گرچه میانگین طول عمر مردان در کشورهای پیشرفته به زنان نزدیکتر شده است، همچنان مردان در سنین پایینتری نسبت به زنان میمیرند.
مردان در طول عمرشان نسبت به زنان 10 سال زودتر در معرض بیماریهایی مانند حمله قلبی و سکته مغزی قرار میگیرند. شمار خودکشیهای منجر به مرگ در مردان چند برابر زنان است. تعداد بسیار بیشتری از مردان نسبت به زنان در حوادث رانندگی کشته میشوند.
تفاوتهای زیستی ممکن است تا حدی توضیحدهنده برخی از این تفاوتها باشد. تصور بر این است که مردان در سن پایینتری نسبت به زنان به بیماری قلبی مبتلا میشوند، زیرا آنها بر خلاف زنان فاقد هورمون جنسی استروژن هستند، که اثر محافظتی در برابر بیماریهای قلبی دارد. پوشش بیمه و دسترسی به مراقبتهای بهداشتی نیز ممکن است عامل دیگری باشد: درصد بالاتری از مردان دسترسی به بیمههای بهداشتی ندارند.
اما نمیشود یک شکاف عمده میان زنان و مردان را نادیده گرفت:
بررسیهای متعدد نشاندادهاند که مردان نسبت به زنان با احتمال بیشتری دست به رفتارهایی میزنند که برای سلامتها آنها زیانبار است: مردان خیلی بیشتر از زنان سیگار میکشند، خیلی کمتر از آنها کمربند ایمنی را در ماشین میبندند، و خیلی بیشتر از آنها آزمایشهای معمول برای غربالگری (تشخیص زودرس بیماریها) را انجام نمیدهند.
اما چرا مردان اینگونه هستند؟
شاید تکامل و سازگاری در طول عمر شاید تا حدی توضیحدهنده این تفاوت باشد. برخی از رفتارها - و محرکهای روانی به وجود آورنده آنها - ممکن است در یک زمان و مکان سودمند باشند (مثلا نادیدهگرفتن درد هنگام شکار برای دسترسی به غذا)،اما در زمان و مکان دیگری زیانبار باشند (نادیدهگرفتن درد و نرفتن به نزد دکتر).
یک نظریه دیگر در این مورد تاثیر نقشهای جنسیتی است، یعنی باور عمومی درباره اینکه از مردان انتظار میرود چگونه رفتار کنند. باور عمومی این بوده است که مردان جسورانه عمل میکنند، نیازی به توصیههای بهداشتی ندارند، و از رفتن به نزد پزشک اکراه دارند، زیرا این نوع رفتار با ایدهالهای مردانه آنها سازگار است. البته چنین ایدهالهایی ذاتی نیستند، اما در آمریکا، انگلیس و چند کشور دیگر پژوهشگران دریافتهاند که هنجارهای مردانگی شامل مهار نفس، اتکا به خود، خطرپذیری، رقابت کردن و سلطهجویی است.
پژوهشگران پرسشنامههای را تدوین کردهاند تا دریابند مردان تا چه حدی چنین عقایدی را قبول دارند و تا چه حد این عقاید بر بارورها و رفتارهای بهداشتیشان اثر میگذارد. برای مثال پژوهشگران دانشگاه نوادا در سال 2007 نتایج بررسی را گزارش کردند که 172 مرد را بر اساس نمرهای که در یک از پرسشنامههای استاندارد باورهای جنسیتی به دست آورده بودند، رتبهبندی میکرد. مردانی که نمرههای مربوط به هنجارهای مردانگی در آنها بالا بود، به پیامی بهداشتی در مورد سرطان پوست که محتوای آن "کنترل نگرانی" در مورد این بیماری بود (مثلا این پیام: "استفاده مرتب از کرمضدآفتاب نگرانی در مورد سرطان پوست را برطرف خواهد کرد") بهتر پاسخ میدادند تا پیامی که همین موضوع را به صورت "برطرف شدن خطر" بیان میکرد.
جان مالیک پژوهشگر روانشناسی در کالج بوستون یک پرسشنامه طولانتر تدوین کرده است که از مردان در مورد نگرششان نسیت به زنان، و نیز درباره استقلال، جسارت و سایر عقاید سنتی درباره مردانگی سوال میکند. مالیک و همکارانش در سال 2007 نتایج یک بررسی را منتشر کردند که از نسخه خلاصهشده این پرسشنامه استفاده کرده بود و سوالاتی اضافی در مورد رفتارهای مربوط به بهداشت سایر مردان و زنان را نیز در برداشت. نتیجه این بود که نمرات بالای از لحاظ معیار مردانگی با نمرات پایین در رفتارهای بهداشتی همبستگی داشت که البته جای تعجب نداشت.
و برداشتها در مورد آنچه مردان دیگر انجام یدهند، بر رفتار مردان مورد بررسی تاثیر داشت. اما در کمال تعجب مالیک، برداشتهای این مردان از رفتار زنان در این مورد بیتاثیر بود. سایر پژوهشها نشان دادهاند که مردان در صورتی که باور داشته باشند، یک رفتار بهداشتی برای زنان هنجار به حساب میآید، به خاطر ترس از زنانه به نظر رسیدن، از این رفتارها پرهیز میکنند. پژوهشهایی که بر اساس پرسشنامه هستند،همیشه با این انتقاد روبهرو هستند که آیا افراد با صداقت به سوالها پاسخ دادهاند؟
البته یک عامل "بدیهی انگاشتن" را هم باید در نظر داشت: معلوم است که مردانی که اعتقاد دارند خطر کردن کاری مردانه است، با سیگار کشیدن یا نبستن کمربند ایمنی با احتمال بیشتری سلامت خود را به خطر میاندازند.
اما همانطور که مالیک و دیگران استدلال کردهاند، این بررسیها دست کم نشان میدهند که اگر پزشکان و مقامات بهداشتی با این باورهای مردانه بیشتر هماهنگ شوند، ممکن است به سلامت مردان کمک بیشتری شود.
مردان نیز با آگاهی یافتن از این اشتغال خاطرشان با مردانگیشان میتوانند به خودشان کمک کنند.
اگر مردی اعتقاد داشته باشد که خوردن میوه و سبزی، "رفتاری زنانه" است، ممکن است این کار را انجام ندهد. اما اگر این توصیه به این ترتیب به او ارائه شود که این نوع تغذیه به او انرژی بیشتری میدهد و به موفقیت در کارهایش کمک میکند، ممکن است این توصیه بهداشتی را بپذیرد.
برخی از مردان به خاطر عقایدشان درباره استقلال و تحمل درد از رفتن به نزد پزشک اکراه دارند، اما اگر رفتن به نزد پزشک به عنوان شیوهای برای حفظ یا بازیابی جنبهای دیگر از مردانگیشان ارائه شود- مثلا توانایی یافتن برای کار کردن دوباره- ممکن است زودتر به نزد پزشک بروند.
Harvard Health Letter