میانه ما و اصل برگشت ناپذیر «سیاست ما عین دیانت ماست» در این ایام، چگونه است؟
در درجه اول باید عرض کنم این اصل همیشه در لغزشگاه است، منتهی بعضی وقتها باید بیشتر مواظب باشیم تا کمتر لغزش پیدا کنیم و البته بعضی وقتها بیشتر لغزش صورت پذیرفته است.
- این بعضی وقتها را میشود، ترجمه کنید؟
میتوانیم بگوییم الان لغزش از اصل مورد بحث بیشتر شده است.
- موافقید راجع به علت هم صحبت کنیم تا زمینهای باشد برای بحث در باره اخلاق سیاسی؟
پس باید موضوع را بشکافیم. علت لغزش در اصل سیاست ما عین دیانت ماست، این است که سیاست و دیانت 2مقولهای هستند که باید همواره با هم باشند و در ادواری که لغزش کم بوده یا نبوده، این دو همراه هم بودهاند. البته ببینید در حرکت، این حادثه پیش میآید. در فیزیک هم شما حساب کنید 2 تایر ماشین با هم هستند، ولی در عین اینکه باهم هستند، از هم جدا هستند و نیز در عین اینکه با هم حرکت میکنند، سر پیچ که میرسند یکی باید دور چرخش بیشتری داشته باشد ولو در یک آن، یک لحظه.
آن لحظه و آن را باید به طور دقیق شناخت تا عبور از پیچ به سلامت انجام شود. سیاست با دیانت که بغل هم قرار میگیرند یکی میرود جلو، یکی عقب میماند این آفت است. وای به آن وقتی که راننده آن ماشین یک پیچ را نشناسد.
- نمونههایی از لغزشهایی که شما میتوانید بیان کنید، چیست؟
شما بحثتان اخلاقی است. هیچ وارد مقولههای دیگر نمیخواهم بشوم. ما باید درباره 2 گروه یعنی «سیاستمداران» و «سیاستمجریان» در موضوع اخلاق، حواسمان را خوب جمع کنیم تا پیچها را بتوانیم بشناسیم و اسیر لغزش در اصل سیاست و دیانت نشویم.
- یعنی این دو گروه باید چکار کنند؟
یکی اینکه اهل صبر و حوصله باشند. در زندگی هم اگر آرامش باشد لغزش کمتر است، اگر نه، لغزش پدیدار میشود. همانطور که الان پدیدار شده، زیرا اگر بخواهم صریح بگویم؛ گروه «سیاستمجریان» در جامعه ما اساسا کمحوصله هستند، خیلی زشت هم است. خوب ممکن است ناگهان سری تکان بدهند و بگویند نخیر من حوصله دارم.
خب همینکه سری تکان میدهی عزیز من، یعنی حوصلهات خیلی کم است. خیلی راحت بهتان بگویم نه به خاطر سیاسی کاری به سیاست هم که کاری نداشته باشیم؛ اینگونه افراد ضرر میزنند به مردم و کشور.
- چطور به مردم زیان وارد میشود؟
نمیتوانید کتمان کنید که مردم به شدت کمحوصله شدهاند. این، یک وجه از بروز ضعف در اخلاق سیاسی «سیاستمجریان» است. این وجه در اخلاق مردم تاثیر منفی دارد. اخلاق مردم، وقتی گرانی بشود، وقتی حرف ناصحیح میشنوند. اینها همه، حوصلهها را کم میکند. بدتر از سوهانی است که فلزی را ببرد، این کارها اعصاب مردم را داغان میکند.
- اگر ناراحت نشوید میتوانم بگویم شما دارید بدون سند قضاوت میکنید.
نه، اینطور نیست؛ من با سند این حرفها را بیان میکنم. بگذارید توضیح بدهم؛ بنده البته به آمارهایی مراجعه میکنم که معمولا کمتر کسی به آن آمارها توجه دارد، فقط کار خودم است. هر وقت مجلس باشم مستقیم خودم این آمار را از مراجع ذیربط در یافت میکنم و در غیر این صورت از دوستان مجلسی کمک میگیرم.
بنده برای ارزیابیهای خود به آمار میزان مصرف داروهای مربوط به استرس و نوع بیماریهای عصبی در سال جاری مراجعه کردهام.
- یعنی آمار گرفتهاید؟
بله، هر سال میگیرم. سه ماه به سه ماه میگیرم. سه ماه به سه ماه برای اینکه داروهایی که در داروخانه یا در خانهها در طول سه ماه از یک میزان مشخص به گردونه عرضه و مصرف وارد میشود مرا به اشتباه نیندازد.
در مجموع میخواهیم بدانیم که اعصاب مردم سالم است یا ناسالم. آمار دیگر متوسط سن اموات ورودی به قبرستانها و مجانین ورودی به تیمارستانهاست. بنده به عنوان یک دلسوز دارم میگویم و خواهشمند هستم که هر کسی عرایض من را میخواند، او هم حتما این کار را بکند؛
یک سری به بهشت زهرا بزنید که چرا جوانان سکته میکنند یک سری به تیمارستان بزنید که چرا جوانان دیوانه میشوند و چه قشری دیوانه میشوند. اینهایی که شمردم نشانه آن است که مردم کمحوصله شدهاند. عوامل کمحوصلگی را نمیخواهم بگویم ولی میدانم وقتی مردم کمحوصله شدند به مختصر گلهای و به مختصر اعتراضی فوری عکسالعمل نشان میدهند. امام خیلی چیزها را میدانست.
میدانست طرف چکاره است، اما تحملش میکرد. مخالف را تحمل کردن و سخن مخالف را شنیدن و بردباری کردن بزرگترین اصل اخلاقی است که باید گروه «سیاستمجریان» آن را بلد شوند.
- آیا اینجای بحث میتوانیم در موضوع تقوای سیاسی و چند و چون آن مصاحبه را ادامه بدهیم؟
پیشنهاد خوبی است. ببینید بهطورکلی تقوا به معنای خویشتنداری و بهپا بودن است و عبارتی که از این تقوای سیاسی بالاتر باشد، بیان مولا امیرالمومنین(ع) است که وقتی که حضرت داشت اصحاب را وادار میکرد که یک جوری عمل کنند که درگیری کم بشود، چون بعد از واقعه صفین همه فحش میدادند و با هم دعوا میکردند. درگیریها بسیار بود.
آنجا حضرت امیر دستور دادند این کار را نکنید، دعوا نکنید و فرمودند: بیداری و هوشمندی دینداران در این مقطع، نعمت بزرگی است که اینجا بگوید یا نگوید. اینجا حتی نگوید بهتر است.
خوب دقت کنید علی(ع) در چنان شرایط ویژهای میفرماید: «هر که امروز حمایت از من کند و کشته شود به جهنم میرود، حمایت نکند، در خانه باشد و چیزی نگوید به بهشت میرود. چرا؟ آن چیزی که برای جامعه در چنان وضعیتی مهم است، آرامش است.
این یعنی تقوای سیاسی. طرف بفهمد که به وقت گفتن، بگوید و به وقت نگفتن خموش باشد. حالا اینجا یک بحث مهمی داریم که وقتی سیاستمجری تقوایش بیشتر است که یک چیزهایی را به رو نیاورد. در چارچوب بحث تقوای سیاسی اصل ولایتپذیری در جامعه اسلامی مطرح است. ملاحظه میکنیم که بخشی از سیاستمجریان تحت یکسری عوامل دست به کارهایی میزنند.
مثلاً از یک سو بیانیه دادنها و از آن طرف، حرفهای تند زدنها. یک نکته ظریفی که باید توجه کرد این است که ما کلمه نخبه را که تعریف میکنیم، اگر «سیاست مجری» واجد آن شرایط نباشد این مشکلات به وجود میآید.
افراد ناخبره و نخبهنما، نخبهها را منزوی میکنند و لازم است نخبگان توجه داشته باشند که گاه به نام نخبه، کسی مطرح میشود، جالب نیست و نباید زود در مقام جواب چنین فردی درآیند، زیرا کلام، کلام میآورد. در چنین مواردی تقوای سیاسی ایجاب میکند که شما ولایتپذیر باشید، اصل بر این است که رهبر فصلالخطاباست.
- اشاره کردید به انزوای نخبگان، آیا باید به آنها حق داد که منزوی بشوند؟
من دست همه آنها را میبوسم از آقایان درخواست میکنم که در جاهای مناسب در میدان حاضر باشند. من توضیح بدهم که ذهنتان خراب نشود؛ ما خیال میکنیم اینها منزوی هستند، نه، منزوی نیستند.
این کلام امیرالمومنین(ع) است که میفرماید که غوغاگران هر وقت روی کار میآیند عقلا باید بنشینند. در نامهای حضرت امیر(ع) به ابنعباس میفرمایند که صبرکن تا زمان بگذرد و آرامش به جای ناآرامی برگردد. میخواهم روایت دیگری از آن امام(ع) برایتان بخوانم: کسی که آن غضب آتشی شعلهور را در باطن خویش نگه دارد و با این عمل شرارهاش را فرو نشاند، پیروز میشود و آن کس که آزادش گذارد، اول کسی که در شعله آن میسوزد، خود اوست.
- نظرتان راجع به پدیده میانجیگری در شرایط موجود چیست؟
فقط یک تذکر را یادآور میشوم، همیشه صلح و صفا در وقتی است که هر فردی از افراد تا حدودی به حقشان برسند.
اندکی درنگ کرد
نزدیک به ساعت 10 شب از دفتر معلم اخلاق بیرون آمدهایم؛ اندیشناک از یک محاسبه مخوف: حوصله کردن در برابر هر چه آزار دهنده است، چرا این روزها دشوار شده. این چه دلشوره ای است که ما را فرا گرفته؛ مدارا و رحم کردن بین خودمان که تا پیش از این این قدر دلواپسی با خود همراه نداشت.
ماجرا چیست؟ کجای کار ما برای عبور از یک پیچ، که زیاد با پیچهای خطرناکی که میشود از آنها عبور کردهایم، تفاوت ندارد؛ چرا حالا اینقدر سخت به نظر میآید. معلم اخلاق در میانه مصاحبه وقتی لختی درنگ کرد حرف خوبی گفت ... خودتان بخوانید.