مجموع نظرات: ۰
چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۸۸ - ۰۵:۱۸
۰ نفر

گزارشی واقعی از یک خانواده ساکن در حاشیه میدان ماهان.

گویی، مشکلات این پیرزن تمامی ندارند و همچنان باید در حسرت یک چهاردیواری هر چند کوچک در زندگیش باشد. خانم «ح دریایی» را اعضای تحریریه همشهری محله به خوبی می‌شناسند؛ کسی که از تیرماه سال 1383 در کوچه، خیابان‌های منطقه روزگار می‌گذراند و مشکلاتش تمامی ندارند.

با لهجه شمالی صحبت می‌کند و این روزها در گوشه‌ای از میدان ماهان، بساط چادری برپا کرده و لوازم زندگیش را در گوشه و کنار خیابان چیده است. خانه‌اش را چراغ آسمان روشن می‌کند و فرش زیرپایش، خاک نرم حاشیه میدان است.  با خانم دریایی، تیرماه 5 سال پیش آشنا شدیم. دبیر فعلی همشهری محله، وی و 2 فرزندش را در ساختمان مخروبه موتورآب یکی از باغ‌های شهرک بخارایی پیدا کردند که در وضعیت اسفباری روزگار می‌گذراندند.

صاحبخانه، لوازم زندگی آنها را بیرون ریخته بود و آنها غرق در مشکلات ریز و درشت زندگی بودند. به گفته آنان، صاحبخانه هم حق داشت و به کرایه خانه‌اش نیازمند بود. همسر دریایی، سال قبل فوت کرده و او را به همراه فرزندانش تنها گذاشته بود. فرزند بزرگش حسن، ناراحتی کلیه داشت و دیگری به علت شکستگی دست و ناراحتی روحی، توان کار کردن نداشت.

 پیرزن در چنین وضعیتی ناچار به گذران زندگی خود و فرزندانش بود و انتقال لوازم زندگی از کنار خیابان به آن ساختمان متروکه، باعث کم شدن بخشی از مشکلاتش در تهیه اجاره‌خانه گشته بود. با این حال، افراد ولگرد و معتاد آزارشان داده و چندی از وسایل آنها را سرقت کرده بودند.

شب‌ها و روزها از گرمای هوا درامان نبوده و بدون آب، برق و گاز زندگی می‌کردند. بهداشت این محل بسیار ضعیف بوده و آنها خواسته و ناخواسته، محل افراد معتاد را به تسخیر درآورده بودند. این خانواده 3 نفره، تا مدت‌ها در همین ساختمان زندگی کرده و نگارش وضعیت زندگی آنان در همشهری محله باعث پناه دادن آنها در خانه‌ای قدیمی از سوی یکی از اهالی محل شد.

 گویی، مشکلات و بدبیاری‌ها با آنان همراه بود زیرا مدتی از سکونت پیرزن و فرزندانش در آن خانه نگذشته بود که یک شب، کف  اتاق نشست کرده و دیوارهای ساختمان و بخشی از حیاط به جا  ماند. خوشبختانه، هیچ صدمه‌ای به آنها نرسید زیرا به دلیل گرمای هوا در حیاط خانه خوابیده بودند.

باز هم اعضای تحریریه دست به کار شده و این بار به دلیل مصادف شدن آن روزها با ماه مبارک رمضان، از دست‌اندرکاران برنامه تلویزیونی «جشن رمضان» برای یاری رساندن به آنها کمک گرفتند. حراج عشق برای کمک به محرومان پخش صحنه‌هایی از زندگی مشقت‌بار خانم دریایی و فرزندانش از تلویزیون باعث شد تا تعدادی از افراد حاضر در محل ضبط برنامه، کمک‌های نقدی و غیرنقدی خود را به این خانواده محروم و نیازمند ارائه دهند.

 این اقدام خداپسندانه در سال 1384 انجام شد و مدتی بعد خانم دریایی با کمک خبرنگار همشهری محله، 700 هزار تومان کمک نقدی مردم را از کمیته امداد امام¨ره© دریافت کرد. کمک نقدی یکی از خیرین هم باعث شد تا خانه‌ای کوچک با یک میلیون تومان پول پیش ¨ودیعه و 30 هزار تومان اجاره برای سکونت آنان تهیه شود.

 البته، کمک‌های نقدی خیریه به حساب کمیته امداد منطقه 19 واریز شده و مسئول این نهاد هم با نیت خالصانه‌ای پیش قدم شده و صاحبخانه را به دریافت این مبلغ اندک راضی کرد. خانواده 3 نفره سر و سامان گرفتند پس از جابجایی لوازم زندگی خانم دریایی از ساختمان در حال تخریب به خانه‌ای کوچک در محله نعمت‌آباد، آرامش به میان اعضای خانواده و اعضای تحریریه همشهری محله بازگشت.

 شکستگی دست ایمان، فرزند کوچکتر پیرزن، التیام یافته و در یک کارگاه مشغول به کار شد. فرزند بزرگ او هم با کمک کمیته امداد منطقه تحت درمان قرار گرفت و به کار و فعالیت ادامه داد. خانم دریایی هم تحت پوشش کمیته امداد قرار گرفت و همه روزه به انتظار بازگشت فرزندان خود از محل کار می‌نشست تا غذایی هر چند مختصر در کنار هم میل کنند. این روند تا 5 ماه پیش ادامه داشت و آنها پس از اتمام وقت خود، از خانه‌ای به خانه‌ای دیگر نقل مکان می‌کردند.

