این موزه پس ازاینکه 7سال به دلیل مرمت و بازسازی بسته بود، ماه گذشته مجدداً بازگشایی شد. موزه موسیقی صبا شامل مجموعهای از سازهای استاد ابوالحسن صبا و سازهای ارزشمند اهدایی، اسناد، دستنوشتهها، نامههای استاد صبا، تصاویر و عکسها و اشیای شخصی ابوالحسن صبا و مجموعهای از عروسکهایی با لباسهای اقوام ایرانی از خانم منتخب اسفندیاری، همسر صبا است.
برای پیگیری دلایل تعطیلی بلند مدت موزه و فعالیتهایی که در سالهای مرمت و بازسازی انجام شده سراغ «حمیدرضا شبابی» مدیر موزه صبا رفتیم و چند و چون ماجرا را از او جویا شدیم.
- 7 سال پیش که موزه ابوالحسن خان صبا را به دلیل بازسازی و مرمت تعطیل کردند، قرار بود 6 ماه نشده آن را برای بازدید عموم بازگشایی کنند. اما 7 سال از آن آذر ماه که این خانه و موزه بسته شد، گذشته است. دلیل این تعطیلی بلندمدت چه بود؟
در این 7سال مسئولیتی در اینجا نداشتم و تقریباً 2 سال میشود که مسئولیت موزه به من سپرده شده است. ماجرا هم از آنجای شروع شد که آقای احمدی مدیروقت مرکز موسیقی از من خواستند پیگیر کارهای موزه صبا شوم. من هم به دلیل علاقه شخصیام آمدم اینجا.
از آن زمان فعالیتهای زیادی انجام دادیم. اما در مرحله اول تصویب بودجهای مناسب در اولویت کارهایمان قرار گرفت که بالاخره موفق شدیم این بودجه را از دفتر طرح و برنامه وزارت ارشاد بگیریم. البته این نکته را بگویم که برای دریافت بودجه حتماً باید یک نفر پیگیر کارها باشد وگرنه همینطوری به جایی بودجه نمیدهند. اصلاً یکی از دلایل مهم باز نشدن موزه در سالهای اخیر همین بود.سازمانهای مختلفی آمادگی پرداخت بودجه را داشتند اما کسی پیگیر کار موزه صبا نبود.
- از زمان تعطیلی موزه تاکنون چه بخشهایی بازسازی شده و اصلاً دلیل توقف چندین ساله مرمت و بازسازی موزه چه بود؟
از سال1380که موزه تعطیل شد انجام کارها را میتوان به2بخش تقسیم کرد. یک بخش تا سال8384 انجام شده که شامل مرمت ساختمانی است. ساختمان موزه در حال تخریب بوده و پی زیرزمین رطوبت زیادی داشته که به گفته کارشناسان در وضعیت خطرناکی قرار گرفته بوده است.
در این دوره با نظارت مجریان میراث فرهنگی آن چیزی که مربوط به دیوارها، رطوبتزدایی از پی ساختمان و قسمتی مربوط به پشت بام و...بود به طور کامل مرمت شد. اما از این زمان به بعد به دلیل تخصیص نیافتن بودجه فعالیتها متوقف شد.
- در چه سالی؟
سال 1384متوقف شد. تا این زمان تنها روی نمای بیرونی ساختمان کار کردند و در داخل بنا کاری انجام نشده بود. در دوره جدید برق کاری ساختمان، قسمتهایی از لولهکشی، تجهیزات گرمایشی و سرمایشی ساختمان، اسباب اداری، تزئینات داخلی سالن نمایش، طراحی و ساخت ویترینهای موزه، تکمیل دکوراسیون داخلی و... در دوره جدید انجام شد. حتی در و پنجرهها را میراث فرهنگی عوض کرده بود که به دلیل جنس نامرغوب آن و همخوان نبودن با نمای قدیمی ساختمان تعویضش کردیم.
- جایگاه موزه صبا در بین موزههایی که در منطقه12قرار گرفتهاند کجاست و چه ویژگیهایی این موزه را از دیگر همخانوادههایش متمایز میکند؟
موزه صبا از سویی تنها موزهای در ایران است که به یک موزیسین تعلق دارد و از سوی دیگرخانه خود او تبدیل به موزه شده که این موضوع بر اهمیتش میافزاید. البته خاندان صبا کمک کرده که جایگاه موزه بسیار بالاتر از آن چیزی که هست باشد. به این دلیل که خاندان صبا همگی هنرمند و در جریان جامعه هنری زمان خود تأثیرگذار بودهاند.
این خانه محل آمد و شد نخبهترین افراد جامعه هنری ایران از نقاش و شاعر گرفته تا موسیقیدان بوده است. تجمع این افراد در خانه صبا تأثیر مثبتی بر این فضا گذاشته است. از طرفی بیشتر هنرمندان آن زمان در محله بهارستان که قدیمها شاهآباد نام داشته سکونت داشتند و به خانه صبا میرفتند که از آن جمله میتوان به شهریار، دوامی، برومند، سلیمان امیر قاسمی و چندین و چند نفر دیگر اشاره کرد.
به همین دلیل این خانه مملو از خاطرات اهالی ادبیات و موسیقی ایران است. اغلب کسانی که به این محله رفت و آمد داشتند خاطرات بسیاری دارند که میتواند بخش مهمی از تاریخ هنر معاصر ما را نشان دهد.
- به نظر میرسد موزه صبا آنطور که باید و شاید به اهالی منطقه12 و پایتخت شناسانده نشده و به نوعی پس از7سال بسته بودن در هیاهوی خیابان ظهیرالاسلام به فراموشی سپرده شده است. به نظر شما برای معرفی و جذب مخاطب چه فکری برای این موزه میتوان کرد؟
حدود 80 درصد موزهها و مکانهای قدیمی تهران در منطقه12 قرار دارد. نباید فراموش کرد که بیشترین تعداد ثبت ابنیه در فهرست آثار ملی در منطقه 12 اتفاق افتاده. ما در منطقهای هستیم که مکانهای تاریخی بسیار بزرگتر و مشهورتر از خانه موزه صبا هم به چشم نمیآیند.
شناساندن خانه صبا به شهروندان نیازمند عزم قوی و تعامل بین شهرداری تهران، سازمان فرهنگی هنری شهر تهران، شهرداری منطقه و همچنین وزارت ارشاد و سازمان میراث فرهنگی شهر تهران است. این سازمانها باید با طرح جامعی برای معرفی موزهها و ابنیههای منطقه تدوین کنند تا گذر فرهنگی قلب تهران به جایگاه واقعی خودش دست پیدا کند.
نغمه ساز روزهای دلتنگی
ابوالحسن صبا خانه کوچک اما خاندان بزرگی داشت. پدرش ابوالقاسم کمال السلطنه فرزند محمد جعفر خان صدرالحکما فرزند محمود خان صبا شاعر و نقاش بلند آوازه عهد ناصری بود. صبا سال 1281 شمسی در چنین خاندانی متولد شد. ساز اصلی او ویولن بود. اما در نواختن سازهای دیگر از قبیل سنتور، تار، سه تار، کمانچه، ضرب و نی به درجه استادی رسید.
صبا ویولن را نزد حسن خان هنگ آفرین، سنتور را نزد علی اکبر شاهی و حبیب سماعی، کمانچه را نزد حسین خان اسماعیل زاده، ضرب را نزد حاجی خان ضربی، نی را نزد اکبر خان، تار را نزد استاد علینقی وزیری، سهتار را در مکتب استاد میرزا عبدالله و غلامحسین درویش به کمال رساند. در جوانی نیز به مدرسه کمال الملک رفت و از او تعلیم نقاشی گرفت.
چند تابلو رنگ روغن که تصویر منظره، گل، پرنده و حیوانات است از او در موزه صبا یعنی در خانه خیابان ظهیرالاسلام که در سال 1353 به موزه تبدیل شد، به یادگار مانده است. استاد صبا در سال 1306 از طرف استاد علینقی وزیری مامور شد تا در رشت مدرسهای مخصوص موسیقی تاسیس کند.
وی نزدیک 2 سال در رشت مقیم شد و در آنجا در کنار تعلیم موسیقی، به روستاها و کوهپایههای شمال رفت و به جمع آوری آهنگهای محلی پرداخت و ارمغانهای بی نظیری از این سفر به همراه آورد. زرد ملیجه، دیلمان، رقص چوبی قاسم آبادی، امیری مازندرانی و چند قطعه دیگر یادگار همین دوره از زندگی اوست.
در سال 1318 که رادیو تهران تاسیس شد، صبا در رادیو به کار نوازندگی پرداخت ولی در همه حال در هنرستان موسیقی به کار تدریس و تحقیق موسیقی اشتغال داشت . در اواخر عمر نیز در منزلش کلاس موسیقی دایر کرده بود و علاقه مندان را تعلیم میداد. صبا در 29 آذر ماه سال 1336در سن 55 سالگی بر اثر ناراحتی قلبی چشم از جهان فروبست. آرامگاه صبا در ظهیرالدوله شمیران در خیابان دربند واقع شده که البته آن نیز در آستانه فراموشی و ویرانی است.
باباجون برو رادیو
قرار شده بود که ساعت یک ربع مانده به 10 شب برویم در رادیو تا امتحان بدهیم. من البته نمیدانستم رادیو کجاست، اما استاد صبا گفته بود که بروم رادیو امتحان بدهم. من در خدمت استاد صبا مشغول یادگیری موسیقی بودم و تازه رسیده بودم به آخرهای ردیف دوم و داشتم نوا میزدم که ایشان یک مرتبه به من گفت:
«باباجون برو» من گفتم «بروم به کجا؟» گفت: «برو رادیو» من همانطوری که گفتم نمیدانستم رادیو کجاست. 2ـ3 سه بار که تکرار کرد دیدم نمیشود از ایشان زیاد سوال کنم. هم خجالت میکشیدم و هم اینکه بالاخره فکر کرده بودم میروم منزل و از مادر میپرسم. گفتم: «چشم». خانه ما پشت مدرسه علمیه بود. مدرسه علمیه نزدیک سرچشمه بود. انتهای مسجد سپهسالار میخورد به یک خیابانی که در آن خیابان مدرسه علمیه بود. در همان خیابان یک کوچه بود که انتهایش میخورد به سرچشمه. پدر در آن کوچه یک منزل اجاره کرده بود. استاد صبا در خیابان ظهیرالاسلام بود. در خیابان صفیعلیشاه، خیابان را کمی که جلو میرفتیم میرسیدیم به خیابان ظهیرالاسلام.
خانه استاد هم آنجا بود. اتاق اول، اتاق انتظار بود و اتاق دوم، اتاقی بود که استاد در آن درس میدادند. در همان اتاق بود که استاد به من گفت برو رادیو. همینطوری غیرمترقبه گفت: «برو باباجان» که سوال و جوابی که بین ما رد شد را گفتم. خلاصه آنکه گفتم «چشم». رفتم منزل.
به مادرم گفتم: «آقای صبا به من گفته بروم رادیو. من نمیدانم چیه؟» مادر تحقیق کرد، معلوم شد که خود رادیو اعلام کرده از کسانی که استعدادی در نوازندگی دارند دعوت میکنیم بیایند امتحان بدهند برای اجرا در ارکستر. بعد تازه باید آدرس میگرفتیم. پرسوجو کردیم و آدرس گرفتیم و به اتفاق یکی از بستگان رفتیم برای امتحان دادن. آنجا که رفتیم تعداد زیادی از جوانان و نوجوانان آمده بودند برای امتحان. اما من بالاخره قبول شدم و هیچ وقت آن روز و توصیه استاد صبا را برای رفتن به رادیو فراموش نمیکنم.
همشهری محله - 12