روزنامه همشهری روزهای یکشنبه و چهارشنبه در صفحه فرهنگ و آموزش، مباحث مربوط به فرهنگ و گردشگری، میراث فرهنگی و جاذبههای زیبای فرهنگی ایران را دنبال میکند.
این موضوعات را تاکنون از ابعاد گوناگون مورد توجه قرار دادهایم، ولی از این شماره، سرفصل جدیدی را میگشاییم که به درخواست گروه علمی فرهنگی و توسط دکتر رحیم چاووشاکبری، از استادان شناخته شده دانشگاه و محقق در تاریخ، فرهنگ و فولکلور ایران به رشته تحریر در میآید.
دکتر اکبری، اخیراً پژوهش سترگ دایرهالمعارف تطبیقی سه زبان بزرگ عالم اسلام یعنی عربی، فارسی و ترکی را به اتمام رساندهاند و کار ایشان در یک مجموعه ده جلدی (شش هزار صفحهای) در شرف انتشار است.
آنچه از این پس، هر از چند گاه یکبار در صفحه فرهنگ خواهید خواند، بررسی سفرنامههای مکتوب برجای مانده از نویسندگان، محققان و هنرمندان ایرانی و خارجی است که طی سالیان دور و نزدیک نوشته شده است.
اولین بخش این سلسله مطالب را به آشنایی با انواع سفرنامهها اختصاص دادهایم و از بخشهای دیگر، هر بار یک سفرنامه را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
نکتهای که ذکر آن خالی از لطف نیست اینکه در این مطالب، سفرنامهها را صرفاً از زاویه فرهنگ و گردشگری مرور میکنیم و به مباحثی که ممکن است به روز نباشد و یا نتوان از آنها بهرهای در زندگی معاصر برد، نخواهیم پرداخت.
***
به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار
که به بر و بحر فراخست و آدمی بسیار
همیشه بر سگ شهری جفا و سنگ آید
از آنکه چون سگ صیدی نمیرود به شکار
زمین لگد خورد از گاو و خر به علت آن
که ساکن است نه مانند آسمان دوار
(سعدی، دیوان قصاید و غزلیات. ص؛ 23)
سعدی، استاد مسلم در شعر «سهل و ممتنع» در سرودن این قصیده به آیه مبارکه قرآن کریم نظر داشته است:
قل سیروا فی الارض ثم انظروا کیف کان عاقبه المکذبین (قرآن کریم: 11/6- ترجمه: زینالعابدین رهنما، ج/1)
«بگو: در زمین سفر کنید، سپس بنگرید که سرانجام تکذیبکنندگان چه بوده است.»
در کلام حضرت باریتعالی، سفر یک نوع فریضه غیرمؤکد است که انسانها از اعتقادات صحیح و نادرست و فلسفه حیات آنان آگاهی یافته و عبرت بگیرند.
در زندگینامه پیامبران هم خواندهایم که به قول مشهور: «هیچ یک از پیامبران در دیار خود پیامبر نمیشدند». چنان که پیامبر رحمت (صلوهالله و سلام علیه) وقتی به اشاعه دین مبین اسلام موفق شدند که از مکه معظمه به مدینه منوره مهاجرت فرمود. و حضرت ابراهیم، قهرمان توحید(ع) از فلسطین به حجاز مهاجرت کرد و به امر خدا، کعبه را برافراشت و به پیامبری و امامت رسید.
حضرت موسی(ع) در مصر متولد شد و مادرش به امر خدا او را در سبدی به امواج نیل سپرد تا از تیغ جلادان فرعون محفوظ بماند که کاهنان گفته بودند در بین قوم بنیاسرائیل پسری متولد خواهد شد که او را سرنگون خواهد کرد و فرعون که ادعای: «انا ربکم الاعلی» (قرآن کریم، 24/79) را داشت، برای جلوگیری از تقدیر خدای منان دستور داد هر زن بنیاسرائیل که کودک پسر بزاید، بلافاصله بکشند، اما غافل از اینکه تقدیر خدا تغییرناپذیر است.
مولانا جلالالدین مولوی در داستان مربوط به حضرت موسی میگوید:
صد هزاران طفل کشت آن کینهکش
آن که را میجست اندر خانهاش
(مثنوی، دفتر اول/920)
این حکایت قرآنی می فرماید که همسر فرعون سبد موسی را از نیل گرفت و خود مادر آن حضرت را به عنوان دایه استخدام کرد و موسی در خانه فرعون با شیر مادرش بزرگ شد تا به سینا مهاجرت کرد و در حالی که شغل چوپانی داشت، به پیامبری مبعوث شد(1).
حضرت عیسیبن مریم(ع) زاده بیتاللحم بود، اما اشاعه دینش با روم باستان آغاز شد و اشو زرتشت که متولد آذربایجان بود، از یک پدر مادی و مادری از اهالی شهر ری، بعد از مهاجرت به شهرهای شرق ایران، در بلخ و با یاری گشتاسب، دین خود را اشاعه داد.
همه این مطالب از اهمیت سفر برای تکامل رفتار و گفتار و کردار و اندیشههای انسانها حکایت میکنند، اما وقتی سفرنامههای موجود را میخوانیم با اهداف کاملاً متمایز از سفارش خداوند متعال در قرآن کریم روبهرو میشویم.
امروز سفرنامهها و خاطرات زیادی از مردم جهان اعم از مسلمان، یهودی، مسیحی، زردشتی و بودایی و... از ملل مختلف در دست ماست. بررسی و مطالعه آن سفرنامهها و خاطرات، دیدگاههای مختلفی به ما بازگو میکنند و تا جایی که صاحب این قلم مطالعه کردهام، اهداف زیر به نظرم رسیدهاند که انشاءالله تعالی یک یک آن سفرنامهها را در روزنامه همشهری معرفی و نقد خواهم کرد.
هدف اصلی سفرنامهها بهطور خلاصه چنین است:
زیارتی
مثل «خسی در میقات» از مرحوم جلال آل احمد که خاطرات خود را از سفر فریضهای حج تمتع با دیدگاه خاص خودش نوشته است و یا خاقانی شروانی در قرن ششم هجری بعد از واسطه قراردادن کشیش اعظم روم، در قصیده «ترسائیه» برای رهایی از زندان شروانشاه و اجازه مسافرت به بیتالمقدس، به زیارت کعبه معظم نائل میشود و به صورت منظوم قصیده جاویدانی: «نهزه الارواح و نزهه الاشباح» (دیوان، صص: 88 تا 95) را از در بغداد تا کعبه معظمه انشا کرده است.
و یا در همان سفر ضمن عبور از بغداد و دیدن بقایای فرهنگ و هنر ایرانی در دوران قبل از هجوم اعراب به ایران متأثر شده و قصیده «ایوان مدائن» را سروده است و در همان سفر باز هم کتاب «تحفه العراقین» را از خود به یادگار گذاشته است.
آشنایی با فرهنگ و تمدن ادیان مختلف
به عنوان نمونه باب برزویه طبیب در کلیله و دمنه، و سعدی دو کتاب جاویدان خود: «گلستان به نثر مسجع و بوستان، مثنوی در بحر متقارب را در حقیقت از آموختههایش در چهل سال مسافرت و تحصیل به وجود آورده است. در مقدمه بوستان می فرماید:
در اقصای عالم بگشتم بسی
بسر بردم ایام با هر کسی
تمتع به هر گوشهای یافتم
ز هر خرمنی خوشهای یافتم
چو پاکان شیراز خاکی نهاد
ندیدم که رحمت برین خاک باد
تولای مردان این پاک بوم
برانگیختم خاطر از شام و روم
دریغ آمدم زآن همه بوستان
تهی دست رفتن سوی دوستان
به دل گفتم از مصر قند آورند
بر دوستان ارمغانی برند
مرا گر تهی بود از آن قند دست
سخنهای شیرینتر از قند هست
(بوستان، بیتهای 99 تا 105)
بعداً در مقاله مستقلی بر مبنای کلیات سعدی، توضیح خواهم داد که مصداق مثل معروف آذری: «چوخ یاشایان چوخ بیلمز، چوخ دولانان چوخ بیلر» / آن که زیاد عمر میکند، زیاد نمیداند آن که زیاد سفر کند، بیشتر میداند.
سفرهای تجارتی
از زبان سعدی میخوانیم که قند را از مصر میآوردند و در گلستان هم، وی از طماع مردی یاد میکند که میخواست بعد از عمری سفرهای تجارتی، برد از یمن به هند و پولاد هندی به... ببرد که اگر صد سال دیگر هم عمر داشت، موفق به انجام این سفرها نمیشد.
متأسفانه امروزها اکثر سفرهای زیارتی به سوریه و کربلا و مکه تحت تأثیر طمع با بردن قالیچههای ابریشمی و... همراه شده است و از سوی دیگر به منظور اصلی جمع شدن مسلمانان در مکه و عرفات کمتر توجه میشود که در شرح و نقد سفرنامههای مختلف زیان اینگونه رفتارها را خواهم نوشت.
سفرهای تحقیقاتی
اینجا نمیخواهم همه مسافران امور تحقیقاتی را به یک چوب برانم و این حق را هم ندارم و با تمام وجود قبول دارم که اگر بزرگانی چون شادروانان علامه محمد قزوینی، استاد ابراهیم پورداود، دکتر عبدالحسین زرینکوب، سیدحسن صدر و... سالهای سال آن هم به خرج شخصی به اروپا و ترکیه و آلمان نمیرفتند، امروز آن همه آثار محققانه و منابع عظیم علمی و ادبی در اختیار ما نبود.
اما خیلیها هم بودند و هستند و خواهند بود که با صرف بودجههای ملی و دانشگاهی میرفتند و در بازگشت جز «اخذ ظاهر تمدن غرب» مثل: «جعفرخان از فرنگ برگشته» رهاورد دیگری برای ملت ما نداشتند و نخواهند داشت. آنها را هم در جای خود توضیح خواهم داد.
و امروز اینگونه سفرها با توجه به امکانات زیاد به صورت دیجیتالی یعنی خیلی کوتاهمدت با عنوان بورسیه انجام میگیرد. دیگر از آنها سفرنامه ندیدهایم فقط چند صفحه گزارش سفر خودشان را به مافوق مینویسند که اغلب در بایگانی و پروندههای محرمانه میماند و میپوسد.
سفرهای سیاسی
سفرنامههای باقیمانده از دوره قاجاریه که اغلب از شاهان آن سلسله یا درباریان صاحب نفوذ با القابی مختوم به «السلطنه، الدوله» انجام میگرفت. دریغا که همگی مطالبی نوشتهاند که جز تملق برای خوشآیند «قبله عالم»ها مطلبی ندارند.
خود ناصرالدین شاه در سفرنامه دوم فرهنگستان نوشته است: «در وین به نوکران خود فرمودیم که به دنبال ما نیایند، اراده فرمودیم که در پارک وین یک دل سیر خانمهای وین را تماشا بفرماییم. کوپکاوغلیها (پدرسگان) از دور مواظب ما بودند، نتوانستیم خوب تماشا بفرماییم.»
ولی امروز اکثر سفرهای سیاسی معمولاً نتیجه خوبی دارند و به نوشتن سفرنامه هم احتیاجی نیست. چون وقتی که سیاستمداران کشوری به کشورهای دیگر سفر میکنند، تمام مراحل سفر را بلافاصله رسانهها (رادیو، تلویزیون، ماهوارهها و مطبوعات و اینترنت) به اطلاع جهانیان میرسانند و دیگر امکان ندارد در بازگشت حتی به مصلحت که باشد، دروغ بگویند.
مگر اینکه مذاکراتی کاملاً سری باشد آن هم با اسنادی که میماند یا آن سیاستمداران در خاطرات خود بعد از اتمام دوره سیاستمداری آن اسرار را مینویسند.
سفرهای کاملاً علمی و تحقیقی
اینگونه سفرنامهها را افرادی چون حکیم ناصرخسرو قبادیانی و فیثاغورث نوشتهاند. سفرنامه ناصرخسرو با همه سفرنامهها متفاوت و از لحاظ جغرافیا، جامعهشناسی، ادیان قابل استفاده است.
حتی در بازگشت نزدیک به طبس اتفاقی میافتد و او توضیح میدهد که در اعماق کویرهای پهناور ایران، رودخانههایی خروشان جاری است و من با استفاده از این خبر در هشتمین همایش بینالمللی «سطوح آبگیر باران» رسالهای با عنوان «ایران بدون بیابان» نوشتهام.
سیاحتنامه فیثاغورث با ترجمه آقای یوسف اعتصامی در سال1336 با تصویب وزارت معارف چاپ شده است که فصل سوم کتاب از ملاقات او با پیامبر ایران باستان (اشوزرتشت سپیتمان) خبر میدهد.
با این توضیح که این دو مرد دنیای قبل از میلاد مسیح (زرتشت و فیثاغورث) به یگانگی خدا و معاد و بقای روح معتقد بودهاند و امروز که ترجمه و گزارش گاتهای زرتشت (که دانشمندان به اتفاق آرا قبول دارند این قسمت از اوستا صددرصد از خود زرتشت است) این موضوع را ثابت میکند.
یادنامهها و خاطرات
در کنار سفرنامهها کتابهایی هم نوشتهاند که خود افراد درباره خودشان نوشتهاند مثل: تجربیات من با راستی از مهاتما گاندی رهبر بزرگ و فقید هند، یا زندگانی من اثر عبدالله مستوفی و خاطرات و خطرات اثر مهدی قلیخان مخبرالسلطنه هدایت که اینگونه کتابها را اتوبیوگرافی مینامند.
نوع دیگری هم عنوان «یادنامه» دارد که افراد دیگر درباره صفات و زندگی دیگران نوشتهاند مانند: «یاد یاران» اثر استاد گرانقدر دکتر مهدی روشن ضمیر، یادنامه استاد جلالالدین همایی و روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، همه این کتابها بسیار ارزشمند بوده و منابع بسیار سودمندی از تاریخ را در بردارند.
پینوشت:
1 - برای آگاهی بیشتر به قصصالانبیا، مثنوی مولوی، دیوان خانم پروین اعتصامی (حکیم بانوی شعر فارسی) و تفاسیر مختلف از مفسران بزرگ و مشهور قرآن مراجعه کنید.