پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۸ - ۱۳:۱۲
۰ نفر

ژئولینو - ترجمه مهرزاد فتوحی: کونگ‌فو فقط نوعی ورزش رزمی نیست.

در مدرسه‌ای در شهر «هانویان» در مرکز چین، نوجوان‌های کونگ­فوکار، یاد می‌گیرند که چگونه با تمرین، خود، زندگی و نظم آن را هدایت و کنترل کنند و آن را تغییر دهند.

مجله «ژئولینو» در گزارشی از این مدرسه، ما را با نوجوانی به نام «بای­بینگ­تائو» آشنا می‌کند. او با سرسختی تمرین می­کند؛ تمرین‌های بدنی و روحی.

بای بینگ­تائو در مقابل استاد بزرگش،«دای کانگ»، ایستاده است؛ عضله‌هایش را منقبض می­کند، چهره‌اش را در هم می­کشد و بلند فریاد می­زند. پای راستش را به سرعت بلند می­کند و با تمام توان به سپر محافظی که در دست معلمش قرار دارد، می‌کوبد. معلم با حرکت سر او را تأیید می‌کند. کارش درست بوده. حالا باید خیلی سریع سراغ حرکت بعدی برود.

دست‌ها رو به جلو، یک قدم به پیش؛ بچه­ها بیشتر روز را درحیاط مدرسه دای‌شی‌من، کونگ­فو تمرین می‌کنند

بای‌بینگ­تائو هنگام حمله فریاد می­زند. این کار برای رها کردن انرژی و حفظ تعادل است

پسر نوجوان سرسختانه و پیگیر، تمرین می­کند. هیچ‌کدام از 17 شاگرد دیگر مدرسه «دای‌شی‌من» به اندازه او تمرین و برای یادگیری، تلاش نمی‌کنند. این مدرسه در شهر کوچک هانویان در ایالت «سی‌چوان» در مرکز چین قرار دارد. اینجا مدرسه کونگ‌فو است و پسرها هنررزم باستانی چینی را یاد می­گیرند. آنها باید این توانایی را به‌دست بیاورند که از یک سو سرحال و قبراق باشند و تعادل بدنشان را حفظ کنند و از سوی دیگر بتوانند بدون هیچ سلاحی، حمله دشمن فرضی را دفع و ازخود دفاع کنند. برای رسیدن به چنین توانایی‌ای، آنها باید تمرین‌های جسمی و روحی زیادی را انجام دهند و با انجام این تمرین‌های سخت باید بتوانند به خوبی بر جسم و روحشان تسلط پیدا کنند؛‌ کار مشکلی است.

شیوه آموزش در این مدرسه، شیوه سنتی است. استاد بزرگ، همه تمرین‌هایی را که در دوران یادگیری خودش انجام داده به شاگردانش آموزش می­دهد. برای منظم بودن و رعایت قوانین مدرسه هم سختگیری می­شود. اینجا  نظم خیلی مهم است و هر شاگردی که قوانین را رعایت نکند تنبیه می­شود.

روز قبل این اتفاق برای بای افتاد. او با چند تا از هم‌کلاسی‌هایش دعوا کرد. دعوا راه انداختن خلاف قانون است؛ پس او باید دست‌هایش را مشت و عضله‌هایش را منقبض کند و رو به دیوار بایستد؛ این یک تنبیه است. شاید به نظر کار راحتی باشد ولی این‌طور نیست. او در این وضعیت نباید هیچ حرکتی بکند. به این حالت می‌گویند «حالت اسب»، یعنی حالتی که در آن، شخص آرام و بی حرکت، ولی در حقیقت آماده حمله و دفاع است. صورت بای پوشیده از دانه‌های عرق شده. پس از 15 دقیقه، استاد بزرگ به او می‌گوید: «بس است!» و بای بدون آن‌که خم به ابرو بیاورد با چهره آرام  پیش بقیه شاگردها  برمی‌گردد.

صبحانه مقوی؛ «عمه لیو» هر روز صبح سوپ خوشمزه­ای می­پزد. سوپ امروز با رشته است ولی روزهای دیگر با برنج وانواع سبزیجات

 

برای اجرای این تمرین لازم است عضله‌های بدن کشش لازم را داشته باشند؛ برای همین همه شاگردها روزی چند ساعت تمرین‌های کششی انجام می‌دهند؛ تمرین‌هایی شبیه به تمرین­های ژیمناست‌ها

این پسر نوجوان مثل بقیه شاگردان ازخانواده‌ای بسیار فقیر به این مدرسه آمده است؛ خانواده‌ای که نمی­توانستند از او نگهداری کنند و برای همین هم او را به این مدرسه شبانه‌روزی فرستادند. بای دلش نمی‌خواسته به اینجا بیاید، شاید به همین دلیل است که مدام با بقیه شاگردان دعوا می­کند. پرخاشگری او نوعی ابراز نارضایتی از دورشدن از خانواده است. اما استاد بزرگ به آینده این نوجوان با استعداد خوش‌بین است. او می­گوید: «بای فقط لازم دارد نظم و قانون را بیاموزد. وقتی بتواند به خودش مسلط شود و قدرت و توانایی‌اش را کنترل کند، می‌تواند یک کونگ‌فوکار بزرگ شود.» و از نظر او این حرف یعنی این که: «به انسان بهتری تبدیل شود.»

پیشرفت هیچ‌کدام از شاگردان مدرسه مثل بای بینگ­تائو نبوده است. به نظر مربی­اش او استعداد زیادی دارد و می تواند آینده خوبی در این رشته داشته باشد.

شاید به نظر کمی عجیب باشد، ولی نه فقط بای، بلکه همه شاگردان این مدرسه، با وجود همه سختگیری‌های مربی‌شان، او را خیلی دوست‌دارند و به او احترام می­گذارند. او به زندگی این پسرها نظم داده. آنها به راهنمایی های او احتیاج دارند تا مبادا رشته کار از دستشان در برود و نتوانند به موفقیتی دست پیدا کنند. این‌جا، در این منطقه اگر کسی نتواند کار مناسبی در معدن پیدا کند به سختی می‌تواند شغل دیگری دست‌و پا کند. خیلی از جوان­ها گرفتار باند‌های قاچاق مواد مخدر می‌شوند. اما خوشبختانه در این مدرسه بچه­ها برای روبه‌رو شدن با آینده و خطرهایی که آنها را درجامعه تهدید می­کند، به خوبی آماده می­شوند.

 

تمرین‌های کونگ‌فو کارساده‌ای نیست؛ مشت‌های گره شده زخمی خبر از تمرین­های سخت می­دهند

شب­ها وقت تماشای تلویزیون است؛ سرگرمی جذاب همه و پنجره‌ای به جهان عجیب. ولی انتخاب برنامه و  شبکه ای که برای همه شاگردان جالب باشد خیلی سخت است، چون بچه‌های این مدرسه بین 7 تا 16 ساله هستند

برنامه مدرسه خیلی سخت است. هرروز صبح زود ساعت 6، چراغ­های خوابگاه روشن می‌شود: «همه بیدار شوید!» این صدای استاد بزرگ است که در سالن می­پیچد. همه خواب‌آلود لباس­­­های تمرینشان را می­پوشند و در حیاط جمع می­شوند. صدای استاد بزرگ  بلند می­شود: «بدوید!»

همه به دنبال هم در دایره‌ای دور حیاط می­دوند. آنها هر روز بیست دقیقه این کار را انجام می‌دهند؛ و پس از پایان ورزش صبحگاهی، مسواک­­ها و حوله‌هایشان را برمی­دارند؛ نوبت نظافت است.

صبحانه، هرروز نوعی سوپ مقوی است. پس از صبحانه همه باید وظیفه مهمشان را انجام دهند: آرام و ساکت در کلاس درس بنشینند و درس بخوانند. درس خواندن هم مثل انجام تمرین­های بدنی و روحی، خیلی مهم است. همه درس­هایی که بقیه دانش­آموزان در مدرسه­های دیگرمی­خوانند در برنامه درسی آنها هم هست. البته درس خواندن هم زیر نظر استاد بزرگ است. او به بچه‌ها مدام یادآوری می­کند که با تمرکز کامل سرکلاس حاضر شوند. او می­گوید: «فقط در صورتی که خوب درس بخوانید می‌توانید امیدوار باشید که در آینده شغلی خوب درشهر هانویان پیدا کنید.»

دراین مدرسه، درس خواندن و انجام تکلیف‌های درسی به اندازه داشتن عضله­های قوی مهم است

معمولاً دانش‌آموزان ‌می‌توانند بعدازظهرها کمی استراحت کنند. فقط آخر هفته‌ها به‌دیدار خانواده‌هایشان می‌روند. اغلب آنها از خانواده‌های بسیار فقیر هستند

اما بیشتر شاگردان تمرین‌های سخت و طاقت فرسای کونگ­فو را به درس‌خواندن ترجیح می‌دهند؛ تمرین‌هایی که گاهی حتی دردناک هم هستند؛ مثل وقتی که باید ساعت‌ها با مشت­های گره کرده به دیواری بتنی ضربه بزنند.

«فقط کسی که بتواند با خودش سختگیر باشد می­تواند بر دیگران پیروز شود.» بای­بینگ­تائو همیشه این شعار کونگ­فو را به یاد دارد و مدت­هاست به آن عمل می­کند. استاد بزرگ به او افتخار می­کند.

اما بای مدت زیادی نمی­تواند در کنار استاد بزرگ باشد، چون دای­کانگ مجبور است مدرسه‌اش را تعطیل کند. قرار است در آن نزدیکی سدی ساخته شود و ساختمان مدرسه به زودی زیر آب فرومی­رود. برای همین استاد بزرگ می­خواهد خودش را بازنشسته کند. البته بخت با شاگردان مدرسه همراه بوده، چون آنها به مدرسه دیگری که یکی از شاگردان قدیمی استاد بزرگ آن را تأسیس کرده، منتقل می‌شوند. چیزی که مسلم است این است که کار کردن با استاد جدید هم چندان آسان نخواهد بود، چون او هم به اندازه استاد بزرگ سختگیر است. او حتی قصد دارد  یکی از تمرین­های قدیمی و فراموش شده کونگ‌فو را  به برنامه ثابت روزانه مدرسه‌اش اضافه کند: تمرین جارو زدن.  جارو زدن می‌تواند تمرینی باشد  برای رسیدن به آرامش درونی و از سوی دیگر هم  باعث شود حیاط مدرسه همیشه تمیز باشد.

کد خبر 89094

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز