به گزارش همشهری آنلاین ، کیهان نوشت: بیست و نهمین گردهمایی کنوانسیون ملل متحد برای مقابله با تغییرات اقلیمی که به اختصار کاپ نامیده میشود در روزهای آینده در باکو برگزار خواهد شد.
این گردهماییها که سالانه و در ادامه نشستهای قبلی کنوانسیون چارچوب ملل متحد برای مقابله با تغییرات اقلیمی برگزار میشود، به چارچوبی برای تصویب معاهداتی تبدیل شده که تحت تاثیر تسلط قدرتهای غربی، بیشتر از رفع دغدغههای زیست محیطی و اقلیمی به بستری برای مقاصد سیاسی و ابزاری برای فشار بر رقبا در عرصه تجاری بدل گشته است.
اجلاس کاپ ۲۹ نیز در همین راستا، علاوهبر بیفایدگی و عدم اهمیت در تصمیم گیری و سیاستگذاری کلان کشور در حوزه انرژی و محیط زیست، میتواند به بستری برای مشروعیت بخشی به رژیم نامشروع و جنایتکار اسرائیل بدل شود.
در همین زمینه، برخی از گمانهزنیها حاکی از این است که دولت تصمیم به حضور هیئتی از کشورمان در سطح وزیر یا معاونین رئیسجمهور گرفته است که این مسئله نیز به نوبه خود اقدامی خطرناک در اوج تنش با اسرائیل و مشوقی برای حاکمان باکو در خیانت به آرمانهای انسانی با حمایتشان از اسرائیل است.
کیهان پیشتر نیز در یادداشتی در شماره چهارشنبه قبل به این نکته اشاره کرده و رئیسجمهور محترم و دولت را از این سفر بر حذر داشتند ولی توجیه حضور هر مقام و هیئت ایرانی در این نشست اقدامی مغایر با امنیت ملی کشور و آرمان فلسطین است.
کیهان در این زمینه عنوان داشته بود: «آیا برای شخصیت برجستهای نظیر رئیسجمهور کشورمان با آن مواضع انقلابی و انساندوستانه علیه رژیم کودککش صهیونیستی حضور در این اجلاس پشت پا زدن به خونهای به ناحق ریخته مظلومان، نادیده گرفتن شخصیت ضدصهیونیستی ایشان و بر باد دادن حیثیت جمهوری اسلامی ایران به عنوان پرچمدار سرافراز مبارزه با صهیونیستهای جنایتکار نیست!؟ البته که هست و ساحت دکتر پزشکیان از این اقدام ناشایسته دور بوده و خواهد بود.»
پروتکل کیوتو و معاهده اقلیمی پاریس
اولین گردهمایی اعضا موسوم به کاپ ۱ در سال ۱۹۹۵ در برلین برگزار شد که اعضا در این نشست تعهدات موجود در کنوانسیون چارچوب ملل متحد برای مقابله با تغییرات اقلیمی را برای رسیدن به اهداف آن را ناکافی ارزیابی کردند و درنتیجه برای ایجاد یک پروتکل یا سازوکار حقوقی دیگری که تعهدات اعضا را تقویت کند به توافق رسیدند.
در طی ۲۸ نشست گذشته این گردهماییها منجر به دو دستاورد مهم یعنی پروتکل کیوتو برای مهار شش گاز دیاکسید کربن، متان، نیتروژن اکسید، هیدروفلوئرکربن، پرفلوئرکربن و هگزا فلوراید گوگرد و معاهده اقلیمی پاریس در کاپ ۲۱ و در یازدهمین نشست اعضای پروتکل کیوتو در سال ۲۰۱۵ برای جلوگیری از تحقق افزایش ۲ درصدی دمای کره زمین (بالاتر از سطح آن پیش از انقلاب صنعتی) و دنبال کردن تلاشهایی برای محدود کردن افزایش دما تا ۱/۵ درجه سانتیگراد(بالاتر از سطوح پیش از انقلاب صنعتی) و همچنین افزایش توانایی کشورها برای مقابله با تغییرات اقلیمی و ایجاد جریان مالی برای انتشار پایین گازهای گلخانهای بود.
معاهده اقلیمی پاریس در حالی که از سوی بانکیمون به عنوان دستاوردی تاریخی عنوان میشد و در حالی که آمریکا در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما نقش پررنگی در مذاکرات مربوط به تغییرات اقلیمی داشت، به سرعت با اعلام خروج آمریکا از این توافق در سال ۲۰۱۷ با شکستی جدی روبهرو شد.
روش تاریخی آمریکا: برای دیگران تعهد بساز و سپس خارج شو
ترامپ در توضیح خروج آمریکا از این معاهده در سخنرانی خود به بیش از ۱۰ دلیل برای خروج آمریکا از معاهده اقلیمی سال ۲۰۱۵ پاریس به مواردی همچون اینکه «معاهده پاریس به ضرر آمریکا و به نفع کشورهای دیگر است و موجب بیکار شدن کارگران آمریکایی، دستمزد پایینتر، تعطیلی کارخانهها و کاهش زیاد تولید اقتصادی در آمریکا میشود و اینکه پذیرش معاهده پاریس و محدودیت سنگین استفاده از انرژی که برای ایالاتمتحده آمریکا قرار داده شده میتواند تا سال ۲۰۲۵ موجب از دست دادن ۲/۷ میلیون شغل شود که ۴۴۰ هزار آن در مشاغل تولیدی مثل اتومبیلسازی و نابودی بیشتر صنایع حیاتی آمریکا» اشاره میکند.
شاید در نگاه اول دید ترامپ به موضوع معاهده اقلیمی پاریس ساده انگارانه به نظر برسد ولی بررسی منش آمریکا در ایجاد توافقاتی که دیگر بازیگران را محدود کرده و سپس به عدم پایبندی و حضور آمریکا در همان توافقات منجر میشود، این موضوع را بیشتر آشکار سازد.
معاهداتی که برای نقض شدن نگارش میشوند
اساسا ایالات متحده آمریکا از زمان تشکیل جامعه ملل منشی را انتخاب کرده که هیچگاه در واقعیت آزادی عمل آمریکا را از بین نبرده و در مقابل قدرت نقشآفرینی دیگر بازیگران و دولتهای بینالمللی را محدود سازد.
پیشنهاد ایجاد نهاد جامعه ملل در پایان جنگ جهانی اول و عدم حضور آمریکا در جامعه ملل، ایجاد سازوکار برتون وودز و سپس بیتعهدی و خروج آمریکا از این سازوکار در زمان نیکسون، عدم تعهد آمریکا به پیمان تنوع زیستی (۱۹۹۲) و چارچوب توافق میان آمریکا و
کره شمالی (۱۹۹۴)، عدم ارسال پروتکل کیوتو به سنا در زمان بیل کلینتون که به امضای آمریکا جنبهای نمادین میداد و مهمتر از همه خروج بیکیفر آمریکا از برجام و اجرای پرشدت تمامی بندهای لوایح جامع تحریمی ایران در سال ۲۰۱۰ و دیگر لوایح تحریمی (بدون هیچ قطعنامهای از سوی شورای امنیت سازمان ملل) نمادی از بیتعهدی آمریکا نسبت به توافقات و معاهدات بینالمللی و فشار بر دیگران برای محدود سازی عمل خود است.
سهلاندیشی و ذوق زدگی
در موضوع فوق، افرادی که در تضییع حقوق ملت و ایجاد تعهدات بیفایده برای کشور دستی بر آتش دارند، در زمان دولت روحانی بدون احاطه به موضوع با ذوق زدگی تمام از ورود کشور به معاهده اقلیمی پاریس دستاوردسازی کردند. در همین زمینه، معصومه ابتکار یکی از این دسته افرادی بود که در ذوقزدگی ناشی از ساده اندیشی در موضوع معاهده اقلیمی پاریس بدون احاطه به تعهدات تحمیلی، سعی در دستاوردسازی از این اقدام خطا داشت.
اساسا معاهده اقلیمی پاریس بیش از همه، بهرهبرداری کشورهای مختلف از انرژیهای طبیعی چون زغال سنگ، نفت و گاز که به تنهائی ۸۰ درصد از نیازهای انرژی دنیا را تامین میکند را مورد اشاره و تاکید قرار داده و از این رهگذر ناخودآگاه ضربات خود را به کشورهای در حال توسعه صادرکننده نفت و گاز نیز وارد میسازد. در این میان عمل به تعهداتی که در این معاهده برای کشور به وجود میآمد، در سایه بیعملی دولت روحانی در بحث توسعه انرژیهای تجدیدپذیر به گوشه دیگری از پازل ورود کشور به بحران ناترازی انرژی بدل گشته بود.
معصومه ابتکار بدون احاطه به تعهداتی که در این معاهده برای صنایع کشور به وجود میآید و بدون مرور تجربه آمریکا در تعهد سازی برای دیگر کشورها و بیتعهدی خود در این دست معاهدات، اکنون نیز حاضر به پذیرش اشتباه خود نیست.
