براساس آمارهای ارائهشده از سوی سازمان بهزیستی در ایران بیش از یک میلیون و 500 هزار نفر بهعنوان معلول شناسایی شدهاند.
عباس داورمنش البته با بیان اینکه به راحتی نمیتوان به آمار عمومی کودکان معلول و کمتوان ذهنی دست یافت، اظهار کرد: آمار این افراد در همه جای دنیا تخمینی است بهطوری که طبق اعلام مرکز توانبخشی آمریکا 3 درصد از جمعیت این کشور را کمتوانان ذهنی تشکیل میدهند و در اروپا این رقم تا 2درصد تخمین زده میشود.
با این حال ظاهرا کارشناسان نیز در مورد تعداد کودکان عقبمانده و کمتوان ذهنی در ایران معتقدند که در زمینه تعداد افراد معلول ذهنی در کشور ما، هنوز مطالعه جامعی صورت نگرفته است که بتوان به آمارهای آن استناد کرد.
بهطوری که دکتر سید سعید صدر، روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در گفتوگو با همشهری، حتی تعداد یکمیلیون و 500 هزار عقب مانده را منطقی نمیداند و با اشاره به انواع عقبماندگیها میگوید: بعد از افراد نرمال که بهره هوشی بالای 90 دارند، افراد بهره هوشی مرزی هستند که البته به آنها عقبمانده گفته نمیشود؛ این افراد بهره هوشی بین 80 تا 85 دارند و از عهده کارهای فنی برمیآیند اما مثلا تحصیلات دانشگاهی نمیتوانند داشتهباشند.
این روانپزشک ادامه میدهد: بعد از این گروه، عقبماندههای خفیف یعنی بهره هوشی بین 75 تا 80، عقبماندههای متوسط یعنی بین 75 تا 55، عقبماندههای شدید یعنی بین 55 تا 35 و عقبماندههای با کمهوشی عمیق یعنی بهرههوشی زیر 25 قرار دارند که این افراد بهطور کلی ایزوله بوده و هیچگونه ارتباطی با دنیای بیرونی ندارند.
دکتر صدر با توضیح اینکه عقبماندههای خفیف، از عهده زندگی شخصی و تحصیل در مدارس مخصوص برمیآیند، میگوید: عقبماندههای متوسط نیز کارهای ابتدایی خود را میتوانند انجام دهند؛ یعنی آموزشپذیر هستند و در فرمهای شدید و عمیق هم فرد از انجام دادن هر گونه کاری ناتوان است.
به عقیده این عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، اگرچه اختلالات کروموزومی و ژنتیک منجر به عقبماندگیهای شدید میشوند اما در عقبماندگیهای خفیف ممکن است یک سری از فاکتورها مثل سن مادر، ضربههای حین زایمان، زایمانهای سخت، تغذیه در دوران بارداری به این اختلالات دامن بزند که اینها در اغلب موارد علت نامشخص دارند.
دکتر صدر خاطرنشان میکند: البته نقش ارث را در این میان نباید نادیده گرفت ولی نمیتوان گفت حتی کدام یک از عوامل شناخته شده در ایجاد این اختلال شایعترند چون خیلی از علتها هنوز کشف نشدهاند.
تستها استاندارد نیست
درحالیکه به عقیده برخی کارشناسان میتوان گفت قریب به 10 تا 15 درصد از مردم کشور ما به نوعی مبتلا به انواع اختلالات روانی هستند که عقبماندگی هم یکی از آنهاست، دکتر محمدعلی شهرکی، روانپزشک معتقد است: ابتلای یک میلیون و 500ایرانی به اختلال عقبماندگی ذهنی، براساس آمار ثبت شده سازمان بهزیستی است و این آمار، آمار مراجعهکنندگانی است که خانوادهها دیگر توان نگهداری آنها را ندارند.
وی با تأکید بر اینکه این آمار ممکن است خیلی بیشتر از اینها باشد، به همشهری میگوید: چون هنوز خیلی از افراد مبتلا به این ناتوانی به سازمان بهزیستی مراجعه نکردهاند و بهعلت اینکه مشکل خاصی برای خانواده و جامعه ایجاد نمیکنند، جامعه و حتی پزشکان هم توان تشخیص این بیماری را در آنها ندارند.
دکتر شهرکی با توضیح اینکه البته طبقهبندی دیگر این افراد را در 2 گروه آموزشپذیر و تربیتپذیر قرار میدهد، خاطرنشان میکند: نکته مهم این است که در کشور ما هنوز تست استانداردشدهای برای اندازهگیری میزان عقبماندگیها وجود ندارد؛ یعنی روانشناسان و روانپزشکان در کشور هنوز نتوانستهاند براساس فرهنگ متناسب با جامعه ما یک تست استاندارد طراحی کنند.
این روانپزشک با اشاره به اینکه این آمار 5/1 میلیونی هم براساس مراجعات ثبت شده است نه براساس نتیجهای که تستهای سنجش عقبماندگی اعلام میکنند، میگوید: اگر از تستهای استانداردشده برای سنجش عقبماندگیها استفاده شود، ممکن است این آمار خیلی بیشتر از مقدار اعلامشده باشد.
علتها شناختهشدهاند
اما در شرایطی که به عقیده عدهای از کارشناسان علل ابتلا به عقبماندگی ناشناخته هستند، طبقهبندی علل ابتلا به این اختلال از سوی عدهای دیگر از روانشناسان به این صورت است که در حال حاضر عمده عقبماندگیها یا ژنتیکی هستند یا اکتسابی و محیطی.
دکتر شهرکی در توضیح این طبقهبندی میگوید: یک عده از افراد بهطور ژنتیک و مادرزادی به این اختلال مبتلا میشوند و در این میان اکثر جنینها نیز در همان دوران بارداری سقط میشوند. اما عمده مسئله، خطراتی است که حین زایمان متوجه مادران میشود، مثل کمبود اکسیژن که در نهایت منجر به فلج مغزی نوزادان و ابتلا به عقبماندگی ذهنی میشود.
وی ادامه میدهد: برخی از عفونتهای دوران جنینی مثل توکسوپلاسموزیس، سرخجه و سرخک کمکاری تیروئید و ابتلا به زردی بعد از تولد نوزاد نیز از بیماریهای دیگری هستند که در ابتلا به عقبماندگی ذهنی مؤثرند.
اما به عقیده دکتر شهرکی، برخی از اختلالات روانپزشکی هم در پایین آوردن سطح بهره هوشی مؤثر هستند، مثل اسکیزوفرنی و بیماری اوتیسم، انواع دمانسها از قبیل آلزایمر و دمانسهای عروقی که در نتیجه بافت مغزی آنها شدیدا کاهش پیدا کرده و با افت بهره هوشی همراه است.
با این حال به عقیده این روانپزشک عوامل ژنتیک و اختلالات متابولیکی به این علت که در تمام طول زندگی باعث کاهش بهره هوشی میشوند عوامل شایعتری هستند چون عوامل محیطی بعد از تولد بیشتر سبب مرگ میشوند تا معلولیت ذهنی و اگر بتوان تعداد مرگهای ناشی از این عوامل را کاهش داد، معلولان ذهنی ناشی از این عوامل نیز تعدادشان کاهش خواهد یافت.
با وجود این و در شرایطی که به گفته کارشناسان تروماها و آسیبهای ناشی از تصادفات از علل عمده وارد آمدن ضربه به سر هستند، دکتر شهرکی معتقد است:
مشکل عمدهای که در حال حاضر در کشور ما وجود دارد این است که از کسانی که دچار انواع آسیبها و تروماها میشوند، نمیتوان مراقبتهای کافی اورژانسی بهعمل آورد.
مثلاً در مورد افرادی که دچار ضربه مغزی شدهاند، یک باور افسانهای در کشور ما وجود دارد و آن این است که کسی که دچار چنین سانحهای شده باید بمیرد، درحالیکه اگر ما هم مثل بسیاری از کشورهای دیگر در مورد چنین بیمارانی تمام اقدامات اورژانسی لازم را انجام دهیم، معلولیتهای ناشی از چنین سوانحی را که مطمئنا یکی از آنها کاهش بهره هوشی است نیز کاهش میدهیم اما هنوز از دادن خدمات پزشکی لازم در مورد چنین بیمارانی برخوردار نیستیم.