که، علیرغم غیابش پس از فقط دو فیلم، سبک و سایه حضور مصرِّ او را بیشتر از هر کجای دیگر در سینمای ایران میبینیم، ولی او خودش را فیلمسازی متعلق به جایی خاصی نمیدانست و زبان سینمایش را ورای مرزهای جغرافیایی تعریف میکرد. برای همین در آغازِ موفقیت جهانیِ دو فیلم ایرانیاش و در اوج خلاقیت و نیروی جوانی تن به مهاجرت داد.
شهیدثالث در بحبوحه یکی از پویاترین جریانهای سینماییِ جهان، یعنی «سینمای نوین آلمان»، پا به آلمانِ غربی گذاشت و از معدود فیلمسازانی شد که توانستند در خارج از محدوده زبان مادری، و در جامعه و فرهنگی بیگانه، به ساخت فیلمهایی به سبک خود بپردازند. اما ناسازگاریِ او با جامعه آلمان کمتر از ایران نبود. از نوشتههایش چنین برمیآید که مایل نبوده او را فیلمسازِ مهاجر یا ایرانی یا هرکجاییِ ساکن آلمان بپندارند، بلکه میخواسته او را کارگردانی صاحبسبک و فیلمسازی بشناسند که در سینمای آلمان کار میکند. وقتی بهتدریج فهمید که باید از این خواسته دست بشوید خود را «کارگر مهمانِ» سینمای آلمان نامید و آخر کار از آلمان نیز مهاجرت کرد.
«نوستالژیِ جای دیگر» مجموعهای است از گفتهها، یادداشتها، و نامههای شهیدثالث، به همراه مقالاتی از نشریات آلمانیزبان و مطالبی از همکاران و همچنین گفتوگوهای نگارنده با دوستان و نزدیکان او از زمانی که در آلمان اقامت گزید تا آن وقت که در آمریکا درگذشت. اما شاید بد نباشد که این کتاب را «فیلم مستند» ی مکتوب در نظر بگیرید، فیلمی که سازنده آن میخواسته تا هرچه را در مسیر جستوجو از هنرمندی رادیکال و سازشناپذیر و با شخصیتی بسیار پیچیده یافته، بدین شیوه تا حدی مستقل از هم و بیطرفانه و بدون دخالت و دستکاری در اختیار مخاطب بگذارد. شاید بدینگونه تصویر معترض، گاه متناقض، ناسازگار و در عینِ حال پر از شفقت و انساندوستیِ شهیدثالث وفادارانهتر به مخاطب و علاقهمندان آثارش منتقل شود.»
«نوستالژیِ جای دیگر؛ سهراب شهیدثالث: گفتهها، نامهها، یادداشتها» را نشر گمان در ۴۲۴ صفحه و به قیمت ۷۵۰ هزار تومان منتشر کرده است.
تاریخ پنهان سبکهای سینمایی
مسعود مدنی که معمولا برای ترجمه کتابهای فیلمنامهنویسی از جمله کتابهای سید فیلد شناخته میشود، بعد از مدتها کتابی جز آموزش فیلمنامهنوسی ترجمه کرده. «تاریخ پنهان سبکهای سینمایی» نوشته کریستوفر بیچ، ترجمه جدید مسعود مدنی است که انتشارات آبان آن را منتشر کرده است.
تصویری که بر روی پرده سینما ظاهر میشود، نتیجه مستقیم و ملموس تلاشهای مشترک کارگردان و فیلمبردار است. «تاریخ پنهان سبکهای سینمایی» نخستین مطالعهای است که بر همکاریهای بین کارگردانان و فیلمبرداران تمرکز دارد، شراکتی که از سالهای اولیه عصر سینمای صامت نقش حیاتی در سینمای آمریکا ایفا کرده است. کریستوفر بیچ استدلال میکند که درک همکاری پیچیده کارگردان و فیلمبردار مدل مهمی را ارائه میدهد که مفهوم رایج کارگردان به عنوان مؤلف را به چالش میکشد. با استناد به تاریخ شفاهی، نشریات تجاری اولیه صنعت و سایر مواد اولیه، بیچ نوآوریهای کلیدی مانند فوکوس عمیق، رنگ و فیلمبرداری دیجیتال را بررسی میکند و بدین ترتیب تاریخ روشنی از این هنر ارائه میدهد. از طریق تحلیل چندین همکاری کلیدی در سینمای آمریکا از عصر صامت تا اواخر قرن بیستم، مانند همکاریهای د. و. گریفیث و بیلی بیتزر، ویلیام وایلر و گرگ تولند، و آلفرد هیچکاک و رابرت برکس، این کتاب حیاتی بر اهمیت فیلمبرداران در توسعه تکنیک سینمایی و بیان سبک بصری در فیلم تأکید میکند.
کتاب «تاریخ پنهان سبک های سینمایی» با زیر عنوان «فرآیند همکاری فیلمبرداران و کارگردانان در سینمای امریکا تا آغاز عصر دیجیتال» به همت نشر آبان در ۳۲۰ صفحه و به قیمت ۳۵۰ هزار تومان منتشر شده است.
الگوهای زمان؛ کنجی میزوگوچی و دهه ۱۹۳۰
«الگوهای زمان؛ کنجی میزوگوچی و دهه ۱۹۳۰» نوشته دونالد کیریهارا با ترجمه علی جمشیدی را به تازگی نشر نگاه منتشر کرده است. کیریهارا بهجای کلیگویی و ستایش انتزاعی از کنجی میزوگوچی به دورانی از سینمای این کارگردان ژاپنی میپردازد که کمتر به آن توجه شده است. دهۀ سی میلادی در سینمای میزوگوچی دورانی است که هنوز توجه فستیوالهای غربی به او جلب نشده و کارگردان مشغول واکاوی سینما بهعنوان عنصری غربی است تا شیوۀ مواجههاش را با این عنصر بسنجد، یعنی یکسره در فرم سینماییِ همکاران غربیاش ادغام شود و یا با گسستی تاموتمام، فرمی نو برای خود «ابداع» کند. او با خُلقِ مخالفخوانی که داشت، نه انتخاب اول را برگزید و نه دوم را. در عوضِ تخریب ارزشهای تثبیتشدۀ سینمایی، استادانه به فهم و بازشناسی آن ارزشها پرداخت تا بتواند آن ارزشها را به واسطۀ سنتهای ژاپنی، در سینمای خود درونی کند.
این کتاب میخواهد بداند اعمال و راهبردها در فیلمهای میزوگوچی چگونه به تأثیری که در پیاش بودند دست یافتند؟ در جایگاه راوی، این فیلمها بهدنبال چه هستند؟ کارکرد بخشهای مختلف آنها چیست؟ به شکل خاصتر، ما در این کتاب پرسشهایی پیش میکشیم که دیگران طرح کردهاند و همچنان بیپاسخ ماندهاند و میکوشیم آنها را در راستای مضمون مطلوب خویش دنبال کنیم. اگر سینمای میزوگوچی محصول ژاپنِ قرن بیستم است، بیننده قرار است چگونه روایت، تاریخ و فرهنگ را دریابد؟ اگر روایت بهنظر در انتقال معنا به بیننده کوتاهی کند، آنگاه چه قواعد و رمزگانی برای فهمپذیر کردن داستان و سرپا نگه داشتنش نیاز است؟ مثلاً چرا شخصیتها انگار از رخدادهایی که بر آنها اثرگذارند دوری میجویند؟ آیا این فاصلهگیری به بیننده در گرد هم آوردن عناصر داستان یاری نمیرساند؟ اگر فیلمی از میزوگوچی به نظر رندانه و کنایهآمیز میآید، آنگاه باید پرسید سرچشمۀ این رندی و کنایهآمیزی در کجاست؛ اینکه ما بینندگان چه چیزهایی را در خللوفرجِ داستان باید مفروض بپنداریم. اگر فیلم «عجیب به نظر میآید»، اگر بر نشان دادن امری تکنیکی در فیلم پافشاری میکند، آنگاه توسل به سنتِ انسجام روایی (همچون روابط علیمعلولی) در خوانش فیلم چه پیامدی میتواند داشته باشد و این پیامد چه چیزی را در باب انتظارات و مفروضات ذهنی بیننده از روایت سینمایی آشکار میکند؟ و درنهایت، هدف دریافت این مهم است که فیلمهای او چگونه به زمانۀ ساختشان و تفاوتهای ایجابی با همعصرانش دامن میزنند؛ قدرت این فیلمها در چیست و چگونه ما را با خود همراه میکنند. تمرکز من بر دورۀ کاری او در دهۀ سی میلادی است؛ نه ازآنرو که میزوگوچی در این دهه چند فیلم بیرقیب و اثرگذار ساخته، بلکه به این دلیل که در این دهه هنوز ازآنخودسازی [در خوانش] شرقشناسانه دربارۀ میزوگوچی رخ نداده بود. بدین شکل، امیدوارم میزوگوچی را نهفقط در قامت یک کارگردان ژاپنی جذاب، بلکه همچون فیلمسازی نشان بدهم که آثارش اجازه میدهد با رسوم ژاپنی کنار بیاییم و همچنین ابزارهایی که به یاریشان بر این رسوم تأکید میشود.
«الگوهای زمان؛ کنجی میزوگوچی و دهه ۱۹۳۰» در ۴۴۸ صفحه از سوی نشر نگاه روانه بازار شده است.
نظر شما