چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۳ - ۰۷:۳۳
۰ نفر

همشهری آنلاین: قسم رئیس جمهوری، تهاجم داعش و... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های چهارشنبه-۱۱ تیر- جای گرفت.

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش به قلم حسين شمسيان با تيتر«ملاک‌ها تغییر کرده!؟»آورد: روزنامه کیهان؛۱۱ تیر

رویش، شرط بقاء و دوام یک ساختار اجتماعی و بخصوص یک نظام متکی به مردم است. اتکا به نسل جوان و آینده‌ساز کشور، همان چیزی است که از نخستین روزهای شکل‌گیری انقلاب اسلامی در قول و فعل امام راحل عظیم‌الشأن شاهد آن بودیم. رویه‌ای که پس از انقلاب هم استمرار یافت و برکات عظیم و غیرقابل توصیفی همچون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، جهادسازندگی، کمیته‌های انقلاب و ده‌ها نهاد و تأسیس انقلابی دیگر از آن پدید آمد. در همه آن دوران و بخصوص در دوران دفاع‌مقدس، امام راحل به تکیه و اعتماد بر نیروی جوان و سپردن امور به آنان تأکید داشتند، بار اصلی جنگ هم به دوش بسیجیان و فرماندهان جوان آن بود. امام حاضر هم در کلامی دلنشین این خصلت امام راحل را اینگونه توصیف کرده‌اند که: «فتح‌الفتوح امام راحل پرورش جوانان خداجوی بسیجی بود» طبیعی است که استمرار این روند و امتداد آن در طول نسل‌های آتی، ضامن بقاء یک نظام و رشد و بالندگی یک ساختار تمدن‌ساز است نسل گذشته تجربیاتش را برای آبادانی کشور، در اختیار نسل بعدی می‌گذارد، نسل جدید، پرنشاط و پرانرژی با بهره‌گیری از علم روز و نیروی جوانی و با به کار بستن تجربیات گذشته، گامی دیگر به سوی تعالی و صلاح کشور برمی‌دارد و این روند پربرکت، افزون بر تداوم پویایی در کشور به ایجاد حس ارزشمندی در بین مردم نیز منجر می‌شود، احساس اینکه کشور و نظام به خودمان تعلق دارد و قرار است ما و فرزندانمان هم در رشد و تعالی آن نقشی داشته باشیم، به یقین این روند مبارک، ضامن بقاء کشور است.

اما اگر کسی یا کسانی سعی در توقف این حرکت و ایجاد وقفه و سکون در جریان آن بنمایند چه باید کرد و چه ثمری دارد؟ اگر نسل جوان کشور، احساس کند که جایگاهی در مدیریت آینده کشورش ندارد و مدیریت در حلقه بسته‌ای متمرکز و متوقف شده و بین آنها دست به دست می‌شود، حاصلی جز یأس و سرخوردگی در پی خواهد داشت؟ باید گفت از برکات مهم جمهوری اسلامی و آثار ارزشمند آن، یکی هم شکستن حلقه مدیریتی و عدم امکان تسلط دائمی فرد یا گروهی در مناصب قانونی است. اما این بدان معنا نیست که افرادی با هر ترفند و روشی سعی در حضور دائمی در قدرت نداشته و برای دستیابی به آن تلاش نکنند و رویا و سودایش در سر نپرورانند. این امر هم راه‌ها و شگردهای گوناگونی دارد که یکی از آنها، تحقیر نسل جدید در مقابل نسل گذشته است. امری که با روش و منش اسلامی منافات جدی دارد.

اخیرا پایگاه رسمی اطلاع‌رسانی حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی مطالبی را به نقل از ایشان در دیدار با تعدادی از دانشجویان منتشر نموده که در صورت صحت انتساب آن سخنان به ایشان، آن هم در حضور جمعی دانشجو و نسل نو، جای تعجب و تأمل جدی دارد. از ایشان نقل شده که گفته: «جدیدالاسلام‌ها به جان انقلاب و مردم افتاده‌اند... این گروه فرصت‌طلب که در مبارزه حضور نداشتند، امروز قدرت را برای خودشان ابدی و مادرزادی و ارث حساب می‌کنند... کسانی که حسرت قدرت دارند، کسانی که دل از قدرت نمی‌کنند... اینها تصورات دیگری هم می‌توانند بکنند. ...فرصت‌طلب‌ها و آنهایی که جدیدالاسلام هستند، زیاده‌خواهی می‌کنند و آن انقلابیون اصلی را... اکثرا از میدان بیرون کرده‌اند.»