ماده چهارم معاهده اقلیمی سال ۲۰۱۵ پاریس شامل ۱۹ بند میشود که هدف بلندمدت این معاهده را مبنی بر ایجاد تعادل بین انتشار گازهای گلخانهای ناشی از فعالیت انسانی توسط منابع و از بین بردن آنها از طریق چاههای گازهای گلخانهای در نیمه دوم قرن بیست و یکم اعلام میکند. مقررات مربوط به کاهش انتشار گازهای گلخانهای در واقع اصلیترین بخش از معاهده اقلیمی سال ۲۰۱۵ پاریس به شمار میروندکه در ماده ۴ این معاهده به آنها پرداخته شده است. یکی دیگر از مهمترین تفاوتهای معاهده اقلیمی سال ۲۰۱۵ پاریس با معاهدات پیشین تغییرات اقلیمی را باید مربوط به ماده ۴ دانست. در همین راستا در حالی که در توافقات پیشین تنها کشورهای توسعهیافته ملزم به کاهش انتشار گازهای گلخانهای بودند اما مطابق با ماده (۹) ۴ معاهده اقلیمی سال ۲۰۱۵ پاریس تمامی اعضا ازجمله کشورهای در حال توسعه نیز باید مشارکت ملی تعیینشده خود را اعلام نمایند و مطابق با ماده (۴) ۴ به تلاشهای خود برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای ادامه دهند.
این افراد پیشتر نیز بارها اولویت دادن منافع شخصی و جناحی خود بر منافع ملی را به عیان نشان دادند.
آنان در دورانی که به اذعان ریچارد نفیو، آمریکا با طرح خطرناک تحریم صادرات بنزین به ایران، سعی در فلجسازی کشور داشت (و این طرح با هوشیاری مسئولان وقت در دولت دهم خنثی شده بود) با دروغ پردازی درباره نقش اصلی بنزین تولید پتروشیمیها در آلودگی هوا، چارچوبی را برای وابستهسازی کشور به بنزین وارداتی باندهای فاسد نفتی نزدیک به مدعیان اصلاحات ایجاد کرده و با حمایت ژنرالهای خودخوانده نفتی در دولت روحانی، موانع متعددی را بر سر راه پروژههای راهبردی کشور همچون پالایشگاه ستاره خلیجفارس ایجاد کردند.
این اشتباه راهبردی گرچه با رای قاطع شورای نگهبان به سرانجام قانونی نرسید ولی رکود شدید دولت روحانی در تولید نیروگاه که منجر به ناترازیهای شدید در تولید و مصرف برق در زمان پایان این دولت و خاموشیها گسترده در واپسین روزهای ریاست جمهوری روحانی شد، شائبههای زیادی را درباره وفای نانوشته دولتهای یازدهم و دوازدهم به تعهداتی همچون معاهده اقلیمی پاریس را به ذهن متبادر میسازد.
تعهداتی که نه تنها منجر به کاهش آلایندگی در کشور نشد که توامان با اشتباهات و خطاهای دیگر آن دولت در پرونده گازی با ترکمنستان و ترک فعل و بیعملی شدید در صنعت نفت و گاز، کشور را با مشکل جدی در تامین سوخت گاز نیروگاههای سیکل ترکیبی و حرکت به سمت استفاده بیشتر از نفت کوره(مازوت) و آلوده سازی بیشتر هوا برای تامین برق در ماههای سرد سال سوق داد.
روش این افراد، بحرانسازی در ابتدا، بحرانی کردن و بحرانی نشان دادن وضعیت کشور در سطح افکار عمومی، فشار بر تصمیم گیران برای تن دادن به خواستههای آنان، ایجاد تعهدات الزامآور برای کشور و تضییع حقوق و منافع ملی کشور به این واسطه و نهایتا مقصر نشان دادن دیگران و تبرئه خود در تمام شکستهایی است که هربار در این مسیر تکرار شده است. برجام نمونهای واضح از این مسیر است که در عرصههای دیگر نیز توسط دانشمندان و ژنرالهای خودخوانده دولت روحانی پیگیری شد.
دروغ خزانه خالی و دروغ سیلوهای غلاتی که با معجزه دولت روحانی ظرف یک هفته با طیالارض کشتیها(!) از آن سوی جهان پر شدند، گوشهای از رویکرد خودخواهانهای بود که منافع ملی کشور را به قیمت خواستههای جناحی تضییع و دست کشور را در آستانه ورود به هر توافقی خالیتر نشان میداد. رویکردی که منطقا به امتیازدهی بیشتر به حریف منجر خواهد شد.
