و به قول منتقدان میخواهند به مظلومنمایی دولتمردان آمریکایی در باره حادثه11 سپتامبر پایان بدهند. جولیا رابرتز مدتهاست به خاطر فرزنداناش در سینما کمکارتر از پیش شده است. او چندان حاضر نیست به خاطر حضور در پروژههای سینمایی فرزنداناش را آواره کند و آنها را از این شهر به آن شهر ببرد و بارها گفته است که به هیچ پرستاری اطمینان ندارد.
رابرتز 39 ساله و همسرش دانی مدر، آخرین فرزندشان را هنری دانیل نامیدهاند. در عین حال او یک دوقلوی 3ساله به نامهای هزل و فیانوس دارد. او در ژوئن 2002 ازدواج موفقی داشت. جولیا رابرتز و همسرش ترجیح میدهند که همهجا با هم باشند و در تمام پروژههایی که او برای ایفای نقش آنها را میپذیرد، همسرش هم حضور دارد.
این هنرپیشه اسکاری اینبار و پس از مدتها دوری از سینما به پیشنهاد همکار صمیمیاش ـ تام هنکس ـ در پروژه متفاوتی حاضر شده است. او که آخرین بار در کنار جورج کلونی و مت دیمون در فیلم اوشنها حاضر شده بود، اینبار در فیلمی با عنوان جنگ چارلی ویلسن بازی متفاوت و بحثبرانگیزی ارائه کرده است. این فیلم که این روزها در سینماهای سراسر جهان به اکران درآمده، سیاستمداران آمریکایی را بسیار خشمگین کرده است.
پس از ماجرای11 سپتامبر هر روز شاهد فیلمهایی هستیم که به مرثیهسرایی برای کشتهشدگان بیگناه این حادثه میپردازند؛ مردم بیگناهی که جانشان را به خاطر کینه بنلادن و مجاهدین افغانی از دست دادهاند. اما اینبار سینماهای آمریکا میزبان فیلمی از مایک نیکولز هستند که بیش از هر چیز، ریشههای مصیبت 11 سپتامبر را نشان میدهد .
«جنگ چارلی ویلسن» فیلمی است که بیش از هر چیز ما را به دلایل مصیبتی به نام تروریسم میرساند؛ اینکه چرا گریبان مردم آمریکا را گرفت؟
این روزها در بحبوحه فیلمهای سرگرمکننده و سرخوشانه کریسمس، تام هنکس، جولیا رابرتز و فیلیپ سیمور هافمن ـ 3 بازیگری که وجود هر یک برای توجه به یک اثر سینمایی به تنهایی کافی استـ در کنار هم و با هدایت مایک نیکولز ـ مرد کهنهکار سینمای آمریکا ـ امیدوارند که دیده شوند. جنگ چارلی ویلسن براساس سرگذشت واقعی یک سناتور دموکرات ساخته شده و اقتباسی است از کتاب بست سلرزی از جان گریل. چارلی ویلسن نماینده دموکراتی بود که با استفاده از قدرت صندلیاش در کنگره آمریکا، میلیاردها دلار از بودجه ارتش آمریکا را به افغانستان سرازیر کرد تا به این ترتیب با حمایت از طالبان در افغانستان، ارتش شوروی را شکست بدهد.
تام هنکس که پیش از این هم تجربه بازی در چنین نقشهایی را داشت، با اشتیاق پیشنهاد بازی در نقش نماینده حزب دموکرات آمریکا را قبول کرد؛ نمایندهای خوشگذران که در عین حال، تاثیر زیادی در سیاستهای سازمان سیا در دهه 1980 داشت. در واقع چارلی ویلسن سندی است برای سیاستهای غلط آمریکا در آن سالها و بیش از هر چیز من را به یاد ضربالمثل انگلیسی معروفی میاندازد، که هر که باد میکارد، توفان درو میکند.
تام هنکس اینبار در فیلمی ظاهر شده که بهظاهر سیاسی است و در واقع هجوی بر سیاستهای خودخواهانه آمریکا در آسیا. او نقش مردی را ایفا میکند که دقیقا 2 چهره دارد؛ از یک طرف شخصیتی است که میتواند تا سر حد مرگ غرق موادمخدر و مشروبات الکلی شود و از طرف دیگر سناتوری که قادر است - چند ساعت بعد- ماموران سیا را متقاعد کند که بیش از پیش در مناقشه افغانستان دخالت کنند . تام هنکس ـ بازیگر نقش چارلی ویلسن ـ میگوید: این فیلم میتواند درست مثل یک ضربه نهایی باشد. داستان حول محور افغانستان، مواد مخدر و هوسرانی میگذرد اما در واقع برای ما نکته دیگری مهم بود؛ آن هم هزل سیاسی است که مایک نیکولز میتواند از عهده آن برآید.
این فیلم میتواند روشنکننده بسیاری از نکات باشد و میتواند پازل 11 سپتامبر را کامل کند. من از بازی در این نقش لذت میبردم مخصوصا اینکه جولیا رابرتز ـ که در این فیلم به نوعی نقش مقابل من را به عهده داشت ـ با بازی فوقالعادهاش و انرژیای که طی این چند سال کنارهگیریاش ذخیره کرده بود، کمک بسیاری به من کرد». آئورین سورکین ـ نویسنده فیلمنامه ـ میگوید: مایک نیکولز از مدتها پیش درباره چارلی ویلسن تحقیق میکرد. یک روز طی نشستی درباره این داستان مایک به جملهای اشاره کرد که طی آن چارلی ویلسن میگوید ما جهان را تغییر میدهیم، اما وقتی که دیگر نیستیم و این درست جملهای بود که ما به آن نیاز داشتیم؛ مثل یک محرک برای ما بود تا سراغ زندگی این مرد برویم.
مایک نیکولز ـ کارگردان این فیلم ـ معتقد است که جنگ چارلی ویلسن میتواند جوابی به تندرویهای آمریکا در دهههای گذشته باشد. برای مایک نیکولز تفاوتی نمیکند که این فیلم در نتیجه انتخابات آینده ریاستجمهوری تاثیر بگذارد و چهره دموکراتهای آمریکا را خدشهدار کند. مایک نیکولز میگوید: دلم میخواست با نگاه تازهای به همه این ماجراها بپردازم. در این بین به نظرم دود آتشی که به چشم ما رفت، درست مثل کسی است که اولین مشت را نثار طرفش میکند و بعد طرف دعوا از پشت به او خنجر میزند.
این همان ماجرای آمریکا، طالبان و بنلادن است. همیشه دلم میخواست بدانم این ناآگاهی آمریکایی از کجا نشأت میگیرد؛ آن هم زمانی که میتوانید به اینترنت سری بزنید و مثلا نام چارلی ویلسن را جستوجو کنید. همان موقع اولین نکتهای که برای شما روشن میشود دست داشتن این سناتور در به قدرت رساندن طالبان است.
اما رسانههای ما انگار به عمد این ماجرا را درست از وسط داستان و از لحظه برخورد هواپیما به برجهای دوقلو به خورد مردم میدهند و به نظرم نه تنها چارلی ویلسن بلکه همه دموکراتهای آن روزگار و حتی ریگان هم در این بازی نقش داشتند. سیمور هافمن را دستکم گرفت.
جولیا رابرتز ـ زن عجیب و غریبی که سخت طرفدار شورویهاست ـ در تمام مدت کنار مردی خوش میگذراند که در تلاش است ارتش شوروی را در افغانستان له کند و این نکته به تنهایی یک هزل معرکه است. جولیا رابرتز میگوید: این فیلم را به دلایل بسیاری دوست داشتم؛ آنقدر که باعث شد رضایت بدهم چند وقتی کمتر به فرزندانم برسم و در کنار همبازیهای قدرتمندی بازی کنم؛ آن هم در فیلمی که به روایت زندگی مردی میپردازد که یک روز در ارتش پاکستان تا درجه ژنرالی پیش رفت، در نیروی دریایی آمریکا ستوان بود و بالاخره درست مثل یک شومن....
جنگ چارلی ویلسن در حالی 4 روز زودتر از موعد اکران شده است که بسیاری معتقدند این روزها کسی در بحبوحه خرید، چندان دل خوشی ندارد که در سینما به تماشای سیاستهای پیچیده آمریکا بنشیند و احتمالا این فیلم قربانی زرق و برق درخت کریسمس میشود و چندی بعد با فروش نسخههای دیویدی همه را شگفتزده میکند.