روایت شوراها و مدیریت شهری کردن، حکایت زندگی، امنیت و امید به زیستن است. بیتفاوتی به سرنوشت شهر و اصل شوراها یعنی قهر با انسانیزیستن، بستن پنجرهها روی امید به آینده و شیرجه رفتن در تاریکی و وداع با همزیستی و مهرورزی و بر شاخه نشستن و بن آن را بریدن است.
تنها گذاشتن مدیریت شهری و قهر با انتخابات شوراها مشکلات را افزونتر، گرهها را کورتر و ناپایداری زندگی شهری را عمیقتر خواهد کرد.
ما باید مطالبات شهریمان را براساس رفتارها و هنجارهای مدنی، سامان ببخشیم و بدینسان در رفتارهای انتخاباتی خود طالب امر ممکن و وضعشدنی و امکانپذیر باشیم نه وضع فوق آرمانی و دسترسناپذیر، به هر حال طالب و مطلوب بستگی به طالبانشان دارند. با این تعبیر مطلوب شهروندان مسئول با مطلوب ساکنان شهر که هیچ تعلق خاطری با مفاهیم و المانهای زندگی شهری ندارند، متفاوت است.
ابهامزایی، بیاعتمادی، فقدان شور و انگیزه و سردی فضای اجتماعی برای حضور شهروندان در انتخابات ضرر و زیانش متوجه شهروندان است. باید متوجه باشیم شاید بتوان از بعضی چیزها صرفنظر کرد، اما نمیتوان نسبت به سرنوشت شهر و محل زندگی خود بیتفاوت بود.
ترویج مفاهیم دلسردکنندهای چون ما را چه به سیاست، اینها همه بازی است، قبلیها چه کار کردند که اینها کنند، ای بابا دلت خوش، ما همه سر کاریم، خودشان میبرند و میدوزند و هر که را بخواهند انتخاب میکنند، اینها همه شعار و دروغ، کی به فکر ماست، همه به فکر منافع و جیب خودشان هستند. چی به من تو میرسد و...
اینها ادبیات گمراهی و خامی است، تسلیم شدن شعور و منطق شهروندی در برابر این ادبیات چاره کار برای حل بحرانهای این شهر آشفته نیست، گذر از بحران شهروندان تهرانی در کسب پختگی انتخاب و رفتار مدنی انتخاباتی و حضور گسترده و پرشور نهفته است وگرنه حکایت ما چون «خادمان ره نرفته» و بندیان پای بسته و ناکام مانده است. عزیز برادر، یک شمع روشن کردن بهتر از دشنام دادن به تاریکی است.
همشهری عزیز، در جهانی که مشارکت چون دسته کلیدی میماند که درهای بسته را میگشاید و در جهانی که مدار زندگی بر مشارکت میچرخد، قهرکردن و تنندادن به حق انتخاب و مشارکت شهروندی پشیمانی است و پشیمانی نشان خامی و خودخواهی است.
آن کس که خود را در آئینه خود ببیند کجا و آن که خود را در آئینه دیگران میبینید کجا؟
همشهری عزیز، تا دریا را نشورانند، راز دل خود را با کسی نخواهد گفت و موج گوهر بر لب نخواهد آورد. تا از این حکیم معنادان (مشارکت) پرسشی نشود، جوابی به کس نخواهد داد.
همشهری عزیز، ذلیلوار سر بر زانو نهادن، در برکه راکد حیات خویش خزیدن و به آن خیره شدن، روی به دیوار کردن، کتاب بیبرگ شهر خود را با انگشت موهوم ورق زدن، چشم روی سرنوشت شهر بستن و آنچه خواستهایم را از بیگانه تمنا کردن، کار شهروندان پخته و مسئول و حقمدار نیست.
اندیشههای غیرمدنی دشواریها را افزونتر و گرهها را کورتر و حقیقت را مستورتر میکنند. سکوت، بیتفاوتی و «من» محوری به جای «ما» محوری، شیرجه رفتن در تاریکی است. لذا باید متوجه باشیم که شرکت در انتخابات شوراها و مشارکت آگاهانه و مدنی و عقلایی تنها گزینه پیش روی ما برای رسیدن به توسعه پایدار شهری است.
تهران به برنامه نیاز دارد نه به شعار، به گفتمان اخلاقی و مدنی نیاز دارد و نه گفتمان انسان برهنه، به مدیر، مدیریت و شایستهسالاری نیاز دارد نه مدیریت حزبی و اتوبوسی، تهران به گفتمان سازنده که همافزایی و سینرژی ایجاد کند نیاز دارد و نه گفتمان تقابل زیر 4=2+2 (گفتمان سازنده)، 0=2-2 (گفتمان تقابل) گرچه در ماهیت دو تغییری ایجاد نشده است؛ اما در نتیجه 2+2 با نتیجه 2-2 آسمان تا زمین تفاوت وجود دارد.