ماجرا به اکتبر2003 برمیگردد. چندماهی است که لیبی تلاش برای خروج از انزوایبینالمللیاش را آغازکرده و برای اینکار به اردوی آمریکا در«جنگ علیه تروریسم» پیوستهاست، حتی اگر بهبهای قربانیکردن برنامه هستهایاش باشد. در آخرینپرده داستان، تیمی از ماموران «سیا» و «MI6» (سرویس امنیتی بریتانیا) به انتظار نتیجهکار نشستهاند.
در یککشتی باربری آلمانی که بهسوی ایتالیا منحرفشده، ماموران پنج بستهبزرگ به مقصد لیبی کشفمیکنند که حاوی هزارانقطعه برای سوارکردن «سانتریفوژ» (دستگاهی که به غنیسازی اورانیوم و درنهایت ساخت بمب کمک میکند)، است. اینماجرا «قذافی» را مجبورکرد که زودتر از موعد، از اسرار خود پرده بردارد.
در 19 دسامبر، لیبی با اعتراف بهبرنامههستهای نظامیاش، همهدنیا را شگفتزدهکرد. بهویژه اینکه از تمامشدن آن نیز خبرداد. در ماههای بعد، لیبی درهای تاسیسات هستهایاش را بهروی غربیها گشود و انبوهی از اسناد و مواد را دراختیار آنها گذاشت. اینشواهد منجر بهکشف شبکه تکثیر فنآوریهستهای عظیمیشد که از پاکستان سرچشمهمیگرفت.
داستان شبکه«خان» بهیک داستانجنایی میماند که مهندسانپاکستانی و تاجران مشکوکاروپایی در هتلهای لوکس دوبی یا تونلهای تاریک کرهشمالی با یکدیگر ملاقات میکنند اما زمانیکه درمییابیم اینجمع کوچک منشا بحرانهایهستهای اخیر است، داستان، رنگ واقعیت بهخود میگیرد.
شبکه«خان»
در ابتدا، همهچیز به «عبدالقادر خان» مردی با سرنوشتی باورنکردنی متکی بود؛ فرزند ملیگرایی پاکستانی و جهانیسازی. همهچیز از دهه 60میلادی شروعشد. زمانیکه جوان بااستعداد پاکستانی با بورستحصیلی به دانشگاه برلین رفت.
سپس «عبدالقادرخان» باعنوان مهندسمواد بهیک آزمایشگاه تحقیقاتی در آمستردام پیوست. در 18می 1974، هند، رقیب بزرگ پاکستان، نخستین آزمایش اتمیاش را صورتداد و اینشوک بزرگی برای اسلامآباد بود.
«علی بوتو» نخستوزیر پاکستان، قسمخورد که مقابله خواهدکرد و جواب بمباتم، بمباتم است. او در نطقیآتشین گفت: «حتی اگر لازمباشد، برای اینکار علف و برگدرخت خواهیم خورد.»
مهندس جوان مهاجر که تحتتاثیر قرارگرفتهبود، به نخستوزیر نامه نوشت و پیشنهاد همکاری داد.
او بهسرعت به اسلامآباد بازگشت. در حالیکه چمدانهایش پر از نقشهها و مدارک دزدیدهشده از دفاتر «اورنکو» بود. شرکتی که سازنده سانتریفوژ است. رژیمپاکستان کاملا به او آزادیعمل داد و خان مرکزی تحقیقیای را بهنام «آزمایشگاه تحقیقاتی خان» (KRL) تاسیسکرد. در سالهای بعد، اینشبکه قویتر و بزرگتر شد.
او بهگروهی از همکاران نزدیک تکیهمیکرد که معمولا از دوستان قدیمی دانشگاه یا همکاران شرکت اورنکو بودند و در میان آنها، مهندسان آلمانی، سوییسی و بریتانیایی نیز دیدهمیشدند. برای خرید از شرکتهایی که بهشدت تحتنظر بودند (از جمله اورنکو)، دهها شرکتواسطه تاسیسکرد. سرانجام هزاران سانتریفوژ ساختهشد و یککارخانه غنیسازی اورانیوم افتتاحشد.
در سال 1998، پاکستان شش آزمایشهستهای در صحرای بلوچستان انجامداد. اگرچه خان تنها عامل اینموفقیت نبود، ولی توانست به اوج افتخار برسد.
پس از واردات، نوبت صادرات بود. اماراتمتحدهعربی، مالزی و آفریقایجنوبی حامیان اصلی شبکه خان بودند و اینمجموعه قادربود تمام نیازهای مشتریان برای رسیدن به تسلیحات هستهای را فراهم کند.
از محصولات تمامشده مانند سانتریفوژ گرفته تا قطعات جزییتر و نقشه و دانشآن. مدیرعامل اینشرکت و دست راست خان، یک سریلانکایی بهنام «بوهاریسیدابوطاهر» بود.
چند هفتهپیش از اشغال کویت،عبدالقادرخان بهصدام پیشنهادداد تا خدماتش را در اختیار او قــــــراردهـــد، ولی اینمعامله بهدلایل نامعلومی صـــــورتنگرفت. درعوض، کرهشمالی مشتری مناسبی برای اینشبکه چندملیتی بود.
