اخیرا خبرگزاریهای جهان اعلام کردند که کنگره آمریکا قصد دارد با تحریم صادرات بنزین به ایران، بر جمهوری اسلامی برای توقف فعالیتهای هستهایاش فشار وارد کند. درهمین رابطه مجلس نمایندگان آمریکا طرح جدیدی را برای محدودکردن واردات بنزین به ایران تصویب کرد. براساس مصوبه جدید مجلس نمایندگان، آمریکا تأمینکنندگان بنزین مورد نیاز ایران را تحریم میکند.مخالفان این طرح نگرانی خود را از تأثیر منفی جلوگیری از واردات بنزین به ایران اعلام کردهاند. ران پال، نماینده جمهوریخواه کنگره و از مخالفان طرح گفته است: تحریمها مردم ایران را در برابر آمریکا متحد میکند.
یکی دیگر از نمایندگان مخالف گفته است: با تحریم هم ایران بدون بنزین نخواهد ماند. جیمز استاینبرگ، معاون وزیر امور خارجه آمریکا هم در نامهای به رئیس کمیته روابط خارجی مجلس سنا از تأثیر منفی تحریمهای احتمالی بر حمایت جهانی از تلاشهای کاخ سفید ابراز نگرانی کرد. مصوبه جدید مجلس نمایندگان آمریکاجهت توقف برنامه صلحآمیز هستهای ایران، بخشی دیگر از مداخلات آمریکا در امور ایران است که سابقهای بس طولانی دارد و تاکنون هم نتوانسته به اهدافش برسد.
پیشینه دخالتهای آمریکاییها در ایران به دهها سال قبل و حداقل بهصورت ملموس به کودتای 28مرداد برمیگردد. کودتایی که توسط آمریکاییها علیه دولت ملی آن زمان به وقوع پیوست احساسات ضدآمریکایی شدیدی را در مردم کشورمان ایجاد کرد. آمریکاییها در طول نهضت اسلامی هم همواره درصدد سرکوب نهضت و مداخله در آن برآمدند.
بعد از اینکه لانه جاسوسی تصرف شد، آمریکاییها مکررا تهدید میکردند که باید
هر چه سریعتر آمریکاییها آزاد شوند ولی ملت ما در برابر تهدیدات آمریکا ایستاد و هراسی به دل راه نداد.
ماجرای طبس و پیادهکردن نیروی نظامی آمریکا در خاک ایران و تجاوز به خاک ایران از اقدامات این کشور بعد از انقلاب بود که ناموفق ماند.
در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و دوران دفاع مقدس هم آمریکاییها به نفع متجاوز (عراق)، مداخله سیاسی و فعالیت تبلیغاتی و نظامی کردند. آنها طی این سالها با دادن اطلاعات به عراق از فعالیتهای جمهوری اسلامی ایران در جبهه تلاش کردند تا عراق به اهدافش برسد. پرواز آواکسهای آمریکا روی خاک عربستان و تحت پوشش گرفتن راداری بخش بزرگی از سرزمین ایران یکی از این نوع حمایتها از عراق بود. آنها اطلاعاتی را که از طریق جاسوسان خود در ایران به دست میآوردند، در اختیار عراق میگذاشتند.
آمریکاییها برای آزادنگهداشتن آبراه خلیجفارس روی نفتکشهای کشورهای عربی سرمایهگذاری کرده و نیروی نظامی گستردهای را به منطقه آوردند. آنها دست عراق را برای حمله به کشتیهایی که به مقصد ایران در حرکت بودند یا از مبدأ خارک، نفت ایران را به خارج از خلیجفارس حمل میکردند کاملاً باز میگذاشتند اما مانع جمهوری اسلامی ایران برای مقابله به مثل میشدند. آنها پرچم آمریکا را روی نفتکشهای برخی از کشورهای منطقه نصب کرده بودند و از این نفتکشها حمایت نظامی میکردند.
آنها در ماههای آخر جنگ، مستقیماً با ما وارد جنگ شدند، سکوهای نفتی ایران را بمباران کردند، با نیروی دریایی و هوایی ارتش جمهوری اسلامی و نیروهای سپاه پاسداران در خلیجفارس درگیر شدند، حتی هواپیمای مسافربری ایران را زدند و در همهجا حامی متجاوز و رژیم بعثی عراق بودند و علیه جمهوری اسلامی ایران اقدامات خصمانه فراوانی انجام دادند. آمریکاییها حتی سالانه بودجهای را علیه نظام جمهوری اسلامی ایران اختصاص دادند اما شرایط جدید امروز با شرایط گذشته کمی متفاوت است.
مداخلات مستقیم و غیرمستقیم آمریکا تاکنون علیه ایران نتیجهبخش نبوده است. اکنون آمریکاییها احساس کردهاند که گفتمان گذشته یعنی گفتمان بوش پسر، یکجانبهگرایی، جنگطلبی و ادبیات خشنی که به کار میگرفتند یا به تعبیر دیگر استفاده از قدرت سخت علیه منطقه، دیگر جواب نمیدهد لذا اکنون با ژست دمکراتیک وارد کارزار مبارزه با جمهوری اسلامی ایران شدهاند اگر در این منطقه دمکراسی مستقر شود، جریانهای اسلامی حاکم خواهند شد و موج دمکراسیخواهی در عربستان، مصر و کشورهای دیگر منطقه منافع آنها را به خطر میاندازد؛ درحالی که در شرایط جدید بینالمللی آمریکاییها بهدنبال سلطه بر منطقه هستند و همچنان این هدف را دنبال میکنند.
اما آنها در دوره ریاستجمهوری اوباما بیشتر از قدرت نرم استفاده میکنند. استفاده گسترده از دیپلماسی به جای ابزار نظامی، از قواعد جنگ نرم است. آنها دیگر بهدنبال یکجانبهگرایی نیستند بلکه بهدنبال این هستند که کشورهای دیگر را هم سهیم و شریک کنند. آمریکاییها برای کارهایی که میخواهند انجام بدهند از شورای امنیت سازمان ملل و نهادهای بینالمللی استفاده میکنند و لحن خشن گذشته را کنار گذاشتهاند.
درگذشته بحث مبارزه با تروریسم بود اما امروز آنها بیشتر از لحن و تعبیر ایجاد امنیت و صلح در منطقه استفاده میکنند. آمریکا بهدنبال حذف رقبایش در منطقه است. رقبای آمریکا در منطقه حساس خلیجفارس، چین، روسیه و اتحادیه اروپا هستند. آمریکاییها حتی اتحادیهاروپا را هم تحمل نخواهند کرد. چرا که میخواهند خودشان به تنهایی بر این منطقه مسلط باشند.
یکی از اهدافی که آمریکاییها همیشه دنبال کرده و میکنند کاستن از نفوذ ایران و جلوگیری از رو به فزونی نهادن آن است. به عبارت دیگر مهار ایران همواره بهعنوان یکی از اهداف آمریکا مطرح بوده است.
به جرأت میتوان گفت که آمریکاییها از اهداف درازمدتشان در منطقه نفتخیز خاورمیانه دست برنداشتهاند و تغییر اساسی در رویکردشان نسبت به ایران بهوجود نیامده است؛ اگرچه ادبیات امروز آنها با ادبیات قبلی کاملاً متفاوت شده است.
تغییر سیاست آمریکا از یکجانبهگرایی به همگرایی، راهی برای بازسازی چهره آمریکاست که اوباما اجرای این سیاست را برعهده گرفته است. او میکوشد چهره نظامیگری آمریکا را تعدیل کرده و از ادبیات خشن استفاده نکند اما اهداف او، همان اهداف بوش است.
مداخلات آمریکا در پرونده هستهای نیز آشکار بوده و هست. جنجال تابستان سال 1381 علیه مرکز نطنز را آمریکاییها به راه انداختند. این اقدامات همزمان با ماههایی بود که آمریکا خود را برای حمله به عراق آماده میکرد.
به محض پیروزی آمریکاییها در عراق، آنها در ماه خرداد به آژانس فشار آوردند که پرونده ایران را در شورای حکام مطرح کند. برای نخستین بار پرونده هستهای ایران در خرداد 1382 در شورای حکام مطرح شد و در شهریور همان سال 1382 در اجلاس بعدی آژانس، یک قطعنامه تند علیه جمهوری اسلامی ایران به تصویب رسید که بیسابقه بود.
در مسئله هستهای ایران غیر از آمریکا، صهیونیستها نیز بسیار فعال بودند و اکنون هم فعال هستند. متأسفانه برخی از همسایگان عرب منطقه هم در این زمینه فعال بودند و به آمریکاو اروپا برای اقدام علیه ایران فشار وارد میکردند.
آمریکاییها چند هدف را در پرونده هستهای ایران دنبال کرده و میکنند:
- کسب اجماع جهانی علیه جمهوری اسلامی مبنی بر نقض پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای.
- متهمکردن ایران به نقض پیمان انپیتی.
- متهمکردن ایران به نظامی بودن برنامه هستهایاش.
- قانعکردن اعضای شورای حکام به ارسال پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل برای بازشدن دستشان جهت تحت فشار گذاشتن ایران.
- آخرین هدف هم توقف کامل برنامه صلح آمیز هستهای ایران بوده و هست.
آمریکا تاکنون نتوانسته به همه اهدافش برسد. آخرین اجلاس1+5 که قرار بود برای بررسی پرونده ایران تشکیل شود بهدلیل حاضر نشدن چین تشکیل نشد. بحث تحریمهای اقتصادی آمریکا که از ابتدای انقلاب تاکنون برقرار بوده نیز تاکنون نتوانسته به موفقیت منتهی شود. درحال حاضر با تصویب طرح تحریم بنزین علیه ایران برخی کارشناسان گفتهاند که ایران موفقیت چشمگیری در دورزدن تحریمها و بیاثرکردن آنها دارد. شاید بتوان گفت آمریکاییها فقط در یک مورد توانستند تا حدی موفقیت به دست آورند و آن تخریب مذاکرات ایران با 3کشور اروپایی بود. فشار آمریکا کاری کرد که انگلیس، فرانسه و آلمان نتوانند کار عمدهای در حل مسئله هستهای ایران انجام بدهند.
یک بام و دو هوای اوباما
سیاست اوباما یک بام و دوهواست؛ از یک سو ادعا میکند که از طریق مذاکره میخواهد مسائل ایران را حل و فصل کند و از سوی دیگر میگوید گزینه نظامی هنوز روی میز است. همزمان وزیر خارجه آمریکا با لحن تهدیدآمیز علیه ایران سخن میگوید و مجلس نمایندگان و سنای آمریکا علیه ایران قطعنامه تحریم تصویب میکنند.
در حال حاضر آژانس بینالمللی انرژی هستهای و کشورهای غربی برای تحت فشار قراردادن ایران حتی قوانین آژانس را نیز زیر پا میگذارند. یکی از موارد نقض قوانین آژانس علیه ایران، ندادن سوخت اتمی به ایران است.
سال پیش که ایران نیازمند سوخت برای راکتور تهران بود، آژانس واسطه شد و آرژانتین سوخت راکتور تهران را تأمین کرد اما امروز برای دادن سوخت همین راکتور تهران، شروطی گذاشته و میگویند اول ایران اورانیوم غنیشده خود را به روسیه و فرانسه تحویل دهد تا آنها با تبدیل آن به سوخت 75/19درصد، سوخت را به ایران برگردانند؛ درحالی که هر کشوری که سوخت بخواهد میتواند بهراحتی از بازار تهیه کند.
آمریکا با بردن پرونده هستهای ایران به سازمان ملل و صدور قطعنامههایی تحت فصل 7 منشور ملل متحد، شرایطی ایجاد کرد که ایران را برای دریافت سوخت تحت فشار بگذارد. اینکه اکنون پرونده ایران در شورای امنیت است، به این معنی است که ایران با غنیسازی اورانیوم، صلح و امنیت جهانی را به خطر میاندازد و به عبارت دیگر ایران در حال ساخت بمب است؛ در حالی که این دروغی بزرگ است.
انتظاری که ایران از شعار تغییر اوباما دارد این است که کشورهای 1+5 یک تصمیم شجاعانه اتخاذ کرده و پرونده ایران را از شورای امنیت سازمان ملل به آژانس منتقل کنند، تمام قطعنامهها و تحریمها را لغو کنند و آنگاه پای میز مذاکره بنشینند.