 ودیعه خانه هم از طرف صاحبخانه به کمیته امداد برگردانده شده و سپس در اختیار صاحبخانه دیگری قرار می‌گرفت. در همین مدت، فرزند بزرگ پیرزن ازدواج کرده و صاحب فرزندی شد. ملاقات در کنار خیابان عرق سردی بر پیشانی‌مان نشست. پیرزن هم متوجه حالات ما شد و با لبخندی سرد، سعی در پنهان کردن موضوع داشت ولی لوازم زندگی او در کنار میدان ماهان، باعث غمگین شدن همه ما شد.

 به دنبال مقصر نبودیم و بیشتر، زندگی پیرزن در چنین اوضاعی ما را عصبی و ناراحت می‌کرد. در گوشه‌ای از میدان ماهان، چادر مسافرتی به پا کرده و لوازم کهنه‌اش را در اطرافش چیده است. با گره زدن چند چادر، حریم خانه‌اش را مشخص و با آنها سقفی مهیا کرده است. چهاردیوار سست او، این بار هم در کنار خیابان بنا شده و چشم عابران را به خود خیره می‌کند.

 وارد می‌شویم و در گوشه‌ای می‌نشینیم. پیرزن و فرزند کوچکش در آن زندگی می‌کنند و خبری از پسر بزرگ خانه نیست. جویای حال او می‌شویم و می‌فهمیم که آنها را رها کرده است. ایمان آهی کشیده و می‌گوید: «روزگار خوبی داشتیم و به زندگی خود ادامه می‌دادیم. بیماری برادر بزرگم باعث شد  تا درآمد خود را صرف خرید داروهای او کنیم و به دلیل پرداخت نکردن کرایه خانه و پس از اتمام ودیعه آن، آواره کوچه و خیابان‌ها شدیم.»

 پیرزن، با لهجه شمالی خود در ادامه سخنان فرزندش می‌گوید: «به خدا توان پرداخت اجاره‌ها را نداریم و نمی‌دانیم چه کار کنیم. فرزند بزرگم ازدواج کرده و مدتی با زن و فرزندش در کنار ما زندگی می‌کرد. صاحبخانه، از چنین وضعیتی ناراحت بود و اجازه زندگی کردن 5 نفر در خانه‌اش را نمی‌داد.

 از طرفی، اتاق کوچکی در دست داشتیم و زندگی او و همسر و فرزندش در کنار ما برخلاف شرع و اخلاق بود. همین مسائل باعث شد تا از ما جدا شده و در جای دیگری زندگی کند و ما هم به حال خود رها شویم.» از آنها درباره اقدامات کمیته امداد منطقه می‌پرسیم و خانم دریایی می‌گوید: «خدا، پدر و مادر آنها را بیامرزد، با اینکه ودیعه خانه در نزد صاحبخانه به امانت سپرده شده بود و این مبلغ به کمیته امداد بازگردانده نشد، اما رئیس این کمیته باز هم قصدکمک به ما را دارد.» علت زندگی دوباره آنها را در خیابان جویا می‌شویم و این بار، ایمان در پاسخ ما می‌گوید:

 «کمیته امداد منطقه قصد پرداخت 2 میلیون تومان ودیعه برای اجاره یک خانه دارد و اگر خانه‌ای با این مشخصات پیدا کنیم، سر و سامان می‌گیریم. با چنین مبلغی نمی‌توان خانه‌ای اجاره کرد و اگر هم پیدا شود، اجاره‌بهای سنگینی دارد که پرداخت آن از توان ما خارج است.» گرمای هوا باعث ریزش عرق از سر و صورتمان شده است.

 انگار به چنین وضعیتی عادت کرده‌اند اما پیرزن هم در حالی که عرق صورتش را پاک می‌کند، می‌گوید: «از شدت گرما نمی‌توانیم استراحت کنیم. آب هم برای مصرف کردن نداریم و ایمان از خانه‌ها و مغازه‌های اطراف برایم آب خوردن می‌آورد. بیچاره، از آب تانکری که در نزدیکی اینجا برای ساخت یک مجموعه گذاشته شده، برای شستن سر و بدنش استفاده می‌کند و نبود برق هم باعث شده تا یخچال خانه را در گوشه‌ای از خیابان قرار دهیم.»

 فرزند خانم دریایی هم می‌گوید: «هر روز برای پیدا کردن خانه‌ای از این سوی منطقه به سمت دیگر آن می‌روم. در کنار اجاره‌بهای سنگین خانه‌ها، مشکل بزرگ دیگری هم وجود دارد که باعث آوارگی 5 ماهه ما شده است.» ایمان در ادامه سخنانش می‌گوید: «صاحبخانه‌ها تمایلی برای رفتن به کمیته امداد و گرفتن ودیعه ندارند. آنها فکر می‌کنند کسی که تحت‌پوشش این کمیته است، توانایی پرداخت اجاره‌بها را ندارد و از طرفی به خاطر اینکه مبلغ ودیعه در نزد آنها به امانت گذاشته خواهد شد، اجازه برداشت اجاره‌بها از آن را نخواهند داشت. 

همشهری محله - 19

کد خبر 89947

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز