از دهه 1950ستارهشناسان معتقد بودند که گروههای ستارگان تازه متولد شده، از قوانین یکسانی برای تشکیل استفاده میکنند به این صورت که نسبت ستارگان پرجرم به کمجرم تقریبا در تمام کهکشانها یکسان است. برای مثال٬ به ازای هر ستارهای که 20 مرتبه یا بیشتر بزرگتر از خورشید است٬ 500 ستارۀ برابر یا کوچکتر از جرم خورشید وجود خواهد داشت.
«دکتر گرهارد مورر»٬ سرپرست تیم تحقیق از دانشگاه جان هاپکینز میگوید: "این ایدهای بسیار مفید بود ولی متاسفانه درست به نظر نمیرسد".
توزیع جرمی ستارگان تازه متولد شده "تابع جرم اولیه" یا IMF نام دارد. درحالیکه بخش اعظم نوری که از کهکشانها میبینیم از پرجرمترین ستارهها ناشی میشود٬ جرم کلی در ستارهها از ستارگان سبکتر که دیده نمیشوند نشأت میگیرد و در نتیجه IMF در تعیین جرم دقیق کهکشانها نقش دارد. با اندازهگیری نور تعداد انبوهی از ستارگان و انجام اصلاحاتی در سن ستارگان٬ ستارهشناسان اکنون میتوانند از IMF برای محاسبه جرم کلی آن توده ستارهای استفاده کنند.
نتایج کهکشانهای مختلف تنها در صورتی میتواند با هم مقایسه شود که در همه جا IMF یکی باشد. ولی گروه دکتر مورر نشان داده است که نسبت جرم زیاد به جرم کم در ستارگان تازه متولد شده، در کهکشانهای مختلف متفاوت است. برای نمونه کهکشانهای کوتوله کوچک بیشتر از آنچه انتظار میرود ستارگان کم جرم را تشکیل میدهند.
گروه دکتر مورر برای رسیدن به یافتههایشان کاوش و بررسی رادیویی انجام دادند٬ زیرا کهکشانها حاوی مقدار قابل ملاحظهای گاز هیدروژن خنثی هستند که ماده اولیه برای تشکیل ستاره است و این هیدروژن خنثی امواج رادیویی ساطع میکند.
این گروه با استفاده از ماهواره NASA's GALEX و تلسکوپ اپتیکی 1.5 متری CTIO در شیلی، دو دسته تابش فرابنفش و H-alpha را که به شکل گیری ستارگان مربوط میشوند، اندازهگیری نمود.
انتخاب کهکشانها بر اساس هیدروژن خنثی موجود در آنها، نمونهای از کهکشانها با شکلها و اندازههای متفاوت را٬ بدون توجه به تاریخچه تشکیل ستارههایشان٬ در اختیار گذاشت.
گسیلهای H-alpha وجود ستارههای عظیم از ردۀ طیفی O را نشان داد که با جرمی در حدود 20 برابر جرم خورشید متولد شدهاند.
گسیلهای فرابنفشUV ، ستارههای O و ستارههای کمی کوچکتر از ردۀ طیفی B را مشخص کردند که در مجموع جرمشان سه برابر جرم خورشید بود.
گروه مورر دریافت که نسبت گسیل H-alpha به گسیل UVاز کهکشانی به کهکشان دیگر متفاوت است که به اختلاف در مقدار IMF آنها نیز دلالت میکند.
دکتر مورر گفت: "این کار پیچیدهای است و لزوما باید عوامل دیگری را که بر نسبت گسیل H-alpha به UV تاثیر میگذارند نیز در نظر بگیریم٬ مانند این نکته که ستارههای نوع B مدت زمان طولانیتری در مقایسه با ستارههای نوع O زندگی میکنند".
گروه دکتر مورر مسئله حساسیت IMF به شرایط فیزیکی منطقه شکلگیری ستاره به ویژه فشار گازی را مطرح میکند. برای مثال ستارههای عظیم، بیشتر در محیطهای پرفشار مانند خوشههای ستارهای تشکیل میشوند.
نتایج گروه امکان درک بهتری از دیگر پدیدههایی را که به تازگی مشاهده شده و به صورت معمایی برای ستارهشناسان هستند فراهم میکند، مانند تغییرات نسبت H-alpha به نور فرابنفش به صورت تابعی از شعاع کهکشان که در بعضی از کهکشانها مشاهده شده است. این مطلب هماکنون قابل درک است٬ زیرا با پایین آمدن فشار به همراه شعاع٬ ترکیب ستارهای نیز تغییر میکند همانند اینکه فشار با ارتفاع از روی زمین تغییر میکند.
ماهنامه نجوم