«کیمایلسونگ»، در اواسط دهه90 بهدلیل توافق با واشینگتن، مجبورشد غنیسازی پلوتونیوم را متوقفکند، ولی بهلطف روابطپنهانی با شبکه خان توانست بهسانتریفوژهای او دستیابد. حتی دکتر شخصی«خان» بیش از 10بار بهپیونگیانگ سفرکرد. البته رابطه آنها دوطرفه بود. کرهشمالی در مقابل، موشکهای بالستیک چینی «دودونگ» را بهپاکستان میداد.
ازسوی دیگر، از چند هفتهپیش مشخصشد که انتقال تکنولوژی هستهای به کرهشمالی بهجایی رسیده که کسی نمیتوانست تصورکند اما سونگ از تکثیر این فنآوری انگیزههای متفاوت و متعددی داشتهاست. آمیزهای از میهنپرستی، ثروتطلبی و خودبزرگبینی.
شبکهای برای همه
امروز، بزرگترین قاچاقچی فنآوری و تجهیزاتهستهای تاریخ، یکی از قهرمانان پاکستان است. پس از اعترافعمومی و عذرخواهی بابت اینتکثیر در فوریه 2004، خان بهدستور ژنرال «مشرف» در اقامتگاهش زیرنظر قرارگرفت، هرچند او بابت اینکار از سونگ عذرخواهیکرد.
در اواخر اوت 2006، مشخصشد که عبدالقادرخان مبتلا به سرطان پروستات است. «شوکت عزیز»، نخستوزیر پاکستان برای او دستهگل فرستاد. همچنین «عمرانخان»، ستارهسابق کریکت که حالا وارد دنیایسیاست شده، بهترین امکانات درمانی را در بیمارستانش در لاهور برای خان درنظرگرفت.
روابط خان و بالادستانش در هالهای از ابهام قرارداشت. واضحبود که مقامات پاکستانی برای انتقال این فنآوری، به خان چراغسبز نشان دادهبودند یا حداقل در جریان آنها قرارداشتند، اما بهنظر میرسد که او هم با آگاهی از موضع اعتدالگرایانه اسلامآباد، ابعاد ماجرا را بسیار کوچکتر از آنچه که هست، جلوه میداده.
«جورج تنت»، رییس سابق «سیا»، در زمان حیات خان گفت: «هنوز اطلاعات کمی از شبکه خان در دست داریم؛ مردی که میتواند به اندازه بنلادن خطرناک باشد.» اما تردیدی نیست که میراث او همچنان پابرجاست.
«برونو تورتره»، محقق فرانسوی نیز معتقد است: «شبکهای که خان بهوجودآورد، هنوز میتواند برای کشورهای دیگری مورداستفاده باشد.»
او یکبار گفتهبود که ارزشمندترین چیزی که از هلند آورده بود، دفترچهتلفن او بود و بعیدنیست که حالا این دفترچه در اختیار همکارانش باشد. تسلیحاتهستهای میتواند اثر دومینویی داشته باشد و کشورها یکی پس از دیگری بهداشتن آن ترغیبشوند. در بیستسال آینده، کشورهایی چون مصر، ترکیه، عربستانسعودی، مالزی، میانمار، کرهجنوبی، ژاپن و برزیل میتوانند بهاین نقطه برسند.
از10 سالپیش، نظارت بر انتقال مواد و تکنولوژیهستهای که میتواند منجر بهساختن سلاحهای کشتارجمعی شود، دقیقتر و پیشرفتهتر شده است. بههمین دلیل، مبادلات اقتصادی تکثیر فنآوریهستهای بهصورت زیرزمینی انجام میشود.
اما نکته نگرانکنندهتر اینکه فروشندگان این فنآوری از نظر فنی نیز پیشرفت چشمگیری داشتهاند. سرویسهای امنیتی آمریکا در بررسی پرونده «پیونگیانگ»، به حسابهایی در بانک «دلتا آسیا» در ماکائو رسیدند و این، پیچیدگی اینشبکهها را آشکار میکند.
«گیوم اشلومبرگر»، محقق فرانسوی در اینباره میگوید: «فعالیتهای دولتی که به منافعفردی منجر میشود، مانند آنچه برای شبکه خان اتفاق افتاد، پدیدهای نگرانکننده در تکثیر فنآوری هستهای به شمار میرود.»
بدتر از همه اینکه، خریداران دیروز میتوانند فروشندگان فردا باشند. مثلا کرهشمالی درآینده میتواند اینتکنولوژی را بهمالزی یا میانمار بفروشد و تجارتمخفی اما محدود هستهای در آینده، بهبازاری عظیم تبدیل شود.
«محمد البرادعی» رییس آژانسبینالمللیاتمی روزی گفته بود: «تکنولوژی هستهای از جعبهاش خارجشده و دیگر نمیتوان آن را به آنجا بازگرداند.»
فیگارو / 16 اکتبر