تاریخ انتشار: ۱۸ دی ۱۳۸۶ - ۱۶:۵۶

نسرین شریف: فیلم‌های ترسناک همیشه جزء محبوب‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما بوده‌اند؛ حتی زمانی که هنوز صدا وارد سینما نشده بود، مردم به تماشای صحنه‌های هولناک و هراس‌انگیز می‌نشستند.

نوسفراتو؛ سمفونی وحشت نمونه‌ای از این فیلم‌هاست که هنوز هم بعد از سال‌های سال تماشاگر را با دلهره روبه‌‌رو می‌کند. اما در سینمای ایران ـ که این نوع فیلم‌ها در آن کمتر ساخته شده ـ امسال یکی از آنها روی پرده سینماها رفته است؛ اقلیما ـ ساخته محمدمهدی عسگرپور ـ‌ قصه‌ای ترسناک دارد؛ اگرچه او معتقد است فیلمش معناگرا و ماورایی است و جنبه‌های هول‌انگیز فیلم خیلی پررنگ نیست. با این انگیزه مجموعه‌ای از فیلم‌های ترسناک سینمایی ایران را مرور می‌کنیم.

زندگی آرام و مرفه سارا و عماد، با بستری شدن عماد در بیمارستان به علت ناراحتی قلبی، از آرامش و سکون خارج می‌شود. بیماری همسر و اتفاقات غریبی که در خانه برای سارا رخ می‌دهد، آرامش روانی او را بر هم می‌زند. سارا احساس می‌کند که موجود غریبه‌ای در خانه او زندگی می‌کند...»؛ این خلاصه داستان فیلم اقلیما است که این روزها روی پرده سینماهای ایران رفته؛ اثری که محمدمهدی عسگرپور بعد از ساخت فیلم قدمگاه آن را کارگردانی کرده.

مضمون فیلم با این خلاصه داستان، پیچیده به نظر می‌رسد اما اگر به تئوری توطئه معتقد باشید، می‌توانید ماجراهای فیلم را حدس بزنید. اینجا هم پای زنی دیگر در میان است تا با همکاری عماد، روح و روان سارا به هم ریخته شود. عسگرپور گفته که فیلم درباره پرداختن به روح است؛ اینکه اولین کار برای چنین افرادی گرایش به خرافات است. اما قهرمان داستان هر وقت به قرآن و دعا روی می‌آورد، به آرامش می‌رسد.

اقلیما به جز این پرداخت‌ها به یک مضمون آشنا هم اشاره دارد؛ توطئه برای دیوانه کردن زن از آن موضوع‌هایی است که در بیشتر فیلم‌های ترسناک به آن اشاره می‌شود؛ اگرچه در اقلیما از موضوع حس گناه، سرخوردگی و پایان محتوم خبری نیست و همه بار شیطانی قصه بردوش افرادی است که قهرمان ماجرا را به تنگنا می‌کشانند.

اقلیما به خاطر شیوه داستان‌گویی و فضاسازی‌اش شبیه فیلم دیگران است؛ اثری که شکل نویی از قصه‌پردازی را وارد سینما کرد و با تغییر جای مرده‌ها و زنده‌ها همه را غافلگیر کرد. در اقلیما هم با چنین فضایی روبه‌روییم؛ با این تفاوت‌ که جای مرده‌ها و زنده‌ها عوض نمی‌شود. نکته جالب درباره اقلیما، پرداختن به قصه‌‌ای خانوادگی است؛ اینکه مردی برای رها شدن از همسرش به فکر دیوانه کردن او می‌افتد. شاید این شروعی باشد برای فیلم‌های خانوادگی جدید؛ آنهایی که در پایان، همه چیز به خوبی و خوشی ختم نمی‌شود.

پرده آخر

یکی از بهترین فیلم‌های سینمای ایران، اولین ساخته واروژ کریم مسیحی است؛ پرده آخر‌ قصه زنی است که بعد از مرگ همسرش وارث ثروت او می‌شود اما برادر و خواهر مرد با نقشه‌های مختلف و نوشتن نمایشنامه و استفاده از گروهی بازیگر دوره‌گرد او را تا مرز خودکشی می‌کشانند.

فیلم در سال 70 ساخته شده و از همان وقت هم محبوب دوستداران سینما بوده. اگر به قصه فیلم دقت کنید باز هم باتوطئه برای دیوانه کردن زن روبه‌رو می‌شوید؛ قصه آشنایی که اقلیما هم از آن بهره برده. اما پرده آخر بیش از نمونه‌های دیگر فضای ایرانی دارد و کل قصه در خانه‌ای قدیمی می‌گذرد. فریماه فرجامی، داریوش ارجمند، نیکو خردمند، سعید‌‌ پورصمیمی و ماهایا پطروسیان در این فیلم نقش‌های اصلی را بازی می‌کنند و البته پرده آخر هم جزء بهترین کارهای آنها به حساب می‌آید. با این همه موفقیت و محبوبیت پرده آخر، فیلم‌های دلهره‌آمیز چندان مورد توجه فیلمسازها قرار نگرفته؛ شاید به این دلیل که ساخت صحنه‌های پر از تعلیق و روایت قصه‌ای معمایی که همراه با ترس باشد، کار ساده‌ای نیست.

قرمز

قرمز فیلمی جنایی است که مایه‌هایی از آثار ترسناک را هم دارد؛ ترسناک نه از بابت خلق صحنه‌هایی برای جیغ‌کشیدن؛ از آن جهت که لحظات فیلم هراس‌انگیز است و تماشاگر حوادث شومی را در آن انتظار می‌کشد. این فیلم هم قصه‌‌ای خانوادگی دارد؛ مرد جوانی با دختری ازدواج می‌کند اما آرام آرام معلوم می‌شود که او دچار بیماری روانی است و پشت چهره آرامش، خلق و خویی غیرقابل مهار وجود دارد. صحنه‌های انتظار هدیه تهرانی برای کشتن قهرمان فیلم هنوز هم دیدنی است. فریدون جیرانی بعد از موفقیت در این فیلم، چند اثر دیگر هم ساخت اما هیچ‌کدام موفقیت قرمز را تکرار نکردند؛ برای همین هم او دوباره به سمت مضمون‌های جنایی و ترسناک کشیده شد که حاصلش پارک‌وی شده است.

اثیری

این فیلم هم مثل پرده آخر و اقلیما درباره توطئه‌ای خانوادگی است؛ مرد جوانی با دختری ازدواج می‌کند اما از همان شب اول، روح دختری سراغ عروس می‌آید و آرامش او را برهم می‌زند. روح از جنایتی پرده برمی‌دارد که عموی مرد در آن شریک بوده. این فیلم را محمدعلی سجادی بعد از موفقیت رنگ شب ساخت؛ اثری که آن هم متعلق به سینمای وحشت است و داستانی پر از التهاب را روایت می‌کند. در اثیری علاوه بر امین حیایی، هانیه توسلی و خسرو شکیبایی هم بازی می‌کنند. اثیری با آنکه ریتم کندی دارد اما قصه‌اش قابل پیش‌بینی نیست و به همین جهت هم به شدت هراس‌انگیز جلوه می‌کند؛ به‌خصوص که فروپاشی یک زن به خوبی تصویر می‌شود.

خوابگاه دختران

خوابگاه دختران ساخته محمدحسین لطیفی از ابتدا قرار بود فیلمی کمدی باشد اما بعد در بازنویسی‌ها به اثری ترسناک بدل شد؛ فیلمی که جانی دوباره به ژانر وحشت در سینمای ایران بخشید. فیلم، قصه گروهی دختر دانشجو است که یک شب وارد خانه‌ای در همسایگی خوابگاه‌شان می‌شوند. آنها در آنجا مردی را می‌بینند که با جن‌ها ارتباط دارد و یکی از آنها را اسیر می‌کند. باران کوثری و نگار جواهریان بازیگران اصلی آن بودند و در آن زمان فروش فیلم ـ‌به‌خصوص استقبال خانواده‌ها از آن ـ باعث شد که خیلی‌ها به فکر ساخت چنین آثاری بیفتند اما تا امسال خبری از آنها نشد.

محمدحسین لطیفی هم بعد از آن کلا مسیر فیلمسازی‌اش را تغییر داد؛ ابتدا 2 سریال وفا و صاحبدلان را ساخت و بعد هم کارگردانی روز سوم و توفیق اجباری را برعهده گرفت؛ فیلم‌هایی که کاملا با فضای پر از تعلیق و ترسناک خوابگاه دختران فرق دارد.

امسال
اما امسال موج فیلم‌های ترسناک آغاز شده. اولین فیلم با مضمون خواب لیلا ساخته مهرداد میرفلاح است که البته هنوز داستان آن لو نرفته؛ با این همه سازندگان‌اش از آن به عنوان فیلمی در ژانر ترسناک نام می‌برند. سیامک شایقی هم بعد از فیلم باغ فردوس، 5 بعدازظهر در حال ساخت فیلمی به نام خواب زمستانی است که طبق شنیده‌ها آن هم مضمونی هراس‌انگیز دارد. قصه این فیلم درباره 3 خواهر است که هر کدام دچار مشکلاتی می‌شوند.

علی ژکان هم بعد از فیلم پلیسی سایه به سایه اثری بر همان وزن به نام چهره به چهره می‌سازد که قصه‌ای پلیسی دارد اما همراه با ترس و دلهره است. به این ترتیب، فیلم‌های ترسناک جای خودشان را در میان آثار ایرانی باز می‌کنند. شما که از این قصه‌های جعلی نمی‌ترسید؟!