به گزارش همشهری آنلاین، در دنیای امروز، صدای زنگ هشدار تلفنهای همراه زودتر از طلوع خورشید شنیده میشود. خیابانها پر از مادرانی است که با عجله بچههایشان را به مدرسه میرسانند و سپس به سوی محل کار خود میروند. مادر بودن دیگر تنها به خانه و آشپزخانه محدود نمیشود. مادران شاغل نقشهایی چندگانه را بر عهده دارند؛ از مدیر پروژه در محل کار گرفته تا مربی، مشاور و همدم در خانه. اما پشت این ظاهر هماهنگ، چالشها و دغدغههای بسیاری پنهان است که زندگی آنها و فرزندانشان را تحت تأثیر قرار میدهد.
برای فرزندان، بعضی روزها انتظار کشیدن برای بازگشت مادر، شبیه به لحظاتی بیپایان است. سوالاتی که در ذهن بچهها میچرخد: «چرا مامان مثل بقیه مادران در خانه نیست؟»، «آیا کار مامان مهمتر از من است؟» از سوی دیگر، مادران با این حس مداوم مواجه هستند که آیا توانستهاند بین کار و خانه تعادل ایجاد کنند؟ آیا فرزندانشان به اندازه کافی از توجه و عشق بهرهمند میشوند؟
در این میان، مسئله تأثیر شاغل بودن مادران بر تربیت و رشد عاطفی فرزندان به یکی از موضوعات بحثبرانگیز تبدیل شده است. در جامعهای که حضور زنان در محیطهای کاری گستردهتر از گذشته شده، برخی معتقدند که شاغل بودن مادران ممکن است زمان کمتری برای ارتباط عاطفی و تربیتی با فرزندان فراهم کند و بهطور بالقوه بر رشد عاطفی، تربیتی و روانشناختی آنها تأثیر منفی بگذارد. از سوی دیگر، برخی تحقیقات نشان دادهاند که شاغل بودن مادران میتواند الگوهای مثبتی از استقلال، مسئولیتپذیری و موفقیت را به فرزندان منتقل کند. در این زمینه، فاطمه شجاعی، پژوهشگر و فعال حوزه زنان و خانواده به ارائه توضیحاتی میپردازد.
استقلال اقتصادی زنان؛ انتخابی آگاهانه یا تحمیلی؟
فاطمه شجاعی، پژوهشگر و فعال حوزه زنان و خانواده در رابطه با تأثیر اشتغال زنان بر تربیت و رشد عاطفی فرزندان معتقد است که استقلال اقتصادی حقی مسلم برای هر زن است، حقی که با نقش مادری از بین نمی رود. او میگوید: «ما باید مسیر درست را طی کنیم؛ به جای اینکه زنها را به فعالیت در بازار کار تشویق کنیم، ساز و کار اجرایی و عملیاتی برای حقوق مالی زنان در ایام زوجیت، حق ارث زنان و... در نظر بگیریم. این ساز و کار مبتنی بر فرهنگ و ارزشهای جامعه و قوانین کشور به زنان کمک میکند تا در کنار دستیابی به استقلال اقتصادی و رشد و توسعه فردی، نقشهای جنسیتی مانند مادری و همسری را به خوبی ایفا کنند و همزمان به فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و سایر عرصهها نیز بپردازند.»
شجاعی تأکید میکند که اشتغال تمام وقت، مخصوصاً برای مادران، در برخی موارد میتواند چالشی برای تربیت فرزندان ایجاد کند، چرا که شغل تمام وقت زمان زیادی را از مادران میگیرد. با این حال، او به اشتغال به عنوان یک تحمیل اجتماعی نیز اشاره دارد و میگوید: «در بسیاری از موارد، اشتغال به جای اینکه یک انتخاب برای زنان باشد، به عنوان راهی برای کسب استقلال مالی به زنان تحمیل میشود. این مسئله زنانی را که میخواهند با حفظ حق استقلال مالی به امور خانواده و فرزندان خود نیز بپردازند، بر سر دو راهی انتخاب سخت قرار می دهد، اغلب زنان یا دچار فشار نقشی هستند یا با انتخاب یکی از این دو و محرومیت از حق دیگر مواجه می باشند.»
او معتقد است که اشتغال زنان نباید به عنوان یک الزام در زندگی آنها تلقی شود، بلکه باید به عنوان یک انتخاب آزاد و آگاهانه در نظر گرفته شود؛ انتخابی که بر اساس علاقه، فرصت و شرایط فردی باشد، نه تنها برای کسب درآمد و تأمین هزینههای زندگی. البته، این موضوع در مورد زنانی که خودسرپرست یا سرپرست خانوار هستند، شرایط متفاوتی دارد.
این فعال حوزه زنان همچنین به بحث تربیت فرزندان در بستر خانوادههای شاغل میپردازد و اظهار میکند: «برخی معتقدند شاغل بودن مادران باعث افزایش اعتماد به نفس و استقلال فرزندان میشود و برخی دیگر به مشکلات عاطفی و تربیتی اشاره دارند. اما اگر به نظم و چینش نقشها در خانواده از منظر اسلام برگردیم، خواهیم دید که مسئولیت مراقبت از فرزندان، تر و خشک کردن آنان و انجام امور منزل به شکلی که امروز رایج است، لزوماً بر عهده مادران نبوده و این نقشها به «نظام دایگی» سپرده میشد. نکته مهمی که نباید مورد غفلت قرار بگیرد و نقش تعیین کنندهای در نظم خانواده و سبک زندگی دارد، قوانینی حمایتی برای تقویت نقش «قوامیت مردان» در خانواده استما نیاز به سازوکارهای قانونی و فرهنگی داریم که استقلال اقتصادی زنان را تضمین کند، به گونهای که این استقلال در چارچوب نقشی که مردان در خانواده به عنوان قوام دارند، قرار گیرد.»
شجاعی تأکید میکند که زنان باید آزادی انتخاب داشته باشند؛ اینکه بخواهند شاغل باشند(شغل به معنای حضور در ساعات معین در محل کار و کسب درآمد) یا به خانهداری بپردازند، نباید اجباری یا تحمیلی باشد. او میگوید: «اینکه یک زن بخواهد شغلی داشته باشد و درآمدی کسب کند، یا خانهدار باشد و به امور خانواده و فرزندان بپردازد، و درکنار آن فعالیت اجتماعی، سیاسی یا فرهنگی داشته باشد انتخاب خود اوست و نباید با نادیده گرفتن حقوق مالی زن خصوصاً در ایام زوجیت، زنی مجبور به انتخاب شغلی برای تامین مالی خود باشد.»
توانمندسازی زنان؛ راهی برای تقویت پیوند عاطفی مادر و فرزند
در دنیای امروز، بسیاری از مادران علاوه بر مسئولیتهای خانوادگی، وظایف شغلی نیز بر عهده دارند. این مسئله، زمان آنها را برای تعامل با فرزندانشان محدود کرده و ممکن است به چالشهایی در برقراری ارتباط عاطفی منجر شود. با این وجود، کیفیت رابطه میان مادران شاغل و فرزندان، تنها به میزان زمان سپریشده با یکدیگر بستگی ندارد، بلکه به نحوه استفاده از این زمان و ایجاد تعاملات مثبت و سازنده مرتبط است. با توجه به فشارهای ناشی از کار و خانه، یافتن راهکارهایی برای تقویت پیوند عاطفی میان مادران و فرزندان حتی در زمان محدود، امری ضروری به شمار میرود. شجاعی در این خصوص معتقد است که مادران برای بهرهبرداری بهتر از زمان محدود خود با فرزندان، نیازمند رشد فردی و توانمندسازی هستند. این پژوهشگر توضیح میدهد: «مادری که خسته از کار روزانه به خانه میرسد، به سختی میتواند مهر و محبت و ارزشهای فرهنگی را به فرزند خود منتقل کند. برای اینکه یک زن بتواند این نقش را به خوبی ایفا کند، باید ابتدا رشد فردی داشته باشد.»
به گفته شجاعی، بسیاری از آسیبهای اجتماعی مانند افزایش طلاق، کاهش سن اعتیاد و مفاسد اخلاقی ریشه در بر هم ریختن و جابهجایی نقش های جنسیتی و تحمیل نقشها و مسئولیتهای مردانه به زنان است. او افزود: «زنان وارد عرصههای اجتماعی شدند تا با مشارکت و همکاری در موقعیتهای مختلف جامعه نقشآفرینی کنند و جامعه و کشور از توانمندیها و استعدادهای آنان بهرهمند شود. اما این تحول در شرایطی رخ داد که هیچ زیرساخت مناسبی برای حمایت از نقشهای منحصربهفرد و بنیادین زنان در خانواده، مانند مادری و همسری، فراهم نشده بود و این روند همچنان ادامه دارد. نتیجه آن، آسیبهای اجتماعی ناشی از این فقدان و جابهجایی نقشهاست که فشارهای سنگین و جبرانناپذیری را بر خانوادهها تحمیل کرده است.»
شجاعی بر ضرورت فراهم نمودن زیرساختهای فرهنگی و قانونی برای حمایت از نقشهای جنسیتی زنان و مردان تأکید میکند و خاطرنشان میکند که بدون این زیرساختها، نه تنها زنان بلکه کل خانواده و نهایتاً جامعه تحتتأثیر آسیبهای جدی قرار خواهد گرفت.
نظر شما