این یکی از شعر های کتاب های درسی دبستان بود که نمی دانم امروز هم بچه ها میخوانند یا نه. قضیه از این قرار است که کلاغی تکه ای پنیر پیدا می کند و آن را به منقارش می گیرد و می برد تا در گوشهای بخورد. در راه روی شاخه درختی می نشیند و روباهی که از آنجا رد می شده با دیدن پنیر دهانش آب میافتد و تصمیم می گیرد با حیله گری آن پنیر را از کلاغ بگیرد. چون کلاغ بالای شاخه درخت است و میتواند راحت پرواز کند، روباه شروع می کند به تعریف کردن دروغین از کلاغ و ...
عکسها: سیروس برزو
در خیابان «نوی آربات» (Novi Arbat ) مسکو، کتابفروشی بسیار بزرگی در دو طبقه وجود دارد به نام «خانه کتاب» که علاقهمندان میتوانند در آن، همه نوع کتابی را بخرند؛ از کتاب های جلد چرمی قدیمی گرفته تا آخرین کتاب های چاپ شده در روسیه. بخشی از این کتابفروشی بسیار بزرگ به کتاب های کودکان و نوجوانان اختصاص دارد. هر کس زبان روسی بداند، غیرممکن است به آنجا سر بزند و دست خالی بیرون بیاید.
در یکی از بخشهای این کتابفروشی، کودکان و نوجوانان می توانند آزادانه هر کتابی را که می خواهند بردارند و مطالعه کنند. همچنین آنها اجازه دارند بازی های مختلف عرضه شده را به تنهایی و یا با دوستانشان امتحان کنند و یاد بگیرند. بعضی از پدر و مادرها در اوقات فراغت با کودکانشان به این کتابفروشی میآیند و برایشان قصهای را انتخاب می کنند و می خوانند. در این بخش از کتابفروشی، کاغذ و وسایل نقاشی مثل ماژیک و مداد رنگی هم وجود دارد تا بچهها بتوانند نقاشی های مورد علاقه خود را بکشند. نکته جالب آن که بعضی از معلمها، نویسندگان و شاعران کتاب های کودک و نوجوان ، هنرمندان و دیگر علاقهمندان در اوقات فراغت به اینجا می آیند و مینشینند تا برای کودکان و نوجوانان کتاب بخوانند، نقاشی یادشان بدهند و یا راه ساختن کاردستی های جالب را به آنها بیاموزند. از جمله چیز های جالب دیگر در این کتابفروشی، حضور قهرمانان داستان های معروف است. بعضی از این قهرمانان زنده هستند! این قهرمانان زنده در حقیقت افراد هنرمند و یا علاقهمندی هستند که با لباس قهرمانان داستانهای کودکان و نوجوانان در محل حاضر میشوند تا آنها را با بخشی از قصه زندگی خود آشنا کنند و علاقهمندشان کنند تا بقیه ماجرا را خود با مطالعه کتاب پیگیری کنند.
بعضی از قهرمانان هم به شکل حیوانات تاکسیدرمی ( خشک) شده و یا مجسمه در اینجا حضور دارند تا حس کنجکاوی کودکان و نوجوانان را برای دانستن قصه خود تحریک و آنان را به خواندن کتاب قصه شان علاقهمند کنند. این بار که به کتابفروشی « خانه کتاب» رفتم ملاقاتی داشتم با دو قهرمان یک قصه قدیمی که در کتاب های دوران دبستان خوانده بودم: روباه و کلاغ!