اسرائیل در باکو
اصلیترین دلیلی که لزوم تحریم نشست کاپ ۲۹ از سوی ایران را گوشزد میکند، مسئله حضور هیئت صهیونیستی در این نشست و همچنین لزوم تامل در روابط با باکو به واسطه همراهی تمام و کمال با صهیونیستها است.
شاید این سؤال در سطح افکار عمومی مطرح شود که چرا ایران علیرغم حضور رژیم اسرائیل در مجامع و نهادهایی همچون سازمان ملل و نهادهای ذیل آن، در نشستها و اجلاسهای این نهادها حضور دارد؟ در جواب به این موضوع باید به تفاوت در نهادینگی و دیرینگی ساختارهایی همچون سازمان ملل متحد و گردهماییهای غیر مهمی همچون کاپ ۲۹ اشاره کرد.
از سویی دیگر موضع رسمی جمهوری اسلامی ایران که در روزهای گذشته نیز توسط دفتر نمایندگی کشورمان در سازمان ملل مطرح گشته، پیشنهاد اخراج رژیم صهیونیستی از سازمانها و سازوکارهای بینالمللی است که بر پایه اصل پاسخگویی و برابری شکل گرفته و رفتار این رژیم نشانگر نقض هر دو اصل فوق است.
یک سال جنایت رژیم صهیونیستی در غزه و به شهادت رساندن ۴۲ هزار نفر بر اثر آمار رسمی و بیش از ۱۸۰ هزار نفر بر اساس برآوردهای غیر رسمی، بمباران وحشیانه بیروت و مناطق جنوبی لبنان، گستاخیهای مکرر رژیم در هدف قرار دادن اماکن دیپلماتیک، بیمارستانها و مناطق غیر نظامی در لبنان و سوریه و آتشافروزیهای تهدیدکننده صلح و امنیت بینالمللی، هرگونه مشروعیت بخشی به این رژیم در هر نهادی را در حکم خیانت به انسانیت، حقوق بینالملل و صلح و امنیت بینالمللی قرار داده و حضور هر مقام ایرانی در هر سطحی در اجلاسهای غیر مهمی بیش از هر فرد دیگری در حکم همراهی با جنایات اسرائیل است.
حضور غیر ضرور هیئت ایرانی در هر سطحی تاییدی بر جنایات اسرائیل و همراهی باکو است
از سویی دیگر رفتار سیاستمداران باکو، لزوم بازنگری در روابط کشورمان با حاکمان باکو را خاطرنشان میکند، بررسی نقش باکو در تامین نیازهای نفتی اسرائیل، میدان دادن آنان برای حضور صهیونیستها در منطقه قفقاز جنوبی و همچنین برخی دیگر از اقدامات غیرسازنده و تخریبگر آنان در رابطه با ایران، لزوم اعتراض شدید کشور به حاکمان باکو و توبیخ آنان در همراهی با رژیم اشغالگر قدس را دو چندان کرده است. درهمین راستا حضور غیرضرور هیئت ایرانی در هر سطحی تاییدی بر جنایات اسرائیل و همراهی باکو است. کیهان پیشتر نیز در همین راستا در یادداشت روز چهارشنبه ۱۶ آبان در همین راستا عنوان کرده بود: «جمهوری آذربایجان نیز به عنوان یک کشور مسلمان حق نداشته و ندارد از رئیسجمهور رژیم وحشی و جعلی اسرائیل برای حضور در اجلاس باکو دعوت کند. دعوت از این جرثومه فساد و تباهی خیانت آشکار به اسلام و ملتهای مسلمان و خونهای بهناحق ریخته مظلومان است. انتظار از رئیسجمهور کشورمان آن است که نه فقط از حضور در اجلاس خودداری کنند که به یقین چنین خواهند کرد بلکه باید دولت باکو را به شدت مورد اعتراض قرار بدهند. ضمن آن که دولت باکو به ارسال سوخت و کالا برای رژیم صهیونیستی در جریان جنگ اخیر نیز متهم است.»
حاکمان باکو کافی است، تاریخ هزاران ساله مردمان این منطقه را که تا پیش از عهدنامههای گلستان و ترکمنچای همواره در ذیل پرچم ایران در مقابل ظلم جانفشانی کردهاند، بازخوانی کنند یا به ظلمستیزی که یکی از اساسیترین آرمانهای اسلام، تشیع و قیام حسینی را تشکیل میدهد، نگاهی بیاندازند تا شاید وجدان و انسانیت را بر منطق سود ترجیح داده و در راه جنایات این رژیم آن را یاری نکنند. حمایتی که تداوم آن بدون شک با امواج خشم ملتهای منطقه روبهرو خواهد شد.
نظر شما