سه‌شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۸ - ۰۸:۴۴
۰ نفر

زهرا رفیعی: تاثیر عدم‌کنترل خشم بر کودکان همان‌قدر مخرب است که در بزرگسالان اما کودکان زودتر یاد می‌گیرند چطور با یک نفس عمیق یا یک لیوان آب سرد می‌توان آرامش را به‌دست آورد.

چند وقتی است که در تهران مراکز فرآموز شهرداری تهران این آموزش را به‌صورت متمرکز ارائه می‌کنند.

براساس استانداردهای سازمان بهداشت جهانی 7 رفتار پرخطر وجود دارد که کودکان باید در کودکی با آموزش، از آن مصون بمانند. این رفتارهای پرخطر هفت‌گانه شامل استعمال دخانیات، مواد‌مخدر، تغذیه ناسالم، ‌تحرک ناکافی، رفتارهایی که سلامت روان را تهدید می‌کنند، رفتارهایی که منجر به حادثه می‌شوند و رفتارهای غیرایمن جنسی است.

معاونت اجتماعی و اداره کل سلامت شهرداری تهران از میان این سرفصل‌ها بحث پیشگیری از استعمال مواد‌مخدر و سیگار، خودشناسی و ارتقاء عزت نفس و کنترل خشم را در 5 مرکز به نام فرآموز به کودکان یاد می‌دهد. این مراکز در فصل مدارس با همکاری آموزش و پرورش در دو نوبت کاری صبح و بعدازظهر پذیرای دانش‌آموزان دبستانی هستند.

فرآموز دبستان، زمانی کاوشکده بوده است و الان هم در برخی از کلاس‌هایش به همان آموزش‌های قبلی می‌پردازند.

در ایام مدرسه روزانه 200 تا 250 کودک 7 تا 12 ساله از مراکز فرآموز بازدید می‌کنند و در کارگاه‌های مختلف با موضوعی که مرکز به آن اختصاص دارد آشنا می‌شوند. در فرآموز دبستان، بچه‌ها مهارت کنترل خشم را فرا می‌گیرند.

در «کارگاه نمایش» کودکان با ماسک حیوانات مختلف در نمایش شرکت می‌کنند. تم اصلی داستان را مربی به آنها می‌گوید و آنها خودشان جای شخصیت‌های داستان صحبت می‌کنند. جغد دانای داستان گمشدگان جنگل را کمک می‌کند تا راهشان را پیدا کنند ولی نکته کارگاه نمایش این است که بچه‌ها خودشان راه‌های مقابله با خشم را به همدیگر می‌گویند.

سارا قائمی، مربی کارگاه نمایش این مرکز در مورد کارگاه نمایش می‌گوید: وقتی از بچه‌ها پرسیده می‌شود که «گنجشک داستان که حالا به‌دلیل گم‌شدن عصبانی است چه باید بکند؟» می‌گویند که باید یک نفس عمیق بکشد، جمله‌ای را که باعث آرامش‌اش می‌شود تکرار کند، لبخند بزند، یاد خدا بیفتد، به چیزهای خوب فکر کند یا یک لیوان آب سرد بخورد.

آنها حتی می‌دانند وقتی عصبانی شدند چطور آن را با چیز دیگری جابه‌جا کنند. خودشان پیشنهاد می‌دهند که یک کاغذ خط‌خطی کنیم، درد‌دل کنیم، در اتاقمان داد بزنیم  یا به کیسه بوکس مشت بزنیم. البته این توانایی را بچه‌های بالای 9 سال دارند و این موضوعات به کودکان زیر 9سال آموزش داده می‌شود.

در کارگاه بعدی که «شهر سالم» نام دارد ماکت‌هایی از خانه‌ها و خیابان‌ها قرار دارد؛ نیمی در روز و نیمی‌در شب. در نیمه‌ شب، فردی نقاشی شده‌است که در حال پرت‌کردن زباله از طبقه سوم به کوچه است. در نیمه ‌روز نیز 2نفر که به خاطر تصادف یقه هم را گرفته‌اند نقاشی شد‌ه‌اند. بچه‌ها به‌عنوان ناظر بیرونی به هر دو طرف توصیه‌هایی می‌کنند.

معصومه مهرورز، مربی این کارگاه می‌گوید: در این کارگاه سعی می‌شود با وقت محدودی که وجود دارد برخی از مهم‌ترین مسائل شهری که آدم‌های این شهر درگیر آن هستند به بچه‌ها نشان داده شود تا یاد بگیرند چطور می‌توانند با آن برخورد کنند  یا بدون اینکه برای کسی مزاحمتی به‌وجود بیاید با آن کنار بیایند. آنها همچنین در این کارگاه یاد می‌گیرند که درباره کار اشتباهی که دیگران انجام می‌دهند چطور صبور باشند.

بچه‌ها تجربیات خود را نیز در این کارگاه با دوستانشان در میان می‌گذارند. بیشتر تجربیات آنها مربوط به شب‌ها در خانه است؛ زمانی که بیشتر اعضای خانواده دور هم جمع شده‌اند.

آنها سؤالاتی در مورد این دارند که چه کار کنند که پدر یا مادرشان از دست آنها عصبانی نشوند و کتک نخورند. برخی از تجربه‌ها هم از اشتباهاتی است که پدر و مادرها می‌کنند. بچه‌ها صادقانه آنها را تعریف می‌کنند و دنبال راه حل می‌گردند.

ماکت روز، 2مرد دست به یقه را نشان می‌دهد که به‌دلیل تصادف با هم دعوا می‌کنند. در این قسمت از کارگاه شهر سالم بچه‌ها برخی از قوانین راهنمایی و رانندگی را نیز یاد می‌گیرند تا وقتی فردی تخلف کرد بدانند که مقصر کیست.

دانستن اینکه حق با چه کسی است خیلی از مشکلات و سؤالات بچه‌ها را حل می‌کند و در واقع ادعای ناحق از بچه‌ها گرفته می‌شود. به‌طور مثال وقتی بچه‌ها بدانند چرا پلیس موتورسواری را که بیش از ظرفیت سوار کرده یا پدرشان را که کمربند نبسته است جریمه می‌کند، کمتر عصبانی می‌شوند.

آشغال ریختن همسایه، بلند با موبایل حرف زدن، دعوا بر سر جای پارک در پارکینگ، سیگار کشیدن در اماکن عمومی و... مسائلی است که به‌نظر بچه‌ها در مورد آنها کاری از دستشان بر‌نمی‌آید. بچه‌ها با رفتارهای خود سعی در تغییر دیگران می‌کنند. به‌طور مثال وقتی والدینشان آشغال می‌ریزند آنها مصرانه آشغال را در دستان خود نگه می‌دارند تا به والدینشان یاد دهند باید آشغال را درون سطل ریخت.

آنها یاد می‌گیرند که تذکر دادن به والدین به‌صورت مستقیم زیاد خوشایند آنها نیست پس باید راه‌های جایگزین را پیدا کرد.

در این بین بچه‌ها راه‌حل‌های کارتونی هم به ذهنشان می‌رسد. یکی از بچه‌ها برای کسی که آشغال روی زمین می‌ریزد پیشنهاد داده بود با نخ، آن آشغال را به‌خودش وصل کنیم تا هر جا می‌رود با او باشد.

بچه‌ها در برابر آدم‌های خشمگین دچار اضطراب و ترس می‌شوند. یکی از کارایی‌های این کارگاه کاهش اضطراب و ترس آنهاست. معصومه مهرورز می‌گوید: بچه‌ها می‌پرسند «آدم‌هایی مثل دزدها و قاتلان که افراد خشنی هستند چه شکلی هستند و اگر یک نفر با ما دعوا کرد چه باید به او بگوییم؟»راه حل‌های این قسمت را هم بچه‌ها می‌دهند. بچه‌ها به هم می‌گویند که چطور با نفس عمیق‌ کشیدن یا شمردن تا عدد 10 بر احساس خود غلبه کنند و بعد جواب درست را بدهند یا از کمک دیگران استفاده کنند.

