مدتی پیش زن جوانی با در دست داشتن وکالت نامه طلاق از شوهرش به دادگاه خانواده رفت و از دادگاه تقاضای صدور حکم طلاق کرد.
این زن ادعا می کرد که به خاطر بد رفتاری شوهرش دیگر حاضر نیست به زندگی با او ادامه دهد و به این ترتیب مرد جوان به دادگاه احضار شد.
مرد جوان که تا آن زمان نمیدانست ماجرا چیست، وقتی متوجه شد همسرش به دادگاه دادخواست طلاق داده است به قاضی پرونده گفت: یک سال پیش زمانی که در بازار کار می کردم با همسرم آشنا شدم.
وی ادامه داد: چند ماه بعد از آشنایی، از آنجا که ندا دختر خوبی به نظر می رسید و احساس می کردم به او علاقه زیادی دارم، به وی پیشنهاد ازدواج دادم و پس از موافقت خانوادههایمان به عقد هم درآمدیم.
قبل از عقدمان ندا با این ادعا که همه اقوام آنها مهریه بالای 1000 سکه دارند از من خواست که مهریهاش را 1360 سکه یعنی به تاریخ تولدش و 5 هزار شاخه گل رز تعیین کنم تا کسی نتواند او را به خاطر مهریه اش سرزنش کند.
من هم که به او علاقه زیادی داشتم و فکر می کردم گل رز نشانه عشق و علاقه است و در زندگی ما تاثیر زیادی خواهد گذاشت این شرط ندا را پذیرفتم. از طرفی به گفته ندا در میان اقوام آنها همیشه حق طلاق با زن بوده است و من هم برای اینکه او ناراحت نشود وکالت نامه ای به وی دادم که حق طلاق را به همسرم می داد.
به این ترتیب بود که زندگی مشترک من و ندا آغاز شد و درحالی که همه چیز به خوبی پیش می رفت و من و ندا زندگی آرامی داشتیم ناگهان متوجه شدم که او به دادگاه رفته و با توجه به وکالت طلاقی که داشته است تقاضای طلاق کرده است.
با توجه به اصرار همسر این مرد مبنی بر صدور حکم طلاق، سرانجام دادگاه رای به جدایی این زن و شوهر داد و پرونده آنها مختومه اعلام شد.
اما این پایان ماجرا نبود چرا که درست یک ماه بعد در حالی که مرد جوان فکر می کرد همه چیز تمام شده است ندا بار دیگر به دادگاه رفت و این بار مهریه خود را به اجرا گذاشت.
با این اقدام ندا، شوهرش بار دیگر به دادگاه فرا خوانده شد و وقتی متوجه شد او مهریه خود را به اجرا گذاشته است به قاضی پرونده گفت که توانایی پرداخت این مهریه را ندارد.
به این ترتیب قاضی پرونده دستورات قضایی را صادر کرد و هم اکنون رسیدگی به این ماجرا در دادگاه خانواده ادامه دارد.