در حقیقت سیاست در آن زمان آمیخته به اخلاق اجتماعی و باورهای دینی درست مذهبی بود. پس از این بزرگواران این سیاست دینی دستخوش تغییراتی از سوی حکام شد و هر یک از خلفا و پادشاهان اخلاق سیاسی را در جهت منافع خود به کار گرفتند و آنرا به گونهای تعریف کردند که منافع آنان تامین شود.
البته این موضوع در زمان امامت ائمه معصومین نیز از طرف رقبا اتفاق افتاد. به عنوان نمونه ادعای جانشینی پیامبر(ص) از سوی برخی از خلفا از اتفاقاتی است که در زمان ائمه بزرگوارمان روی داده است و نمونه بارز زیر پا گذاشتن اخلاق در سیاست است.
در همین باره با دو استاد حوزه و دانشگاه، یعنی حججالاسلام دکتر محمد رضا محمدی و سید رسول سادات نژاد به گفت وگو نشستهایم.
رابطه تنگاتنگ اخلاق و سیاست
جحت الاسلام محمد رضا محمدی، استاد فلسفه و حکمت قرآنی با اشاره به ارتباط
تنگا تنگ سیاست و اخلاق در دین اسلام میگوید: اخلاق و سیاست در دورههای مختلف اسلام، از پیامبر تاکنون ارتباطی معنا دار داشته است.
اما این ارتباط در دورههای مختلف بر اساس نگرش حکام و کسانی که در راس امور قرار
داشتهاند متفاوت بوده است. اگر به دوره خلافت و امامت ائمه معصومان و پیامبر(ص) نگاهی بیاندازیم به راحتی متوجه می شویم که سیاست از دیدگاه ائمه صداقت و تقوای اخلاقی در برخورد با مردم بوده است. از سوی دیگر رعایت انصاف و عدالت فردی و اجتماعی نوعی ارزش اخلاقی در آن زمان به حساب میآمد.
آفتی به سطحی نگری
زمانی که سیاسیون یک کشور مسایل سیاسی را بر اساس اهداف کوتاه مدت و میان مدت
برنامهریزی کرده و منافع آنی جامعه را به منابع پایدار ارجحیت میدهند، جامعه در دراز مدت دچار سطحی نگری میشود.
محمدی در این باره بیان میکند: یکی از شاخصههای بارز حکومت ائمه پرهیز از سطحی نگری در جامعه بود. این آفت که اکنون بسیاری از جوامع اسلامی و حتی در مواردی ایران را نیز در برگرفته، اخلاق حسنه اسلامی را از سیاست دور کرده و سبب دوری از انصاف و عدالت خواهی خواهد شد.
وی می افزاید: برای نمونه، سیاست در زمان حال و در جوامع اسلامی بر پایه نیازهای آنی پایه گذاری میشود و در این نیاز سنجی محرومان و مستضعفان جامعه در مرحلههای آخر سرویسدهی قرار می گیرند. به این ترتیب برخی از جامعه در سبد عدالت قرار نمیگیرند.
این استاد دانشگاه ادامه می دهد: از سوی دیگر در جوامع کنونی، امکان به سمت افرادی متمایل شده است که از رفاه اقتصادی نسبی برخوردار هستند. در حقیقت رفاه اجتماعی برای آن عده است که میتوانند حداقلهای جامعه را پرداخت کنند و آن عده که توان پرداخت این حداقل ها را ندارند در محرومیت به سر میبرند.
این کار سیاست را دچار بیاخلاقی میکندو باعث میشود که سیاسیون در مواردی بدون در نظر گرفتن مساوات جامعه را اداره کنند و این نوعی بی اخلاقی سیاسی است.
مصلحت اندیشی، شرط اولیه
امام علی(ع)، پیشوای اول ما شیعیان، بخشی از دوران زندگی خود را که می بایست بر مردم آن زمان خلافت میکرد را در سکوت گذراند. چراکه در آن زمان مصلحت نبود امام علی(ع) برای حق خود که همان خلافت بود لب به اعتراض بگشاید و منافع اسلام را به خطر بیاندازد.
دکتر محمدی، استاد حوزه و دانشگاه در باب این سخن میگوید: مصلحت اندیشی و رعایت اصل دور اندیشی سیاسی که منافع جمعی را تامین کند، از ضرورتهای اخلاق دینی و اسلامی است.
همان طور که اشاره شد، سکوت امام علی(ع) خود نمونه مصلحت اندیشی سیاسی است که نشان از درک سیاسی این بزرگوار دارد. مردان سیاسی جامعه ما نیز باید با الگو برداری از ائمه و تقویت دیدگاه مصلحت اندیشانه و در نظر گرفتن منافع اکثریت بر اقلیت، اخلاق سیاسی، اسلامی را رعایت کنند.
تعریف دوباره
دکتر سید رسول سادات نژاد نیز در این باره می گوید: سیاست در گستره اخلاق ، یعنی برپا نگه داشتن حکومت، آنگونه که در آن «اکثریت»، ابزار «اقلیت» نباشد. در اخلاق گرایی سیاسی، اکثریت، خود، اصل است تا آنجا که باز هم آدمیت مظلوم نشود، امروزه به نظر میرسد مفهوم «من میخواهم» دربرابر«ما می خواهیم» رنگ باخته است.
تمامی مساعی و تلاش یک سیاستمدار اخلاقی این است که یک «ما» را بزرگتر سازد، یعنی بر اساس آگاهی، همراهان هرچه بیشتری برای اندیشهای که آن را آرمان خود میداند، فراهم کند و نه اینکه همراهان بیشتری را قربانی آگاهی خود کند.
باید توجه داشت که اغلب سیاست پیشگان، «آگاهی خود» را برابر «آرمان مورد دفاع خود» قرار می دهند و این همان موضوعی است که به نام سیاست مطرح می شود.وی میافزاید: پس اگر در شناخت خود بخواهیم درباره وجود و بروز اخلاق در نزد یک سیاستمدار قضاوت کنیم، میتوانیم چنین چیزی را بررسی کنیم که آیا یک سیاستمدار از آگاهی خود دفاع میکند که متعلق به اقلیت خود اوست یا در راه آرمانهایی است که اکثریت بر روی آن اتفاق نظر دارند؟
حرمت افراد اصل اخلاق سیاسی است
همواره اخلاق در سیاست مورد بحث و کشاکش محافل سیاسی بوده است؛ این که آیا اخلاق در سیاست فاکتور اصلی و درجه یک به شمار میرود یا جزء شایدهاست. اگر سیاسیون به این نکته توجه داشته باشند که در سیاست رعایت شئونات و حرمت افراد ضروری است، دیگر شاهد بد اخلاقی و کج خلقیهای سیاسی نخواهیم بود. محمدی در این باره بیان میکند: اخلاق در سیاست، فقط رعایت ادبیات سیاسی با رقبا نیست بلکه رعایت انصاف و عدالت نیز از اخلاق سیاسی است.
منصف بودن و منصفانه برخورد کردن وقتی دارای ارزش است که به صورت مداوم رعایت شود. با توجه به افزایش شعور سیاسی و آگاهی مردم از رفتارهای سیاسی، بد اخلاقیهای سیاسی به راحتی از سوی آنان قابل شناسایی بوده و طرد خواهد شد.
نقد منصفانه قابل تقدیر است نه طرد
این استاد دانشگاه با اشاره به نقد منصفانه در سیاست میافزاید: نقد منصفانه یکی از ابزارهای متداول در سیاست برای پیشبرد امور در جهت مثبت است. با توجه به پیشینه تاریخی اسلامی این نقد، باید تلاش کرد که این نقد صریح و منصفانه در سیاست جای خود را دوباره باز کند.
وی ادامه می دهد: سیاسیون باید به نظرها و نقدهای مخالف ارج نهند؛ نه اینکه نظرهای مخالف را حذف کرده و با بیان کنندگان آن برخوردهای سلبی داشته باشند. چراکه این نوع رفتار حذفی باعث ایجاد تنش در کانونهای سیاسی شده و آشفتگی را در پی خواهد داشت.
در هر صورت سیاسیون باید با نظر به گذشته و مطالعات تاریخی به ویژه تاریخ صدر اسلام به این باور برسند که نقش اخلاق در سیاست پر رنگتر از منافع حزبی و گروهی است. در سیاست اسلامی مردم در راس امور قرار دارند و هر گونه نارضایتی آنان در حقیقت کج اخلاقی سیاسی خواهد بود. پس سیاست اسلامی- ایرانی میطلبد که سیاسیون از کج اخلاقی و بد اخلاقی سیاسی در اموری که نفع عمومی را در پی دارد اجتناب کنند.
همشهری جمعه