سالها پیش از این هم، در آن سالهای خون و جهاد هر زمانی که رزمندهای مشهدی به مرخصی میرفت این جمله تنها درخواست همرزمانش از او بود.
در آن روزها، حرم امامرضا(ع) مبدأ و مقصد همه رزمندگان مشهدی بود؛ چه آن روزهایی که برای خداحافظی از اماممان به زیارتش میرفتیم و چه پس از بازگشت از جبهه؛ چه آنهایی که با پای خود به پابوس آقا میآمدند و چه آنهایی که بر دوش مردم و ملائک برای طواف آخر به آستانش میشتافتند.
هنوز هم فرشتگان حریم رضوی به یاد آن کبوتران خونینبال آقا، فاصله حرم حضرتش تا بهشت رضا را عاشقانه بال میزنند. امامرضا(ع) خود شهیدی در دیار غریب بود و به همین سبب نیز با شهیدان در غربت، آشنایی قریبی داشت؛ امامی که بر کاروان همشهریان شهیدش روزبهروز افزوده میشود.
اگر روزی کاوهها و چراغچیها و برونسیها در این کاروان بودند، امروز شوشتریها و محمدزادهها نیز تاب فراغ نیاوردند و به دیگر یاران شهیدشان پیوستند و آخرین زیارت را با غسل شهادت بهجا آوردند.
برای آنهایی که مثل ما در سالهای طولانی از عمر خویش افتخار همسایگی امامرضا(ع) را داشتهاند، امامرضا(ع) بزرگترین مونس و همدم تنهاییها و حرم مطهرش پناهگاه همه دلتنگیها بودهاست. برای ما مشهدیها حرم امامرضا(ع) خانه اولمان است و وجود مبارکش بزرگترین دلخوشی و افتخار زندگیمان.
اما مشهد یعنی جایگاه حضور، پس همه ایران مشهد است و مشهد، همه ایران. امامرضا(ع) و عشق و محبت او وجه مشترک میان تمام ما ایرانیهاست؛ از هر شهر و قوم و از هر مذهب و آیینی که باشیم. او تنها امام مسلمانان و شیعیان ایران نیست بلکه بارگاه منورش پناهگاه و دارالشفای همه دلها و بدنهای دردمند است. آنجا «دارالشفای» دلدادگانی است که بیمار عشق و دلداده حضرت حقند.
او امام همه ایرانیان و امام همه آزادگان و دردمندان و غریبان است. درهای آستان پر مهر او بر همگان گشوده است و مگر میتوان برای لطف و مهر ائمه(ع) حد و مرزی تعیین کرد؟ به آن امام غریب تأسی کنیم که در حریم امنش هیچکس را غریبه نمیداند و هیچکس نیز خویش را در آنجا غریب نمییابد.
ایران سراسر حرم اوست و دلهای ایرانیان کبوتران سبکبال این حرمند. ایران سراسر حرم اوست و همه، زائران اوییم و همه، خادمان این حرم. همه ملت ایران زائران اویند و گوشهگوشه این خاک پاک، متبرک به عطر حضورش. پس هر جا که باشیم و به هر مسئولیتی که مشغول، خادم حرم اوییم و خدمتگزار زائرانش.
در این ایام مبارک سر بر آستان پرمهرش مینهیم و متواضعانه از او مسئلت میکنیم که به ما توفیق دهد تا برازنده جامهای باشیم که برای خدمت به زائران بارگاهش بر تن کردهایم.
از او میخواهیم تا تمامی این سرزمین مقدس را همچون بارگاه منورش به جلوهای از وحدت و همدلی بدل کند.
بر ضریح متبرکش دخیل میبندیم تا هدایت و محبتش را از این همشهری قدیمی دریغ نکند؛ تا نگذارد نامرادیهای روزگار در عزم و ارادهمان برای خدمت به مردم خللی وارد سازد.
در زمانهای که راه، غبارآلود میشود و مقصد ناپیدا، چه مأمن و مأوایی بهتر از دامان پرمحبت آن مصباح هدایت؟ آنکه چاره بیچارگان است و درمان دل بیقرار همه درماندگان.