اینکه منظور از «جدید‌الاسلام» کیست را باید از گوینده پرسید اما در این‌باره اشاره به نکاتی، ضروری به نظر می‌رسد:

1- جدیدالاسلام در لغت به کسی گفته می‌شود که به تازگی اسلام آورده باشد و تا قبل از آن کافر به آئین اسلام بوده باشد. در اصطلاح هم ممکن است به کنایه و نیش به کسی گفته شود که تا دیروز به رغم مسلمانی، تقید و پایبندی عملی به اسلام نداشته و امروز از مسلمانان پایبند قدیم، پایبندتر شده باشد.

2- اگر کسی به اسلام و به انقلاب معتقد شود و به قول شما جدیدالاسلام باشد، بارها بهتر از آن است که یک مسلمان و یک انقلابی، از گذشته خود پشیمان شود و روی به نفاق بیاورد، حرفی را بزند که دل دشمنان یک ملت را شاد کند و پای در راهی بگذارد که خلاف آرمان‌های امام و شهدای انقلاب باشد. اینکه نظام و انقلاب بتواند با قدرت اقناعی خود، هر روز عده جدیدی را به صف حامیان و معتقدین به خودش بیفزاید، نه‌تنها مستحق نیش و کنایه نیست بلکه سزاوار شکرگزاری و سپاس از خداوند است.

3-تاریخ گواهی می‌دهد که در بین یاران و فدائیان حضرت سیدالشهدا(ع)، عده‌ای جدیدالاسلام هم حضور داشتند، درست در همان زمانی که عده‌ای از سابقون و قدیم‌الاسلام‌ها، در صف مخالفان فرزند پیامبر شمشیر آخته و به قتال با حضرت برخاسته بودند! پس اگر تقوا و پایمردی در راه دین خدا نباشد، قدمت در اسلام تاثیری ندارد، همانگونه که به حال آنان نداشت.

4- در سال 88، عده‌ای پس از ماه‌ها آتش‌افروزی و هرج‌ومرج، کار را از حد گذراندند و در روز عاشورا، به ساحت مقدس حضرت سید‌الشهدا(ع) جسارت کردند و حرمت عزای او را شکستند، هلهله و پایکوبی کردند و رقصیدند! مردم و جوانان عاشق حضرت، یعنی جدیدالاسلام‌ها بر دهان منافقین کوبیدند و آنها را بر سر جای خود نشاندند. در مقابل عده‌ای دیگر، آن ارا‌ذل و اوباش و توهین‌کنندگان به حضرت سیدالشهداء(ع) را «مردم خداجو» نامیدند و از اعمال ننگین آنها دفاع کردند. عده ‌دیگری هم با اعمال و رفتارشان، تمام‌قد پای آنها ایستادند و از رفتار شرم‌آور و شوم آنها حمایت کردند و تا همین امروز هم حتی برای یک بار آن رفتار پلید را محکوم نکرده‌اند! و البته عده بیشتری از این قدیم‌الاسلام‌ها سکوت کردند و در مقابل توهین به قبله عشق مردم، صدایشان در نیامد! آنها اغلب قدیم‌الاسلام بودند و اکنون باید پرسید، این قدمت در اسلام و مبارزه اگر به درد دفاع از سید‌الشهدا(ع) نخورد، به چه دردی می‌خورد و چه ارزشی دارد؟! اگر در روز حادثه و روزی که اصل نظام مورد تهدید و خطر است قدمت در مبارزه به کار نیاید، این سابقه چه کارایی دارد؟ اینجاست که مانند ده‌ها و صدها نمونه تاریخی دیگر به این نتیجه می‌رسیم که قدمت در اسلام فی‌نفسه ارزش نیست مگر آنکه به گوهر دیگری آراسته باشد.

5- برخلاف این سخنان و مطالبی از این دست که بیشتر از آن بوی قبیله‌گرایی به مشام می‌رسد تا انگیزه‌ای دیگر، اسلام ملاک را نه «قدمت» که «تقوا» عنوان کرده است و هم از این رو بود که پیامبر(ص) در بستر احتضار، فرماندهی سپاه مسلمین را به جوان 19 ساله‌ای سپردند و همه متقدمین را به فرمانبری از این جوان جدیدالاسلام امر کردند و تخلف‌کنندگان از آن را مورد لعن قرار دادند. امام راحل نیز درباره معیار و ملاک گزینش و انتخاب پس از تجلیل از نقش رزمندگان در جبهه‌ها و ملت شهیدپرور به زیبایی فرمودند: «ملاک ارزش و برتری در نزد آنان (ملت ایران) تقوا و بیعت در جهاد گردیده است و از تفرعن‌ها و خودنمایی‌های جاهلیت قدیم و جدید متنفرند... به همه مسئولان کشور تذکر می‌دهم که در تقدم ملاک‌ها، هیچ ارزش و ملاکی مهمتر از تقوا و جهاد در راه خدا نیست و همین تقدم ارزشی و الهی باید... جایگزین همه سنت‌ها و امتیازات غلط مادی و نفسانی بشود.»

