این در عمق اندیشه برخی است که خدای نیاورد اگر روزی امور مردم هم در کف اختیارشان قرار گیرد. کسانی که حتما با اندکی تامل میتوان دور و اطراف پیدایشان کرد. تغییر را ولو اندک و جزیی نمیپذیرند، خونسردی و سکونشان دیوانهکننده و سکوتشان سرسامآور است! آنها که اگر کوهی از دلیل و منطق هم برایشان بیاورید، تغییری در چهرهشان ایجاد نمیشود و در خوشبینانهترین حالت ممکن، خواهند گفت: «این هم میگذرد، همهچیز را به دست زمان بسپار»!
دکتر محمدعلی فروغی را بسیاری به نام «ذکاءالملک» میشناسند. هم او که آزمونهای سخت طبابت را در دارالفنون به پایان رساند، اما علاقهاش به حکمت و فلسفه چنان کرد تا دست از حرفهاش شسته و به تحقیق و تامل پیرامون چرایی رویدادها بپردازد. چه حاصل اما که این تامل و تدبر چندینساله نتوانست او را چنان پرورش دهد که یادگاری جز آنچه خواهیم آورد، در تاریخ برجای بگذارد.
ذکاءالملک در اواخر دوران سلطنت ناصرالدین، شاه قاجار عضو دارالترجمه رسمی سلطنتی، در دوران مظفرالدین آموزگار یک مدرسه ملی و اندکی بعد صاحبنظر در امور سیاسی شد. در سوابق او همچنین وزارت مالیه و عدلیه در کابینه اول و دوم صمصامالسلطنه، ریاست دیوانعالی تمیز، وزارت عدلیه در کابینه مشیرالدوله، وزارتخارجه در کابینه مستوفیالممالک و بالاخره نخستوزیری در سنوات 1304 و 1313 را میتوان یافت. همه اینها را اما آوردیم تا یادآور شویم که کسی با چنین اندیشهای، سالها قضا و قدر نیاکانمان را به کف داشت و به گمان خود بنیان پیشرفت این سرزمین را بنا میگذاشت.
او، در فرصت واپسین، شهریور1320 مقارن با سرازیرشدن نیروهای آمریکا، انگلیس و شوروی به خاک سرزمینمان مامور تشکیل کابینه شد تا نگذارد آتش این جنگ جهانشمول، دامن ایران و ایرانی را بگیرد. میگویند، در یکی از جلسات پرحرارت و شلوغ مجلس شورای ملی، هنگامی که نمایندگان نگران و طاقت از کفداده مجلس، او را به تدبیر امور مهاجمین فراخوانده و از نزدیکی استیضاحش به دلیل عدم کفایت، سخن به میان آورده بودند، همانصورت که گفتیم را عیان کرده و با لبخندی سرد از پشت تریبون گفته بود: «نگران نباشید! میآیند و میروند و با کسی هم کاری ندارند»!
راستی خودروهای فرسوده همچنان در پایتخت تردد میکنند، صدها خانواده هنوز چشم به دست مردانی دارند که به امید تعویض خودروهایشان بیکار ماندهاند. ساعت کار و زندگی هزاران نفر پشت صفهای طویل سوخت به هدر میرود، آلودگی هوا چنان کرده که به تعبیر دوستی هر نفس که فرومیرود، برای تهرانیجماعت ممد ممات است و... فقط خدا نکند، آنها که بناست این گرهها را بگشایند، اندکی به ذکاءالملک رفته باشند.
همشهری مسافر