کارگاه بعدی «زیست‌شناسی» است. در این کارگاه بچه‌ها بیشتر نگران پدرومادرهایشان می‌شوند چون به آنها گفته می‌شود افرادی که بیشتر عصبانی می‌شوند و کنترلی بر آن ندارند 10 سال از عمرشان کم می‌شود. در این کارگاه داستان از حیوانات شروع می‌شود؛ از خصوصیات حیوانات و نحوه رفتار آنها. در مرحله بعد به‌ خصوصیات انسان‌ها می‌پردازند.

به آنها گفته می‌شود که سیستم عصبی و گردش خون و گوارش با کدام بخش‌های بدن در ارتباط است و برای اعضای بدن کسانی که بیشتر عصبانی می‌شوند چه اتفاقی می‌افتد.

زهرا حسین‌زاده، مربی این بخش در مورد این کارگاه می‌گوید: بچه‌ها معمولا با موضوع سکته قلبی در میان اعضای خانواده یا اطرافیانشان آشنا هستند. به آنها می‌گوییم که کسانی که کنترلی بر عصبانیت خود ندارند 14 برابر بیشتر از دیگران امکان سکته‌کردنشان وجود دارد. یکی از بچه‌ها جلسه پیش از من پرسید: «مامانم به همه‌چیز‌ گیر می‌دهد من چه کار باید بکنم که او سکته نکند؟»

در این شرایط ما به آنها یاد می‌دهیم که چطور مادرشان را آرام کنند.

احساس عصبانیت به‌خودی خود بد و نادرست نیست بلکه نحوه ابراز آن است که می‌تواند مشکل‌ساز باشد. در این کارگاه‌نیز بچه‌ها علاوه بر اینکه یاد می‌گیرند که عصبانیت باعث آسیب‌دیدن مغز و چشم و معده و... می‌شود یاد می‌گیرند که چطور آن را کنترل کنند.
کارگاه بعدی فراگیری مهارت‌های اجتماعی در هنگام خشم است. این مهارت‌ها در قالب داستان عصبانی‌شدن یک رفتگر به‌دلیل آشغال ریختن دیگران ارائه می‌شود. بچه‌ها هر چیزی را که در کارگاه‌های قبلی یاد گرفته‌اند به بازیگر این نمایش که می‌تواند یکی از بچه‌ها باشد می‌گویند تا او هم خشم خود را کنترل کند.

در برخورد با خشم، آدم‌ها معمولا 2دسته می‌شوند؛ عده‌ای خشونت‌گرا هستند و عده‌ای قربانی. کودکان باید یاد بگیرند که در هیچ‌یک از این دو دسته قرار نگیرند و علاوه بر کنترل خشم خود، اوضاع را نیز کنترل کنند.

بچه‌هایی که اعتماد به نفس بالایی دارند ولی در عین حال احساس امنیت نمی‌کنند سعی می‌کنند با خشونت به آرامش و امنیت برسند؛ با اذیت و آزار لفظی شروع می‌کنند و با مسخره و تحقیر کردن ادامه می‌دهند و در مواردی هم کار را به کتک‌کاری می‌رسانند. در عوض بچه‌هایی که نقش قربانی را دارند گوشه‌گیر و منزوی هستند. این دسته از بچه‌ها در مقابل آزار همکلاسی‌ها و هم‌مدرسه‌ای‌هایشان سکوت می‌کنند و جرات اعتراض و شکایت ندارند و بنابراین به روش‌های مختلف از مدرسه فرار می‌کنند.

سولماز دائی، مربی این کارگاه می‌گوید: معمولا در آن نیم ساعتی که بچه‌ها پیش ما هستند نمی‌توان فهمید جزو کدام گروه هستند ولی امیدواریم که از مجموع کارگاه‌هایی که هر کدام حداکثر نیم‌ساعت است استفاده کنند.

در هر یک از کارگاه‌های فرآموز دانش‌آموزان حدود نیم ساعت آموزش می‌بینند و هیچ‌کدام از مربی‌ها مطمئن نیستند که این بچه‌ها که به دید یک اردوی آموزشی از مدرسه خارج شده‌اند تمام مطالبی را که به آنها ارائه می‌شود یاد بگیرند.

کد خبر 88611

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز