یاسمن رضائیان: «شازدهکوچولو» و «پیپی جوراببلند»؛ چشمهایتان را باز کنید! اوضاع کمی بهتر شده است. اینجا خانهی جدیدتان است. حالا میتوانید با صدای بلند بخندید.
فکر کردم آن عروسکهایی که چهره ندارند، چشمهایشان را بستهاند تا اتفاقات غمانگیز را نبینند. لابد مقابل بزرگترها سکوت میکنند و کاری به کارشان ندارند.
به قول شازدهکوچولو، بزرگترها عاشق عدد و رقماند. اگر به آنها بگویید یک خانهی قشنگ دیدم از آجر قرمز که جلوی پنجرههایش غرق شمعدانی بود محال است بتوانند مجسمش کنند. باید حتماً بهشان گفت: یک خانهی چند صد میلیون تومانی دیدم تا صدایشان بلند شود : «که وای چه قشنگ!»
- آدمبزرگی که مثل بچههاست
ظهر یک روز پاییزی که باران تند میبارید سری به مکان جدید موزهی عروسکهای ملل زديم تا با یکی از آدمبزرگهایی صحبت کنیم که میتواند خانهای غرق در شمعدانیها را تصور کند.
داستان از این قرار بود که صاحبان موزهی خصوصی عروسکها برای اجارهي ساختمان موزه به مشکل خوردند، هیچ سازمانی به آنها کمک نکرد، موزه تعطیل شد و عروسکها به جعبهها برگشتند. اما صاحبان این موزه دست روی دست نگذاشتند، آنها میخواستند صدای خندهی عروسکها را دوباره بشنوند. بنابراين هرکاری توانستند انجام دادند و بعد از تلاشهای بسیار توانستند در مکان جدیدی مستقر شوند و عروسکها را به بچهها برگردانند.
«علی گلشن»، يكي از مؤسسان موزه، نويسنده و روزنامهنگار در مورد پیشنهادهايي که بعد از تعطیلی موزه داشتند گفت: «صحبتی با کاخ موزهي نیاوران شد اما به نتيجه نرسيد. موزهي نیاوران یک موزهي دولتی است و بلیت میفروشد و امکانش نیست موزهی دیگری در دل آن بیاید و برایش بلیت فروخته شود. البته اگر غیر از این میشد، ما هم از نظر مالی به مشکل برمیخوردیم.»
باغموزهي قصر هم پیشنهاد کرده بود بخشی از عروسکهایمان را بهعنوان نمایشگاه بهصورت موقت به آنجا منتقل کنیم که ما این پیشنهاد را نپذیرفتیم.
البته صحبتهایی هم با شهرداری شد که هنوز به مرحلهی اجرایی نرسیده است. ولی این قول را دادهاند كه مکانی را بهصورت موقت در اختیار موزه قرار دهند.
او گفت: «در حال حاضر موزه در مکان خانهی دوستان آشنا مستقر است که در طبقهی همکف موزه و در طبقهی بالاي خود مؤسسه قرار دارد. این مؤسسه بیشتر در زمینهی ادبیات فعالیت میکند، بخش کودک دارد و روی ادبیات کودک متمرکز است. وقتی پیشنهاد شد موزه را به این مکان منتقل کنیم دیدیم زمینهی همکاری بین موزه و این مؤسسه وجود دارد؛ بهطور مثال ما در موزه بخشی با عنوان«اتاق عروسکها و ادبیات کودک» داریم که عروسکهای آن شخصیتهای قصهها و افسانههایی است که در ایران و جهان وجود دارند.»
وی افزود: «فضا برای مجموعهای که ما داریم کوچک است؛ ولی چون محیط برای بازدیدکنندگان مناسب است موزه را به اينجا منتقل کردیم.»
- سرخپوستان در موزه
گلشن در مورد عروسکهای مکان جدید گفت: «20درصد از گنجینهی خود موزهی عروسکها در مکان جدید مستقر شده است و 80درصد آن مجموعههایی است که به موزه اهدا شدهاند. در نتیجه بخش بزرگی از عروسکهای مکان تازه، جدیدند و در دو سال قبل دیده نشدهاند.
بزرگترین مجموعهای که به ما اهدا شد، مجموعهي «دکتر شمسالدین مفیدی» است شامل 600 عروسک ملل که بسیار قدیمی و با اصالت هستند. دکتر مفیدی بهخاطر سمینارهای پزشکیاي که داشته، به کشورهای مختلف سفر کرده و در هر کشور عروسک ملی و قدیمی آن را خریداری کرده است. میتوان گفت بعضی از این عروسکها در جهان منحصر به فردند و قدمتی هفتادهشتاد ساله و حتی بیشتر دارند. در این زمینه میتوان مجموعهي عروسکهای سرخپوستان را نام برد که برای اولینبار در مکان جدید رونمایی شدهاند. ما بهعنوان تشکر و یاد بود، عروسک دکتر مفیدی را ساختیم و در روز افتتاحیهی موزه از آن رونمایی کردیم.
مجموعهی دیگر، عروسکهای «محبوب نورصالحی» است که شامل دو قسمت میشود و هردو را خودشان ساختهاند. یکي مجموعهعروسکهای اقوام ایرانی است که بر اساس لباسهای محلی هر قوم ساخته شدهاند و دیگري، عروسکهای ژاپنی هستند. نورصالحی کتابدار کودک بود و دو سال در ژاپن در دورههاي حرفهای عروسکسازی شركت كرد. او تکنیکها را یاد گرفت و زمانی که به ایران برگشت این دو مجموعه را کار کرد.»
يك مجموعه هم ماسکها هستند که تصویرگران کتاب کودک آنها را ساختهاند و شامل50 ماسک میشود. هر کدام از ماسکها براساس یک روایت و قصهی مشهور ادبیات کودک ساخته شده و به مجموعه اهدا شدهاند.
- به صرف جشن مکزیکی
وقتی در موزه چرخ میزنید، متوجه میشوید فضا به چند بخش تقسیم شده: بخش عروسکهای ایرانی، بخش عروسکهای ملل كه شامل مجموعههای آفریقا، اروپا، آسیا، شرق دور، آمریکای لاتین است، بخش آشنایی با هنرمند، ادبیات و ادبیات نمایشی، فروشگاه و نمایش و آموزش.
علي گلشن در مورد فعالیتهای بخش آموزش ميگويد: «حدود 73 کارگاه در دو سال گذشته و سه کارگاه هم در مکان جدید موزه برگزار کردهایم:
«کارگاه ساخت عروسکهای مکزیک و جشن مردگان کشور مکزیک»، «کارگاه عروسکهای کتابخوان» به مناسبت هفتهی کتاب و کتابخوانی و «کارگاه آشنایی با فرهنگ هند و ساخت عروسکهای هندی»، کارگاههای برگزارشده در مکان جدید هستند.»
همچنين در برنامهي شبهاي فرهنگي بازديدكنندگان با فرهنگ، هنر و صنايعدستي اقوام ايراني و كشورهاي ديگر آشنا ميشوند.
- پرچم عروسكها بالا
او در مورد انتخاب موزهي عروسکهای ملل بهعنوان موزهي برتر در سازمان جهانی ایکوم (شوراي بينالمللي موزهها) گفت: «شاخصهايي وجود دارد که سازمان جهانی ایکوم هر سال آنها را اعلام میکند و هر موزه میتواند فعالیتهای خودش را براساس آن شاخصها ترتيب بدهد. مثلاً آموزش در موزه، کار با کودکان، حفاظت فیزیکی، مرمت و احیای آثار در موزه و تجهیز اشیای موزه از جملهی این شاخصهاست. موزهها هم فعالیتهای سالانهشان را در قالب این شاخصهای تعریف شده بنا مينهد و گزارش عملكردش را برای آن سازمان ایمیل میکنند. در واقع کسی از نزدیک برای بررسی وضعیت نمیآید و ايكوم فرض را بر صداقت و راستگویی موزهداران ميگذارد.
موزهی ما هردو سال و در شاخصهای پژوهش، کار با کودکان، آموزش و تجهیز موزه، برندهي جايزهي ايكوم شد و بهعنوان موزهي برتر شناخته شد.»
او در مورد این جایزه گفت: «بهدستآوردن اين جايزه تنها شأن ويژهاي براي موزه بهارمغان ميآورد و امتیاز خاصی ندارد. مثلاً اینطور نیست که سازمان میراث فرهنگی یا ایکوم بهخاطر دريافت اين جايزه، کمکی مالي به موزهی برگزیده کنند.»
- دور دنیا در پنج ساعت
گلشن در مورد برنامهی شبهای فرهنگی گفت: «در برنامهی شبهای فرهنگی سعی کردیم فرهنگ ایران و جهان را جلوي ديد بازديدكنندگان بگذاريم. با شب بلوچستان شروع کردیم و ساخت دو عروسک قومی و فراموششدهی بلوچی را یاد دادیم. بخشی از فیلم مستند «سه چنگ خاک» را نشان دادیم و نمایشگاهی از صنایع دستی و لباس منطقه را برگزار کردیم. این کارگاه یکی از موفقترین کارگاههایمان بود. شب آفریقا، مکزیک، گرجستان، روسیه و ترکیه از دیگر شبهای ملل بودند.
از اقوام مختلف ایرانی هم شب آشنایی با فرهنگ و عروسک ترکمن را داشتیم. در شب بختیاری 4خانم از ایل بختیاری با لباس محلی، کارگاه و نمایش را برگزار کردند. در شب گیلان علاوه بر اینکه ساخت عروسک گیلکی را یاد دادیم اجرای زندهی موسیقی محلی هم داشتیم.
به واسطهی این شبها کسی که وارد این کارگاههای 5 ساعته میشد با عروسکها، شیوهی ساخت آنها، فرهنگ، ادبیات، صنایع دستی و هنر آن کشور آشنا میشد. در پذیرایی هم سعی کرديم از خوراکیهای سنتی استفاده کنیم که بستهي فرهنگیمان کامل شود.»
- از دختر قاجار تا خاکهای رنگی جزیرهی هرمز
علي گلشن در مورد کارگاهها توضيحهاي ديگري هم داد: «کارگاهی برای ساخت عروسک دختر قاجار داشتیم. برای ساخت آن ابتدا لازم بود به شركتكنندگان نشان دهيم كه لباس مردمان این دوره چه شکلی بوده. بنابراین نمایشگاهی از لباسهای دوران قاجار برگزار کردیم و بعد براساس لباسها و چهرهپردازیهای آن دوران، عروسک قاجار را ساختیم.
در کنار کارگاه ساخت عروسک دختر قاجار، نمایشگاهی از عکسهای دوران قاجار هم داشتیم که شامل چهلودو يا چهلوسه قطعه عکس بزرگ بود كه شورای کتاب کودک آنها را در اختیارمان قرار داده بود. این عکسها به موضوعات زنان، مردان، کودکان، لباسها و مشاغل دورهی قاجار پرداخته بود و براي اولينبار بود كه به نمايش درميآمد.
کارگاههایی با تمرکز بر هنر ایران هم داشتهایم؛ مثل کارگاه ساخت عروسکهای نمدی. نمدمالی و نمدسازی یکی از کهنترین صنایعدستی ایران است و خیلی از اقوام هنوز آن را انجام میدهند. این کارگاه خیلی پرجنبوجوش بود و بچهها از روند کار لذت میبردند. در پایان علاوه بر اینکه با این هنر آشنا شدند، نمد کوچکی را هم که ساختهی دست خودشان بود، به یادگار بردند.
در همین زمینه کارگاه نقاشی پشت شیشه را داشتیم که با استفاده از خاکهای رنگی جزیرهي هرمز برگزار شد. در این کارگاه هم ضمن كشيدن نقاشی، تاریخچهی این هنر هم به بچهها گفته شد.
کارگاه دیگر، آشنایی با هنر قلمکاری بود که در آن عروسک دختر قلمکار را ساختیم. شرکتکنندگان در برنامه، چهرهی دختر و لباسش را با مهرهای مخصوص چاپ میزدند، نقش میدادند و رنگ میکردند و با این هنر آشنا میشدند و میتوانستند عروسکی را بسارند که نمایندهی این هنر است.»
گلشن در مورد فعالیتهای زیستمحیطی هم در این مجموعه توضيح داد:
«سعیکردیم برخی از کارگاههای آموزشیمان را با توجه ويژه به محیطزیست اجرا كنيم و به مناسبتهای ملی و بینالمللی مانند روز جهانی تنوعزیستی و روز جهانی محیطزیست، برنامههایی را با موضوع حیاتوحش ایران، جانوران در خطر انقراض ایران، ساخت عروسکهای آنها و روایت قصههایشان برگزار کردیم."
- اسباببازی محیطزیستي
علی گلشن از تصمیم مجموعه برای تولید اسباببازی هم خبر داد و گفت: «برای هر کارگاه آموزشی حداقل دو عروسک یا اسباببازی طراحی كرديم و کسانی که در این کارگاهها شرکت كردند این عروسکها و اسباببازیها را میساختند. بنابراین در هر کارگاه 50 تا 100 عدد از این عروسکها و اسباببازیها ساخته شد و در واقع با بچهها، تولید این تعداد محصول را محک زديم تا نقاط ضعف و قوت آنها مشخص شود.
در حال حاضر طراحی الگویهای عروسکها و اسباب بازیها انجام شده، طرحهايشان زده شده و اولین مجموعهي اسباببازی که در زمينهي محیطزیست است به زودی وارد بازار میشود.»
- خاطرهی آن نمایش بینظیر...
«اينجا كه موزه نيست، خانه است!» اين را يكي از بچههايي كه آمده بود گفت. گلشن در مورد فضاسازی ویژهی موزه توضيح داد: «این موزه تنها موزهی کودکمحور است و ما در فضاسازی و برنامهها بیشتر به سمت کودک و نوجوان رفتهایم. در دو سال قبل بیش از 14هزار دانشآموز و در یک ماه و نیمی که در مکان جدید مستقر شدهایم 1500 دانشآموز از موزه بازدید کردهاند.
یکی از دوستان من تعریف میکرد بچههایش را به یک موزه برده بود و با اینکه بچهها روحیهی فرهنگی داشتند بیشتر از 5 دقیقه نتوانستند در موزه بمانند. دلیل این موضوع آن است که فضایی برای کودک و نوجوان در نظر گرفته نشده و بچهها احساس میکنند به این مکان تعلق ندارند.
در این موزه، علاوه بر اینکه بچهها با قصههاي جدید آشنا میشوند، در بخش نمایش هم میتوانستند خودشان نمایش عروسکی اجرا کنند و بازدیدکنندهی محض نبودند. 90درصد بچههایی که از اینجا میرفتند بيان ميكردند كه بخش اجرا را خیلی دوست داشتیم.
در آخرين كارگاهمان، يك پسر بچهي پنج-شش ساله با مادرش آمده بود كه براي دفعهي يازدهم از موزه بازديد ميكرد. او ميگفت كه ميخواهم تمام عروسكهايتان را بشمارم، نكند كسي آنها را برداشته و عروسكها كم شده باشند! مادرش ميگفت تمام مدت در خانه از موزه و عروسكها صحبت ميكند.»
* * *
برف و باران ميبارد كه از موزه بيرون آمديم. فكر ميكنم اگر شازدهكوچولو اينجا بود، از ديدن خانههايي كه كمكم از برف سفيد ميشد هيجانزده ميشد. فكر ميكنم شايد آن عروسك شازدهكوچولوي موزه كه چشمها و دهانش بسته بودند حالا داشت در گوش پيپيجوراببلند ميگفت: «جوراببلند! ديدي؟ چهقدر طولاني ما را نگاه ميكرد. فكر ميكنم يكي از خودمان بود...»
نظر شما