6- اما افزون بر موارد فوق، نکته ارزشمندی هم در سخنان جناب هاشمی دیده می‌شود که نباید آن را ندیده گرفت. مذموم بودن اینکه عده‌ای قدرت را برای خودشان ابدی و مادرزادی و ارث تلقی کنند، نکته‌ای است که در سخنان ایشان به درستی به آن اشاره شده است. اما خوب بود به سیره عملی پیامبر اسلام(ص) هم توجه می‌شد، آنجا که حضرت از دادن یک تذکر ساده به کودکی مبنی بر نخوردن خرما، بدلیل آنکه خودشان خرما خورده بودند، پرهیز کردند. به هر حال مردم وقتی این سخنان را از کسی می‌شنوند که 8سال رئیس مجلس بوده، 8سال رئیس‌جمهور، بار دیگر کاندیدای ریاست جمهوری شده و نتوانسته اعتماد مردم را جلب کند، بار دیگر کاندیدای ریاست جمهوری شده ولی صلاحیت‌های نخستین را احراز نکرده و... به طور طبیعی چه فکری می‌کنند؟! شاید به غلط این شائبه در برخی اذهان نقش ببندد که اگر قدرت و مسئولیت، به اندازه طول عمر یک انقلاب در اختیار برخی باشد، نه جنبه موروثی پیدا می‌کند، نه ابدی است و نه مادرزادی! اما اگر همان قدرت و مسئولیت در اختیار دیگری قرار بگیرد...!

7- و نکته آخر اینکه اگر کسی به هر دلیلی در افکار و اندیشه‌هایش تحولی حاصل شده و از گذشته خود عدول کرده باشد، چرا باید انتظار داشته باشد که ملت هم در این پشیمانی مشارکت و متابعت نماید!؟ سال‌ها قبل در خطبه‌های نمازجمعه ایشان، شاهد تندترین موضع‌گیری‌ها درباره بدحجابی و برخی موضوعات دیگر بودیم و الفاظ به کار رفته درباره این افراد در نوع خود بی‌نظیر بود. اینکه آن نگاه انقلابی چگونه به رویکردهای کنونی بدل شده، در اینجا مهم نیست. اما اینکه این انتظار وجود داشته باشد که مردم و نظام هم با این پشیمانی‌ها همراهی کنند، جای تعجب است.

پذيرش ولايت مستكبرين شاخصه اسلام آمريكايي

روزنامه رسالت در ستون سرمقاله خود آورد:روزنامه رسالت،۱۱ تیر

اسلام آمريكايي، پروژه مقابله استكبار جهاني با موج فزاينده بيداري اسلامي و انقلابي در كشورهاي مسلمان است. البته اسلام آمريكايي با چهره‌هاي گوناگون و كاملا متفاوتي ظاهر مي‌شود؛ گاهي تاسف‌بارترين صحنه‌هاي خشونت و قساوت و تحجر را به نام اسلام به نمايش مي‌گذارد و صدالبته به مصداق "اشداء علي‌المومنين" هدف اين اعمال خشونت‌ها، جز مسلمانان و مردم بي‌پناه و مظلوم و حرم‌ها و زيارتگاه‌ها و كليساها و بقاع متبركه، كسي و جايي نيست و شگفت آنكه از شنيع‌ترين و جانگدازترين اقدامات غيرانساني خويش را مفتخرانه تصويربرداري هم مي‌كنند تا اربابان غربي با انعكاس دستورات به اجرا درآمده خويش، با يك تير دو نشان بزنند و افكارعمومي جهان را هم عليه خشونت‌طلبي ‌اسلام، تحريك نمايند.

اما اسلام آمريكايي‌ گاهي هم در قالبي بسيار اتوكشيده و متظاهر به اخلاق و انسانيت پديدار مي‌گردد و همه را - البته همه مسلمانان و مظلومان را- دعوت به صلح و گفتگو و رعايت آداب و نزاكت مي‌كند تا مبادا در برابر ظلم و جنايات آمريكا به ستوه آيند و دست به اقدامي دفاعي بزنند كه با سياست "رحماء بالكفار" تضاد پيدا كند. اما اين دو ظاهر كاملا متفاوت اسلام آمريكايي و احيانا ظواهر ديگر آن، همگي يك باطن دارند و آن دنبال كردن سياست‌هاي نظام سلطه جهاني است و به تعبير مقام‌معظم رهبري: "اسلام آمريكايي اگرچه ظاهر و نام اسلامي دارد امابا طاغوت و صهيونيسم مي‌سازد و كاملا در خدمت اهداف طاغوت و آمريكا قرار مي‌گيرد و ولايت مستكبرين را مي‌پذيرد."

براين اساس شناسايي ردپاي اسلام آمريكايي در جوامع اسلامي در شرايط كنوني يك ضرورت و در عين حال نيازمند هوشياري است و با توجه به ريشه‌دار بودن عشق به اسلام در اين جوامع، تنها با تعميق آشنايي آحاد مردم با معارف صحيح اسلامي و بخصوص مفاهيم و معاني واقعي قرآن، مي‌توان به اين مهم دست يافت و وظيفه علماي كشورهاي مسلمان است كه با تبيين و تفسير واقعي آيات قرآن، برداشت‌هاي سطحي و قشري متحجرين از اين آيات را به چالش بكشند و تضاد اين برداشت‌ها با روح و معناي حقيقي قرآن را براي مردم بيان نمايند تا دشمنان نتوانند از عشق و احساسات پاك مسلمانان سوءاستفاده كنند و با توجه به حوادث اسفناكي كه اين روزها در منطقه شاهد آن هستيم، علماي محترم اهل سنت جهان اسلام مسئوليت سنگيني در اين زمينه دارند.

اما وظيفه جمهوري اسلامي ايران به عنوان كانون انقلاب اسلامي، در خنثي كردن توطئه اسلام آمريكايي، با همه ابعاد و پيچيدگي‌هايش، بيش از ديگر كشورهاست. در كشور ما اسلام آمريكايي را مي‌توان از طرفي در رفتار و گفتار و افكار برخي پيروان و صاحبان تفكرات قشري و متعصبانه شيعي شناسايي كرد. همانان كه با ادعاي ابراز محبت بي‌حدوحصر به حضرت فاطمه زهرا (س)، افكار و رفتار غيرمنطقي و خلاف اسلام‌شان، موجب تحريك احساسات و بروز عكس‌العمل ديگر مسلمانان مي‌شود و جان شيعيان را در كشورهاي ديگر اسلامي به خطر مي‌اندازد و در حقيقت در ريخته شدن خون شيعيان مظلوم، شريك هستند.البته از ظهور و بروز اسلام آمريكايي در عرصه سياست هم نبايد غافل شد و اگر چنان كه اشارت رفت "پذيرش ولايت مستكبرين" را ميزان اين تشخيص قرار دهيم، خواهيم توانست صف لشكريان اسلام ناب محمدي را از طرفداران اسلام آمريكايي تمييز دهيم. با اين شاخص، هركس به هر اندازه نسبت به پذيرش ولايت مستكبرين گرايش داشته باشد، به همان اندازه طرفدار اسلام آمريكايي است و لباس و سابقه مسئوليت و پيشينه مبارزه و موقعيت سياسي و مدرك تحصيلي وي نبايد حجاب و مانعي براي تشخيص اين واقعيت شود.

قرآن به مسلمانان فرمان مي‌دهد كه عزت واقعي را نزد خداوند جستجو كنيد، و تاكيد دارد كه خداوند سلطه كافران را بر مومنان مقدر نفرموده‌ است و بنابراين كساني كه با هزار و يك توجيه و فلسفه‌بافي و با كمك عقل حسابگر خويش، مي‌خواهند اين فرمايش خدشه‌ناپذير الهي را تحريف كنند و به بهانه بروز ناملايمات و تحريم‌ها و فشارهاي سياسي و نظامي و اقتصادي، سازشكاري و تسليم را بر مقاومت و ايستادگي ترجيح مي‌دهند، بايد آنان را از عوامل تفكر مذبوحانه اسلام آمريكايي به شمار آورد، خواه اين سرسپردگي دانسته و خواه نادانسته باشد.

اشكي كه دير ريخته شد

روزنامه جمهوري در ستون سرمقاله خود آورد:روزنامه جمهوری؛۱۱ تیر

تهاجم داعش به استان‌هاي شمالي عراق و درگير شدن افكار عمومي منطقه و جهان با اين موضوع، تا حدود زيادي بحران سوريه را به فراموشي سپرده است. رسانه‌ها كمتر از درگيري‌هاي سوريه مي‌گويند و در سطح دولت‌ها نيز بحران سوريه كمتر مورد توجه است.

درست در همين شرايط، آقاي "بان كي مون" دبيركل سازمان ملل متحد، مقاله‌اي تحت عنوان "بحران سوريه؛ جنگ داخلي، تهديد جهاني" منتشر كرد كه علاوه بر توجه به بحران سوريه، شامل اعترافات ضمني به ناتواني سازمان ملل براي مهار اين بحران، لجام گسيختگي قدرت‌هاي ذينفع در ايجاد جنگ و دامن زدن به آن و تلاش غيرقابل مهار گروه‌هاي تروريستي براي انهدام كشور سوريه نيز مي‌باشد. هر چند دبيركل سازمان ملل در اين مقاله، سه طرف را مقصر دانسته كه عبارتند از گروه‌هاي مسلح ضد دولت، قدرت‌هاي خارجي و دولت سوريه، لكن كاملاً پيداست كه روح محافظه كاري به او اجازه نداده است ميزان دخالت هر يك از اين سه عامل را به همان اندازه كه واقعيت دارد مشخص كند تا بتواند به نتيجه مطلوب برسد. او تلاش مي‌كند بي‌طرفي خود را به عنوان متولي بزرگ‌ترين سازمان جهاني مسئول براي حفاظت از ملت‌ها و كشورها حفظ كند ولي نمي‌تواند ناتواني زايدالوصف اين سازمان در انجام وظيفه‌اي كه برعهده دارد را پنهان نمايد.

اشاره به فرازهائي از مقاله آقاي "بان كي مون" مي‌تواند وضعيت سازمان ملل و ناتواني آن در قبال بحران سوريه را نشان دهد. وي مقاله خود را با اين جملات شروع مي‌كند:

"جنگ وحشتناك سوريه به شكلي دشوارتر و خونين، فراي مرزهاي اين كشور ادامه دارد. با حسابي ساده به نظر مي‌رسد اين امر كه هيچ اقدامي نمي‌توان انجام داد جز اينكه طرف‌ها را مسلح و شاهد خشونت درگيري‌ها باشيم، به امري پذيرفته شده تبديل گرديده است. جامعه جهاني نبايد مردم سوريه و منطقه را در امواج پايان‌ناپذير خشونت و بحران رها نمايد."

در اين مقدمه، دبيركل سازمان ملل به روشني اعتراف مي‌كند كه ناتواني در جلوگيري از خشونت و حتي تسليم شدن در برابر بيشتر مسلح شدن طرف‌هاي درگير در سوريه، به امري پذيرفته شده تبديل شده است. هر چند دبيركل سازمان ملل در اين مقاله به چرائي عجز سازمان متبوع خود در اين زمينه اشاره‌اي نمي‌كند ولي طبيعي است كه خوانندگان مقاله وي اين سؤال را مطرح كنند كه چه چيز موجب شده اين سازمان و دبيركل آن صرفاً همانند يك ناظر بي‌مسئوليت به بحران سوريه نگاه كنند و غير از اظهار عجز كار ديگري از آنها بر نيايد؟

البته دبيركل در فراز ديگري از مقدمه مقاله خود تلاش مي‌كند خود و سازمان متبوع خود را در زمينه حل بحران سوريه فعال نشان دهد و به همين منظور مي‌نويسد:

"سازمان ملل متحد به سختي براي حل ريشه‌هاي عميق درگيري و اثرات مخرب آن تلاش نموده است. تلاش‌هاي انسان دوستانه و ساير اقدامات ما موجب نجات زندگي و كاهش رنج شده است. اما هدف اساسي ما يعني پايان دادن به درگيري برآورده نشده است. دورنماي سرد براي صلح، بيشتر به دليل شعله‌ور شدن خشونت‌هاي فرقه‌اي در عراق، مبهم‌تر گرديده است. انسجام و تماميت هر دو كشور و نه تنها يكي از آن دو، در معرض ترديد است."

در اين فراز، ضعف سازمان ملل از زبان دبيركل آن بقدري مشهود است كه برخلاف وظيفه ذاتي اين سازمان كه حفاظت از انسجام و تماميت ارضي كشورهاي عضو در رأس آن قرار دارد، شخص دبيركل اعتراف مي‌كند كه در اثر بحران‌هاي موجود در سوريه و عراق اكنون انسجام و تماميت ارضي اين هر دو كشور در معرض ترديد است. به عبارت روشن‌تر، آقاي "بان كي مون" پذيرفته است كه دست‌هاي پشت پرده بحران عراق و سوريه درصدد تجزيه اين دو كشور هستند و البته كاري هم از دست وي وسازمان متبوعش ساخته نيست!

آنچه موجب تأسف شديد است اينست كه دبيركل سازمان ملل درحالي كه دولت سوريه را- و با اضافه كردن بحران عراق، لابد دولت عراق را نيز - يكي از اطراف بحران قلمداد مي‌كند، بهيچوجه به اين سؤال پاسخ نمي‌دهد كه با توجه به ماهيت گروه‌هاي تروريستي فعال در سوريه و حمايت قدرت‌هاي خارجي از آنها چگونه مي‌توان دولت اين كشور را نيز يكي از عوامل ايجاد بحران دانست؟ پاسخ اين سؤال را هر چند آقاي "بان كي مون" نمي‌دهد ولي روشن است كه آن را بايد در روح محافظه‌كاري وي و فضاي حاكم بر سازمان متبوع وي جستجو كرد. واقعيت اينست كه سازمان ملل، از خود اراده‌اي ندارد و تحت سيطره قدرت‌هاي سلطه به ويژه آمريكا عمل مي‌كند، همان‌ها كه آقاي "بان كي مون" در همين مقاله از آنها با عنوان "قدرت‌هاي خارجي" ياد مي‌كند و براي آنها نقش مؤثري در ادامه بحران سوريه قائل است.

دبيركل سازمان ملل در مقاله خود، با ارائه شش راهكار براي حل بحران سوريه كه البته اموري تكراري هستند به اين نتيجه مي‌رسد كه "درحال حاضر بزرگ‌ترين مانع در راه خاتمه جنگ در سوريه تصويري است كه مي‌گويد جنگ برنده است."

با اينحال، آقاي دبيركل حاضر نيست قدرت‌هاي خارجي را، كه راه‌حل سياسي بحران سوريه را رد مي‌كنند و با حمايت‌هاي تسليحاتي، سياسي، مالي و تبليغاتي تروريست‌ها به ادامه جنگ دامن مي‌زنند، سرزنش كند و راهي براي جلوگيري از اين تخلف آنها از منشور ملل متحد ارائه دهد.

پايان بخش مقاله دبيركل سازمان ملل، جملاتي سخت احساسي و نشان دهنده عمق بحران و فاجعه انساني در سوريه است، اما چه سود كه متولي بزرگ‌ترين سازمان جهاني كه وظيفه خطير حفاظت از صلح را برعهده دارد در اين مقاله فقط دردها را مطرح مي‌كند و راهي براي درمان آنها نشان نمي‌دهد يا نمي‌تواند نشان دهد. او در پايان مي‌نويسد:

"نقش‌هاي فرقه‌اي خطرناك، حركت عظيم پناهندگان، وحشيگري‌هاي روزانه و گسترش بي‌ثباتي، جنگ داخلي در سوريه را تبديل به تهديدي جهاني مي‌كند. امروز تمامي ارزش‌هائي كه قبول داريم و تمامي دلايلي كه سازمان ملل متحد به خاطر آنها وجود دارد، در سرزمين منهدم شده سوريه در معرض تهديد است. از خيلي پيش از اين، زمان براي جامعه بين‌المللي به ويژه شوراي امنيت، به منظور پاسداشت مسئوليت‌هاي خود گذشته است."

به آقاي "بان كي مون" دبيركل سازمان ملل نيز بايد گفت: خيلي پيش از اين، زمان ريختن اشك براي مظلوميت‌هاي سوريه گذشته است. شما آقاي دبيركل مقاله‌تان را دير نوشته‌ايد. ملت‌ها درباره سازمان ملل و شخص شما آقاي "بان كي مون" قضاوت مثبتي نخواهند داشت.

دموکراسی در بوته نقد

فریدون مجلسی . تحلیلگر روابط بین‌الملل در روزنامه شرق نوشت:روزنامه شرق؛۱۱ تیر

خبرگزاری‌ها اعلام کردند که آقای «ن. س» (نیکلا سارکوزی سابق!) در پاریس به موجب حکم بازپرس بازداشت 24ساعته شد. این حداکثر بازداشتی است که در آن کشور تا پیش از احراز اتهام برای یک مجرم عادی در نظر می‌گیرند. ریزدانه‌ و درشت‌دانه هم ندارد. ظاهرا اتهام آقای «ن.س» درز دادن اطلاعات و گویا اعمال نفوذ روی قاضی و مواردی است که هنوزعلنی نشده و لابد در حدی است که هنوز بازداشت‌نشده صحبت از قابلیت تمدید 24ساعت بعدی می‌شود. بازداشت رییس‌جمهوری با آن همه سروصدا و ادعا سابقه نداشته است.

به آقای ژاک شیراک، رییس‌جمهور پیش از او نیز اتهاماتی راجع به تخصیص اعتباراتی نادرست از محل اشتغال ظاهری کسانی در شهرداری تحت اداره او، که ظاهرا چندان اشتغالی نداشتند، به سود هزینه‌های انتخاباتی به صندوق حزبش وارد شد، که دست‌کم در حدی نبود که او را به آقای «ژ. ش» تبدیل کند، چون به جیب شخصی او نرفته بود. نمی‌دانم اتهامات واردشده به سارکوزی دقیقا چیست اما شخصا او را در همان زمان ریاست چند بار شماتت کرده به اتهام فساد آشکار به قول خودشان «نِپوتیسم» یا همان خویشاوندسالاری! کلمه‌ای معنی‌دار با تاریخی طنزآلود. نپو در لاتین به معنی برادرزاده است که در انگلیسی به نفیو تبدیل شده است. این واژه را به کنایه برای چند نفر از آقایان پاپ‌های دوران‌ پیشین باب کردند، که برای استفاده بیشتر از مزایا و مداخل تحت امر خود، راه‌حل مناسب استفاده از اخوی‌زادگان و به‌کارگماردن نپوهای خودشان را ابداع کرده بودند! منظور یادآوری روزی است که همین آقای «ن. س» آقا پسر دانشجوی 22ساله‌اش را مدیرعامل بزرگ‌ترین شرکت مالی فرانسه در بخش دفانس پاریس کرد. مردم معترض و خشمگین از این فساد و اهانت به خیابان‌ها ریختند.

اگر یادتان باشد هرکدام یک موز یا بنانا به دست گرفته بودند که یعنی «اینجا یک بنانا ریپابلیک نیست، اینجا کشوری است که خودش را مادر دموکراسی می‌داند!» بنانا ریپابلیک یا «جمهوری موز» نامش را از برخی جمهوری‌های آمریکای مرکزی گرفته که بنایشان در انحصار کشت موز است و در واقع شرکت‌های کشت و تولید موز اربابشان هستند! می‌گفتند این رفتار اهانت‌آمیز آقای «ن. س» در کشوری که ده‌ها هزار نفر کارشناس برتر از آقازاده ایشان دارد در شأن کشوری مانند فرانسه نیست. در همان زمان دست‌کم دوبار درباره این فساد و اهانت مطلبی نوشتم. اکنون همان عمل شرورانه را کافی می‌دانم که بر این آقای «ن. س» دل نسوزانم، که متعلق به دوران کوتوله‌های اروپا بود، که در سرزمین سیاستمداران بزرگ جانشین دوگل‌ها، آدنائرها و چرچیل‌ها شده بودند! اکنون دموکراسی فرانسه آبروی متزلزل‌شده خودش را می‌آزماید و نشان می‌دهد فراتر از شعر و شعار است. واقعیتی است کتکی به حاکمیت قانون قدرتمداران را همواره موقتا به کار می‌گمارد و در پایان دوره نه فقط آنها را پیاده می‌کند و به آنها احترام مادام‌العمر می‌گذارد، بلکه اگر راه خلاف روند در هر زمانی مانند هرکس دیگری به حسابشان می‌رسد؛ دانه‌ریز و دانه درشت هم ندارد.

قسم‌هاي رييس جمهور!

شايان ربيعي در ستون سرمقاله روزنامه ابتكار نوشت:روزنامه ابتکار؛۱۱ تیر

قسم‌هاي «ولله، بالله و تالله» رييس جمهور در جمع صنعتگران و سرمايه‌گذاراني که مارگزيده دوران قبل هستند، گوياي تلاش وي و تيم وزيرانش براي بازگرداندن اعتماد فعالان اقتصادي و البته به طور کلي اعتماد عمومي به دولت است.

روحاني در واقع با اين ادبيات با ملتي سخن مي‌گويد که او را براي رهايي از وضعيت پيشين انتخاب کرده است و هر بار در قالب سخنراني‌ها، سفرهاي استاني و نشست‌هاي خبري سعي دارد تا بيان کند که ديگر نه هشت سال دولت قبل تکرار مي‌شود و نه چيني شکست خورده تحريم‌ها به روز اول برمي‌گردد.

روحاني در مدتي نزديک به يک سال از رييس جمهور شدنش، سعي کرده است در همه حوزه‌ها به ويژه در سياست خارجي، مديريت اقتصادي و توسعه فضاي فرهنگي تفاوت‌هاي رويکري و عملکردي‌اش را با دولت قبل مشخص کند و در اين راه البته موفقيت‌هاي بزرگي هم داشته است اما با اين وجود سؤال اينجاست که چرا وي براي جلب اعتماد عمومي ناچار به قسم خوردن شده است؟

اين پرسش مهمي است و پاسخ به آن نيازمند ورق زدن تاريخ هشت ساله اخير کشور و مرور حوادث و اتفاق‌هايي است که در نزديک به 3000 روز در دولت احمدي‌نژاد به وقوع پيوست.

براي توضيح بيشتر در اين باره بايد يادآوري کرد که سال 91 دکتر مسعود نيلي، اقتصاد دان، در گفت‌وگو با يکي از رسانه‌ها گفته بود که براي بهبود اوضاع اقتصادي کشور «دعا» مي‌کند! و به طور ضمني اشاره کرده بود که ديگر اوضاع اقتصادي کشور قابل کنترل نيست.

در اين باره حتي خبرهايي منتشر يا دهان به دهان پخش مي‌شد که کارشناسان اقتصادي و سياسي ديگري نيز در همين دوران براي بهبود اوضاع دست به دامن دعا و نذر و نياز شده‌اند.

با اين اوصاف مي‌توانيد دريابيد که وقتي کارشاسان و متخصصان اقتصادي و سياسي کشور تا اين سطح در حاشيه قرار مي‌گيرند و کنترل و اداره امور اجرايي کشور را از دست رفته مي‌پندارند، مردم به عنوان قربانيان مستقيم سياست‌هاي غيراصولي وشتاب‌زده چه حال و روزي ممکن است داشته باشند.

طبيعي است که جامعه ايراني در دوره هشت ساله احمدي‌نژاد با سرعت زيادي در سراشيبي «اعتماد به دولت» قرار گرفته است و اين سراشيبي هشت ساله نه تنها بسيار آسيب‌زا و بحران‌زا بوده است، بلکه رهايي از آن نيز در کوتاه مدت امکان‌پذير نيست و دولت تدبير و اميد، مجبور است ميراث‌دار بي‌اعتمادي‌هايي باشد که مردم نسبت احمدي‌نژاد و دولتش داشتند.

تاکيد رهبر انقلاب در آستانه انتخابات يازدهمين دوره رياست جمهوري، در اين باره که هر کسي که ايران و انقلاب را دوست دارد در انتخابات شرکت کند، خود گوياي اين مهم است که دولت دهم، سهم بسيار گسترده‌اي از اعتماد مردم به دولت را از بين برده بود.

مردمي که در دوران هشت سال دفاع مقدس از روز نخست تا روز پايان جنگ، جان خود و فرزندانشان را در راه وطن و وافاداري به انقلابشان فدا ‌کردند، انتظار مي‌رفت که براي آباداني و عمراني کشور در دوره حاضر از 45 هزار تومان يارانه نقدي‌‌شان بگذرند، اما همچنان که رفت، افول اعتماد به دولت در دوره احمدي‌نژاد و نهادينه شدن آن در طول هشت سال، موجب شد تا کمتر کسي از دريافت يارانه انصراف دهد.

با درک اين شرايط مي‌توان اضطرار موجود در سخنان رييس دولت تدبيرو اميد و قسم‌هاي وي را تحليل و تفسير کرد چرا که ياد کردن قسم براي جلب اعتماد انجام مي‌گيرد، هرچقدر شکاف بي اعتمادي عميق‌تر، گوينده در تأکيد کلام، بيشتر به قسم متوسل مي‌شود. رييس جمهوري در اين سخنراني مجبور شد سه بار از واژه جلاله براي قسم ياد کند. او ملتي را خطاب قسم‌هاي خود قرار داده است که چشم اميدشان براي رهايي از اين بي اعتمادي به خود اوست!

اما در اين ميان بازار مخالفان دولت براي گسترش اين بي اعتمادي و انتساب آن به خود دولت يازدهم، داغ است.

کساني که هشت سال تمام، باني و باعث بي اعتمادي دولت و ملت شدند و موجب شدند تا هزينه بي تدبيري آنها را مردم و نظام پرداخت کنند، هم اکنون با نقاب و بي نقاب دوباره به ميدان آمده اند تا آب را گل‌آلود کرده و براي خود ماهي بگيرند! و از آب روشن اين روزهاي کشور، دلواپس هستند.

کد خبر 264576

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha