«ما ایرانیها بافرهنگترین مردم جهان هستیم.»
«ما ایرانیها دنبال بهانه برای دعوا هستیم.»
«ما ایرانیها دروغگو هستیم.»
حتما شما هم زیاد از این جملهها شنیدهاید؛ جملههایی با فصل مشترک «ما ایرانیها» که میخواهد قضاوت خاصی را به همه یا لااقل بخش عمدهای از ایرانیها تعمیم دهد. در علم ارتباطات به این نوع نظرات «افکار کلیشهای» گفته میشود. صحت افکار کلیشهای عمــــوما به لـــحاظ علمی ثابت نشده اما هرکس بسته به تجربیات خود، تا حدی آنها را قبول دارد و (صرفنظر از میزان درست یا غلط بودنشان) مبنای تصمیمگیری خود قرار میدهد. قطعا افکار کلیشهای همیشه و همهجا درست نیستند و حتی اگر درباره موضوعی درست باشند، چهبسا آن موضوع در طول زمان تغییر ماهیت جدی دهد و دیگر نتوان مثل سابق درباره آن قضاوت کرد. اما گاهی افکار کلیشهای آنچنان در ذهن تکتک جامعه نقش میبندد که رها شدن از آنها زمان زیادی میخواهد.
برای همین، بد نیست گاهی نگاهی دوباره به این افکارمان بیندازیم و صحت و سقم آنها را مجددا ارزیابی کنیم. واقعیت این است که ما ایرانیها نه بهترین مردم جهانیم و نه بدترین آنها. ما هم مثل همه مردم خوبی و بدی داریم. مهم این است که شناخت دقیقی از خود داشته باشیم. ما هرچقدر هم که خوب باشیم، همیشه راه برای بهتر شدنمان باز است. نخستین گام در این مسیر، شناخت خوبیها و بدیهاست و گام بعدی اینکه بدانیم و باور کنیم که این کارها نیاز به انسانهای ماورایی ندارد. پس به جای «از ما بهترون» باید سراغ «ازما بهتران» برویم؛ یعنی دقیقا همان کاری که قرار است در «همشهریدو» انجام دهیم. میخواهیم سراغ این آدمها برویم. با «همشهری دو» میخواهیم دوباره زندگی کنیم، جوری که بعدها خودمان سرمشق دیگران بشویم.